جدیدترین قربانی تضمینهای امنیتی واهی واشینگتن
در حاشیه اظهارات جدید بایدن درباره بحران اوکراین/ سه موضوعی که باید روی آن دقت کرد
اخیرا "هنری کسینجر" وزیر خارجه سابق و دیپلمات کهنه کار آمریکایی نیز در جریان "نشست داووس" تاکید داشت که اوکراین جهت پایان یافتن جنگ علیه این کشور، باید هر چه سریع تر بخشهایی از خاک خود را تسلیم روسیه کند.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: اقرار اخیر بایدن مبنی بر اینکه اوکراینی ها اگر به دنبال پایان یافتن جنگ علیه کشورشان هستند باید بخش هایی از سرزمینهای خود را واگذار کنند، بار دیگر پشت پرده شعارهای دور و دراز واشینگتن در حراست از متحدانش را عیان کرد و نشان داد که از چشم اندازِ کلان سیاست خارجی آمریکا، هیچکدام از متحدان بین المللی این کشور نباید روی حمایت آمریکا از خود در زمان های بحرانی، حساب باز کنند. مساله ای که در صورت عدم تحقق، با هزینه های گزافی برای آن ها همراه خواهد بود.
به گزارش جهان نيوز، بسیاری از ناظران و تحلیلگرانِ مسائل راهبردی و حوزه سیاست خارجی، "جنگ اوکراین" را از جمله آن دسته از رویدادهای بین المللی می دانند که صرفا نباید در قالب انفجارِ تنش ها میان دو کشور تحلیل شود. از دید این دسته از تحلیلگران، جنگ اوکراین حامل پیام ها و تبعاتِ به مراتب گستردهای است که توجه به آن ها کاملا ضروری است و مخصوصا سیاست گذاران در کشورهای مختلف باید به آن ها توجه ویژه ای داشته باشند.
در این راستا، جنگ اوکراین را باید معلول وقایع و اتفاقاتی دانست که در گذر زمان برساخته شدند. به طور خاص در دهه 1990، در چهارچوب "توافق بوداپست"، قرار شد که کشورهایی نظیر قزاقستان، بلاروس و اوکراین، با تسلیم سازی تسلیحات اتمی خود، به طور خاص از جانب قدرت هایی نظیر بریتانیا، آمریکا و روسیه، تضمین های امنیتی دریافت کنند و به نوعی از امنیت خود در فضایی که از سلاح های اتمی برخوردار نیستند، مطمئن باشند.
با این همه، عملا شاهد بودیم که کشوری نظیر اوکراین در سال های آتی(پس از انعقاد توافق بوداپست)، با چالشهای عدیده امنیتی مواجه شد و امنیت و تمامیت ارضی آن نَه مورد احترام قرار گرفت و نَه کشوری نظیر آمریکا حاضر به وفای تعهدات خود جهت حراست از امنیت اوکراین شد. عجیب آنکه آمریکایی ها جهت مقابله با روسیه(در راستای رقابت هایشان با این کشور)، عملا بر شدت تحرکات خود در خاک این کشور افزودند و به طور خاص با تقویت ناتو و حرکت آن به سمت شرق جهان و به ویژه مرزهای روسیه، عملا زمینه را جهت ایجاد بحران جاری یعنی وقوع جنگ اوکراین فراهم کردند.
با این همه، در تحولی عجیب که در روزهای اخیر اتفاق افتاده، "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا در جریان یک کنفرانس خبری در پاسخ به پرسش یک خبرنگار مبنی بر اینکه آیا اوکراین برای دستیابی به صلح باید اراضی خود را واگذار کند، موضع مبهمی اتخاذ کرد. بایدن در پاسخ به این سوال گفت: «از ابتدا گفتهام و البته همه با من موافق نیستند، هیچ چیز درباره اوکراین بدون اوکراین نیست. این قلمرو آنهاست. من به آنها نمیگویم چه کاری باید انجام دهند و چه کاری را نباید انجام دهند اما به نظر من در نقطهای از این خط، باید در اینجا یک راهحل مذاکره صورت گیرد». وی افزود: «من نمیدانم این مستلزم چیست. فکر نمیکنم در آن زمان کسی بداند اما در این میان، ما همچنان اوکراینیها را در موقعیتی قرار میدهیم که بتوانند از خود دفاع کنند».
اظهارات بایدن از سوی رسانههای جمهوریخواه به عنوان چراغ سبز آمریکا به اعطای زمین به روسیه با هدف پایان دادن به جنگ تلقی شد. نیویورکپست برای تفسیر سخنان بایدن از تیتر «بایدن: ممکن است اوکراین مجبور شود به روسیه زمینی را به منظور موافقت برای مذاکره بدهد» استفاده کرد. این رسانه تایید کرد: «بایدن این مساله را رد نکرد که اوکراین مجبور است بخشی از خاک خود را به روسیه برای پایان دادن به حمله بیش از ۳ ماهه مسکو واگذار کند».
در کنار این موضع بایدن، اخیرا "هنری کسینجر" وزیر خارجه سابق و دیپلمات کهنه کار آمریکایی نیز در جریان "نشست داووس" تاکید داشت که اوکراین جهت پایان یافتن جنگ علیه این کشور، باید هر چه سریع تر بخشهایی از خاک خود را تسلیم روسیه کند. در این راستا، این قبیل موضع گیری های مقام های آمریکایی در رابطه با اوکراین، حامل 3 درس اساسا و راهبردی است که توجهه به آن ها کاملا ضروری به نظر می رسد.
