پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی:دولت وقت آمریکا (جرج بوش) که ایران را به عنوان محور شرارت معرفی کرده بود و برای حضور خود در مذاکره با ایران پیششرط تعلیق فعالیتهای هستهای گذاشته بود مجبور شد تا در سال 87 نماینده خود را بدون شرط و شروط پای میز مذاکرات با ایران بیاورد. اتفاقی که رسانههای غربی از آن به عنوان عقب نشنی آمریکا در مقابل مقاومت ایران یاد میکردند. اوباما رئیسجمهور جدید آمریکا نیز با نامههای پی در پی به رهبرانقلاب از تجدیدنظر آمریکا در سیاستهای خود نسبت به ایران میگفت. این اتفاق نشان میداد که هیات حاکمه آمریکا فارغ از جناح بندی سیاسی جمهوری خواهان و دموکراتها دریافتهاند که ایران در مسیر خود مصمم است و راهی جز به رسمیت شناخته شدن حقوق آن وجود ندارد. اما یک اتفاق آنها را بار دیگر امیدوار کرد و مسیر مذاکرات را با چالش جدی مواجه کرد؛ فتنه 88.
فتنه سال 88 که توانست کشور را به نزدیکی پرتگاهی خطرناک بکشاند آثار مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای مردم به ایران به جای گذاشت که میتوان گفت برخی از آن هنوز هم بر زندگی و معیشت مردم سایه افکنده است. در این گزارش رجانیوز به قسمتی از تاثیرات مخرب آشوب طلبی اصلاح طلبان و همنوایی آنها با جریانات مختلف ضدانقلاب بر سیاست خارجی و افزایش تحریمها پرداخته شده است. برای آگاه شدن از میزان تاثیرگذاری این فتنه و ناامنی بر دیدگاه دشمنان ایران در مذاکرات ابتدا باید تصویری صحیح از فضای مذاکرات در همان زمان دانست.
عقبنشینیهای دولت اصلاحات و امنیتی سازی پرونده ایران
عقبنشینیهای پی درپی ایران از حقوق هستهای خود در سالهای 82 تا 84 و خلف وعدههای متعدد باعث شد تا حسن روحانی پیشنهادات دولتهای اروپایی را به «دستور استعماری کاپیتولاسیون» تشبیه کند. با اعلام شکست مذاکرات هستهای دولت خاتمی، جمهوری اسلامی ایران مسیر ایستادگی و مقاومت را در مقابل زیاده خواهی دشمن در پی گرفت. اتفاقی که البته برای آمریکاییها و اروپا خوش نیامد و سعی کردند با امنیتی سازی پرونده ایران، کشور را در حوزه هستهای به دوران اصلاحات بازگردانند.
قطعنامه 1669 شورای امنیت برای اعمال فشار بر ایران تصویب شد. ایران در واکنش به این قطعنامه مجتمع آب سنگین اراک را افتتاح کرد. پس از این قطعنامه 1737را در دوم دیماه85 علیه ایران تصویب کرد. ایران اینبار نیز در واکنش به قطعنامه شورای امنیت از فعالیت 3 هزار سانتریفیوژ در نطنز خبر داد.
ایران البته اینبار یک هشدار عملی نیز به آژانس داد و ورود 38 نفر از بازرسان آژانس به خاک خود را ممنوع کرد. این تصمیم ایران البته پیامهایی را هم برای ایالات متحده دربر داشت. هدف ایران از پاسخگویی سریع به راهبرد فشار آمریکا برجستهسازی یک واقعیت بود. آن واقعیت این بود که ایران در مقابل فشار تسلیم نمیشود و آمریکاییها باید از درب تعامل و احترام به حقوق مردم ایران وارد گفت و گو شوند.
اما آمریکاییها اعلام میکردند پیش شرط آنها برای حضور در مذاکرات تعلیق فعالیتهای هستهای ایران است. اقدامی که خود به معنی خلع سلاح و رسیدن آمریکاییها به برخی اهداف خود بدون کوچکترین تعهدی بود.
