روشنفکریدینی، مولود نامبارک غرب
18 اسفند 1400 ساعت 8:53
فیاضی: غرب فهمید که مدرنیته ناجی بشر نیست/ عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: در غرب به این نتیجه رسیدهاند که مدرنیته ناجی بشر نیست و از این جهت به شرایط پسامدرنیته روی آوردهاند، اما این انفعال در برابر مدرنیته هنوز در جریان روشنفکری دینی پررنگ است.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: انگاره و تفکرات جدید، مثل کالا و دستاوردهای تکنولوژی روز همیشه از جذابیتهای خاصی برای مردم برخوردار بودهاند. اگر نگوییم همه مردم، حتماً بخشی از آنان از جهانبینیهای جدید اثر خواهند پذیرفت. ورود اندیشههای جدید غربی به ایران، زندگی مردم کشور ما را دگرگون و در مراتبی با چالش روبهرو کرد. هدف آن شد که حاکمیتمان، مشروطه به معنای پارلمانیسم غربی شود، فرهنگمان عرفی چون عرف مغربزمین شود و از همه مهمتر دینمان محدود به روابطی فردی آن هم به حداقلیترین شکل خود بدل شود.
مقوله روشنفکری دینی، چالشی است که تقریبا از دوره مشروطه به بعد در ایران شکل گرفت و تطور و دسته بندیهای خاص خودش را داشت. این طیف در زیست سیاسی و اجتماعی مردم اثرات قابل توجهی بر جای گذاشت.
مسعود فیاضی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم که پیش از این معاون مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هم بوده است، در مورد چیستی و کارنامه روشنفکری دینی در ایران با ایشان گفتگویی شده که در ادامه مشروح این مصاحبه را خواهید خواند.
از منورالفکری تا روشنفکری
عقل خودبنیاد به این معنا که هرچه را که بشر به درستیاش تشخیص دهد درست است، یکی از ارکان روشنفکری دینی در ایران به تقلید از غربیان بود. آیا متفکران غربی به ضعف این نوع تعقل رسیدهاند؟
پاسخ صحیح به این سوال، نیازمند تحلیل جریان روشنفکری دینی در ایران است. زیرا جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران دارای چند طیف است که همه مانند هم نیستند و نمیتوان همه را یک جور دانست. از طرف دیگر این جریان فکری و اجتماعی دارای سابقهای در کشور است که بیتوجهی به آن نیز سبب میشود پاسخ به سوال دقیق نباشد.
سابقه جریان روشنفکری دینی در ایران به بعد از رفتن رضاخان از ایران برمیگردد و تقریبا بعد از سال ۱۳۲۰ است که این جریان کمکم خودنمایی میکند، اما قبل از آن، جریان پرقدرت دیگری در کشور پیش آمده بود که جریان روشنفکری دینی خیلی از آن متاثر بود. آن جریان که سابقه ورودش به مناسبات اجتماعی و فکری کشور به اتفاقات بعد از جنگ ایران و روس برمیگشت، جریان منورالفکری نام داشت و افرادی همچون «میرزاملکم خان» آن را نمایندگی میکردند.
میرزا ملکم خان
این جریان که از سال ۱۳۲۰ به بعد توسط فرهنگستان ایران (تأسیس شده در سال ۱۳۱۴ توسط رضاخان) به جریان روشنفکری تغییر نام داد، کاملا برآمده از جریان روشنفکری در کشورهای اروپایی بود و کاملا به صورتی مقلدانه از آنها در کشور متولد شد.
جریان روشنفکری در غرب در اواخر قرن نوزدهم در جریان اعتراض به حکم دادگاهی در فرانسه به محکومیت یک افسر یهودی رسما ابراز وجود کرد و در مناسبات اجتماعی وارد شد. این جریان که کنشگری اجتماعی از مقومات آن بود، دارای مبانی فکریای بود که ریشههای آن به عصر روشنگری در قرون ۱۷ و ۱۸ بر میگشت. از این جهت ابتنای بر عقل خودبنیاد و ضدیت با دین از مقومات آن بود.
تقابل با مذهب، ذات روشنفکری بود
افرادی که در این دوران در غرب روشنفکر خوانده میشدند، اغلب افرادی بودند که علوم جدید را در نظام درسی جدید فرا گرفته بودند و با دین مخالف بودند. آنها مبنای هر نظریهپردازی و ملاک هر خوبی یا بدی را عقل بشری بریده از وحی و متافیزیک میدانستند و رویکردشان به حوادث اجتماعی نقادانه، خلاقانه و آزادفکرانه بود؛ به گونهای که تلاش میکردند با همان عقل تعریف شده در عصر روشنگری به تحلیل و نقد حوادث بپردازند و بر این اساس کنشگری خود را در جامعه تعریف کنند.
روشنفکریدینی، مولود نامبارک غرب
جریان منورالفکری در ایران نیز که از حلقههای فکری این جریان در کشورهای اروپایی متولد شده بود و افرادی که در این حلقهها آموزش دیده بودند، رئوس این جریان در ایران شدند و تحقق و رشد و نمو آن را در کشور پیگیری کردند. اصولی مانند مخالفت با مذهب، اتکاء جدی بر آموزهها و یافتههای علوم جدیده چه در علوم طبیعی چه در علوم انسانی و چه در مبانی فلسفی، انقیاد در برابر مظاهر مدرنیته و مسائلی از این دست را مقومات فکری خود برشمرده و این عناصر را عناصر هویت بخش خود قلمداد کردند.
غافل از اینکه اگر روشنفکران غربی که اتفاقا برخی از آنها افراد آزادفکر و حرّی هم بودند با دین مخالف بودند به این دلیل بود که با دین پرتناقض و تحریف شده مسیحیت روبرو بودند و معلوم نبود اگر با دین معقولی مانند اسلام راستین آشنا میشدند، مخالف دین میشدند یا خیر. با ایجاد و توسعه جریان منورالفکری در کشورمان و مخالفتهایی که با فرهنگ ملی و دینی میکرد، رفتهرفته جریانهای مختلفی در کشور در مقابلشان صفآرایی کردند. یکی از آنها جریان روشنفکری دینی بود؛ کما اینکه یک دسته هم جریان سنتی بود که به کلی مدرنیته و دستاوردهای غرب را باطل میدانست و به تمامه با آنها مخالفت میکرد. اما روشنفکری دینی جریانی بود که مدرنیته را میپذیرفت، ولی دنبال این بود که بین دین و مدرنیته آشتی برقرار کند. مساله اصلی اینجا بود که رویکرد اصلی این جریان در برقراری این ارتباط نگاه نقادانه و انتخاب هوشمندانه نسبت به دستگاه فکری غرب مبتنی بر مسلمات دینی نبود، بلکه رویکردشان این بود که دین را باید طوری توجیه و تفسیر کرد که با مدرنیته مخالف نباشد، نه اینکه مدرنیته را طوری نقد کرد و طوری دست به انتخاب مباحث مختلفشان زد که با آموزهای دینی سازگاری داشته باشد. از این جهت افراد این جریان پروژه اصلاح دینی را مطرح کردند و بدین سان دنبال ایجاد اصلاح در آموزههای دینی و ارائه قرائتهایی از دین بودند که با مدرنیته در تعارض نباشد.
کد مطلب: 441146
آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/441146/