یک: پوشالی بودن ادعای حمایت های آمریکا از متحدان خود
یکی از نخستین پیام های موضع گیری اخیر بایدن در مورد اوکراین و به نوعی اقرار وی مبنی بر اینکه اوکراین باید جهت پایان یافتن جنگ در این کشور، بخش های از خاک کشورش را به روسیه واگذار کند، پوشالی بودنِ ادعاهای دور و دراز رهبران واشینگتن در حمایت از متحدانشان است.
بایدن در بخشی از صحبتهای خود اینطور گفته که به رهبران اوکراین نمی گوید که چه کاری انجام دهند یا ندهند(اشاره وی به این پرسش بوده که آیا اوکراین برای خاتمه یافتن جنگ باید بخشی از سرزمین خود را به روسیه واگذار کند یا خیر؟) با این حال به این پرسش پاسخ نمی دهد که آیا اوکراین کنونی و وضعیت بحرانی فعلی آن، نتیجه رویکردهای تهاجمی آمریکا در قابل روسیه، چه به صورت انفرادی و چه در قالب سازمان ناتو علیه روسیه نبوده است؟ آیا اوکراین قربانی رویه های زیاده خواهانه و بدون تدبیر واشینگتن نشده است؟ جدای از همه این ها، آیا واشینگتن خود را متعهد به حمایت همه جانبه از امنیت ملی اوکراین نکرده بود؟ همه این ها پرسشهایی هستند که بایدن و دولت آمریکا از پاسخ دادن به آن ها طفره می روند و عملا اوکراین را قربانی منافع ملی خود می کنند. مساله ای که درسی روشن را به دیگر کشورها در مورد نوع نگاه آمریکا به متحدانش می آموزد.
دو: عملگرایی آمریکا در جنگ افروزی بین المللی به ضرر متحدان جهانی خود
یکی دیگر از نکات قابل تامل در مورد مواضع اخیر بایدن در رابطه با مساله اوکراین این است که واشینگتن به این بحران، با عملگرایی(مکتبی که معتقد است جهت کسب منافع، استفاده از هر وسیله ای توجیه پذیر است) و منفعت محوری صرف می نگرد. در این چهارچوب، شاهد میلیاردها دلار کمک های مالی آمریکا به اوکراین هستیم اما همین کمک ها قرار است به طریقی، هم موجب بدهکار شدن اوکراین(به آمریکا) و هم تقویت شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی شوند.
در واقع، آمریکا در قالب معادله اعطای کمک های مالی خود به اوکراین، منابع مالی تخصیص داده شده به این کشور را 1: به مثابه تله ای جهت بدهکار کردنِ اقتصادی اوکراین به آمریکا، 2: تقویت شرکت های تسلیحاتی آمریکایی، 3: و در نهایت حفظ نفوذ خود(در اوکراین) و انجام تحریکاتش در نزدیکی مرزهای روسیه می نگرد. شاید به همین دلیل باشد که مدیر اجرایی شرکت تسلیحاتی ریتیون تکنالوجیز آمریکا، "گریگوری هیز" به صراحت می گوید که "طولانی شدن جنگ اوکراین، حامل فرصت های درآمدی جدیدی برای این شرکت است". فرصتهایی که به ویژه به واسطه هماهنگی شرکت های تسلیحاتی بزرگ آمریکایی با وزارت دفاع آمریکا(پنتاگون)، عملا فضای مساعدی را برای این دسته از کشورها ایجاد می کنند.
اهمیت این مساله زمانی روشن می گردد که به این نکته توجه داشته باشیم که اخیرا "سی ان ان" در گزارشی به نقل از برخی مقام های اطلاعاتی و نظامی اوکراین هشدار داده که این کشور شدیدا به مهمات نظامی نیاز دارد و در صورت عدم تامین آن ها، امکان پذیرش شکست های سنگین از سوی اوکراین در خطوط مقدم نبرد بالا است. مساله ای که عملا حکایت از پهن شدن سفره ای پرنعمت برای شرکت های تسلیحاتی آمریکایی دارد و البته نشان می دهد که تا چه حد ادعاهای حمایت آمریکا از اوکراین در بحبوحه جنگ این کشور، پوچ هستند.
سه: عیان شدن مجدد جایگاه کشورهای مختلف در طرحواره کلان سیاست خارجی آمریکا
از چشم اندازی کلی، مواضع اخیر بایدن و برخی دیگر از مقام های آمریکایی در رابطه با اوکراین و اینکه این کشور با تسلیم بخش هایی از سرزمین های خود می تواند به صلح برسد، یک پیام راهبردی را نیز به دیگر کشورهای جهان می رساند و آن این است که آن ها چیزی جز کارت های بازی در دستان واشینگتن نیستند و آمریکا هر زمان که لازم ببیند، این کارت ها را در راستای منافع خود هزینه می کند. در واقع، سیاستمداران آمریکایی، عمیقا سیاست را عرصه بده بستان و نه وفای به تعهدات خود ارزیابی می کنند.
از این رو، دل خوش کردن به تضمین های امنیتی یکچنین کشوری و یا وعده های دور و دراز این کشور در حراست از امنیت و تمامیت ارضی دیگران، سراب و توهمی بیش نیست و تکیه کنندگان به یکچنین شعارهایی، سرنوشتی بهتر از اوکراینِ کنونی نخواهند نداشت.