4 روز پس از آغاز سال 86 شمسی، قطعنامه 1747 به عنوان سومین قطعنامه در شورای امنیت به تصویب رسید. رویه ایران در پاسخگویی فنی به قطعنامههای آژانس اینبار نیز تکرار شد. 20 فروردینماه سال 86 مراسم جشنی در مجتمع نطنز برگزار شد و در حضور مقامات عالیرتبه و میهمانان خارجی، ایران از دستیابی به مرحله صنعتی تولید سوخت هستهای خبر داد.
رفع نگرانیهایی آژانس همزمان با سرعت گرفتن فعالیت هستهای کشور
اما همزمان با واکنشهای عملی ایران به قطعنامه های ضدایرانی و سرعت بخشیدن به فعالیتهای هستهای، ایران با آژانس گفتوگوهای سازندهای را جلو میبرد. این گفتوگو که در دوران علی لاریجانی شروع شده بود در دوره سعید جلیلی ادامه پیدا کرد.
در آذرماه 86 شورای اطلاعات ملی آمریکا در گزارش سالانه خود صراحتا از عدم گرایش ایران به فعالیتهای نظامی هستهای طی 4 سال گذشته خبر داد. پس از انتشار این گزارش اطلاعاتی– امنیتی از سوی شورای اطلاعات ملی آمریکا، سرانجام محمد البرادعی در اسفندماه سال 86 رسما اعلام کرد همه نگرانیها درباره برنامه هستهای ایران بررسی، بازرسی و مورد راستیآزمایی قرار گرفت و آژانس دیگر نگرانیای از بابت فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران ندارد. ایران پس از انتشار گزارش البرادعی اعلام کرد با رفع همه نگرانیهای آژانس، حضور پرونده ایران در شورای امنیت کاملاً غیرقانونی است. با وجود اعلامیه آژانس اما قطعنامه 1803 نیز علیه ایران به تصویب رسید تا نشان داده شود که پرونده ایران یک پرونده سیاسی است.
این قطعنامه هم بیپاسخ نماند و ایران 20 فروردینماه 87 از نصب و راهاندازی 6 هزار سانتریفیوژ در تاسیسات نطنز خبر داد. همزمان ایران ابتکار عمل را در مذاکرات نیز برعهده گرفت و 24 اردیبهشت یک بسته پیشنهادی مذاکراتی در 3 حوزه سیاسی، امنیتی و اقتصادی به دبیرکل سازمان ملل، رئیس شورای امنیت، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خاویر سولانا، چین، روسیه و سفیر سوییس در تهران تحویل داد. 1+5 نیز یک ماه پس از این اقدام ایران، اقدام به تقویت بسته 6 ژوئن و ارائه آن به مقامات کشورمان کرد.
آمریکا چگونه پیششرطهای خود برای مذاکره با ایران را زیر پا گذاشت؟
آمریکا که تا این لحظه پیش شرط تعلیق کامل فعالیتهای هستهای ایران را برای مذاکرات مطرح میکرد و به همین دلیل از میز مذاکرات دوری داشت کم کم مواضع خود را تغییر داد. در ماههای پایانی دولت بوش چرخش مواضع دولت تندرو آمریکا چشم جهانیان را خیره کرد.
از پیششرط خود عقب نشست و در مذاکرات ژنو یک، ویلیام برنز، معاون کاندولیزا رایس را رو در روی سعید جلیلی نشاند. تصاویر مذاکرات ژنو یک ماندگار خواهد ماند چراکه حضور ویلیام برنز در مقابل جلیلی و چهره آرام و جدی جلیلی در مقابل نمایندگان 1+5 تا مدتها محل توجه رسانهها بود.
حضور برنز در مذاکرات هستهای نشانه بارزی از عقبنشینی آمریکا بود. کاندولیزا رایس نیز همان زمان اعلام کرد: «ایالات متحده آمریکا دشمن ابدی ندارد. اگر ایران تصمیم بگیرد به جامعه جهانی نزدیک شود، از حمایت ایالات متحده آمریکا برخوردار است»
خبرگزاری آلمانی دویچهوله پس از حضور برنز در مذاکرات نوشت: «سیاست دولت بوش در قبال ایران با یک چرخش حیرتآور مواجه شده است». دویچهوله در ادامه تحلیل قابل تاملی از این ماجرا ارائه میدهد:«آگاهان میگویند شرکت ویلیام برنز در نشست ژنو به مفهوم «چرخشی حیرتآور در سیاست تاکنون دولت بوش در برابر ایران» است؛ سیاستی که بر امتناع از هرگونه تماس مستقیم با ایران استوار بود.
سعید جلیلی در این خصوص میگوید: «امریکا از سال 87 پای میز مذاکره آمد نه سال 92! بعضی می گویند در آن 6 سال چه دستاوردی وجود داشت؟ برای پاسخ این سوال باید به روند مذاکرات در آن 6 سال نگاه کرد. همین الان که عده ای می گویند 6 قدرت بزرگ حاضر شدند با ما بر سر میز گفتگو بنشینند باید بگویند که این اتفاق از چه زمانی رخ داد؟ قطعاً از سال 1392 نبود بلکه از سال 1387 بود. یک زمانی وزیر خارجه امریکا قبل از دور اول گفتگوها به صورت رسمی اعلام کرد که چون ایران قطعنامه های صادره را اجرا نکرده است و به عنوان یک بازیگر سرکش شناخته می شود تا زمان اجرای این قطع نامه ها در گفتگوها حاضر نخواهیم شد، در صورتی که در تابستان سال 87 به صورت کاملاً سراسیمه خودشان را به گفتگوها رساندند!»
نامههای التماس گونه رئیس جمهور آمریکا به رهبرانقلاب
اوباما رئیس جمهور جدید آمریکا که با شعار «تغییر» قدرت را به دست گرفته بود اقدام به نامهنویسی به رهبرانقلاب کرد. چرا که افزایش قدرت هستهای ایران، نصب هزاران سانتریفیوژ و اراده قوی برای ایستادگی در مقابل آمریکا این کشور را به این نتیجه رسانده بود که سازوکار افزایش فشارها نمیتواند موثر واقع شود. قدرت هستهای ایران با مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات و رای 65 درصدی به رئیس جمهور مستقر نشان از اراده ملی برای ایستادگی بود. پیش بینی انتخابات با مشارکت گسترده و عدم اقبال مردم به سمت غربگرایان باعث شد تا باراک اوباما دو روز پیش از انتخابات سال 88 به رهبر انقلاب نامه نوشته و اعتراف کند که مسائل منطقهای و بین المللی بدون مشارکت ایران نمیتواند حل و فصل شود.
اولینبار رهبرانقلاب در خطبههای معروف 29خرداد1388 خبر از نامه رئیس جمهور آمریکا دادند، نامهای مهربانانه که البته خیلی زود با شعلهور شدن آتش فتنه، فراموش شد. رهبرانقلاب در این خصوص فرمودند: «وقتی اعتراض بعضی از نامزدها را دیدند، ناگهان احساس کردند فرصتی برایشان پیش آمد. این فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موجسواری کنند. لحنشان از روز شنبه و یکشنبه عوض شد و وقتی یواش یواش چشمشان افتاد به بعضی از اجتماعات مردمی که به دعوت نامزدها مثلاً در خیابانها پیدا شدند، امیدوار شدند، یواش یواش نقابهایشان کنار رفت و حقیقت خودشان را بنا کردند نشان دادن. چند تا از وزرای خارجه و رؤسای دولتهای چند تا کشور اروپائی و آمریکا حرفهائی زدند که باطن آنها را به انسان نشان میداد. از قول رئیس جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابانها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقهی به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرفها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟»
ده سال بعد رهبرانقلاب در 24 اردیبهشت 98 و در دیدار مسئولان نظام به یادآوری این مساله پرداخته و فرمودند: «اوباما که ظاهرش خیلی اتو کشیدهتر از اینها بود یک نامه فدایت شوم برای ما نوشت و بنده بعد از مدتی جوابی به او دادم، بلافاصله نامه دوم را نوشت، میخواستم جواب بدهم که فتنه ۸۸ پیش آمد و او با فراموش کردن همه آن حرفها و ابراز ارادت ها، با خوشحالی به حمایت و دفاع از فتنه و فتنهگرها شتافت.»
سعید جلیلی، دبیر شورایعالی امنیت ملی کشورمان اسفندماه 89 در اجلاسیه جامعه مدرسین درباره این نامه در این خصوص میگوید: «تنها 2 روز مانده به انتخابات، اوباما نامهای به رهبر انقلاب مینویسد و به صراحت اعتراف میکند که بدون جمهوری اسلامی مسائل منطقه و بینالملل حل نخواهد شد»
حمایت صریح اوباما از موسوی: موسوی منبع الهام بخش تمایل به غرب است!
رئیسجمهوری آمریکا که پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران بارها تاکید کرده بود، قصد مداخله در امور داخلی ایران را ندارد، به حمایت آشکار از میرحسین موسوی پرداخت و با نام بردن از وی گفت: «موسوی منشأ الهام بخش آن دسته از افرادی در ایران است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند. به بیان دیگر، وی نماینده بسیاری از افرادی است که در خیابانها هستند و شجاعت فوقالعادهای از خود نشان میدهند». البته این نخستین اقدام اوباما در نقض آشکار سخنانش نبود چراکه وی بهرغم تاکید مکرر بر اینکه وقایع اخیر ایران بر مذاکرات مستقیم واشنگتن با تهران تاثیر نمیگذارد، در کنفرانس خبری مشترک با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در کاخ سفید گفت: «هیچ تردیدی وجود ندارد که حوادث روزهای اخیر، دیپلماسی و گفتوگوی مستقیم با تهران را تحت تاثیر قرار میدهد»
جان کری نیز مداخلات و حمایت دولت اوباما از فتنه گران را دلیلی بر شکست مذاکرات معرفی کرد. او در جلسه استماع کنگره گفت: «تا آنجا كه يادم ميآيد اوباما در حمايت از آنها(فتنه گران) صحبت كرد و انتقادات زيادي هم از طرف ايران به همين دليل روانه ما شد و همين موضوع يكي از موانعي بود كه ما در طول مذاكرات هستهاي مجبور به عبور از آن بوديم.»
قطعنامه 1929 ماحصل فتنه آمریکایی و اسراییلی 88
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز بعدا فاش کرد فتنه 88 عامل اصلی تشویق کاخ سفید برای تحریم های کم سابقه علیه ایران بود.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در پایگاه اینترنتی خود در تحلیلی به قلم مارک لاندر با اشاره به تاریخچه اعمال تحریمهای آمریکا علیه ایران و مذاکرات هسته ای به مرور سفر گذشته هیلاری کلینتون و مشاوران وی به عمان و تلاش های آنها برای پیدا کردن کانالهایی برای مذاکره با ایران پرداخت و نوشت کلینتون دنیس راس مشاور ویژه خود را در سال 2009 مکلف کرد با مقامات عمانی درباره چگونگی مذاکره با ایران دیدار و گفتگو کند. اما چند هفته بعد اعتراضات ضد دولتی در ایران کاخ سفید را واداشت تا به جای تعامل با ایران، راهبرد فشار را پیگیری کند. کلینتون در آن زمان با چین و دیگر کشورها در شورای امنیت سازمان ملل برای تحریم ایران لابی کرد.
رژیم تحریمهای فعلی ایران، ریشه در قطعنامه 1929شورای امنیت دارد. تمام تحریمهای یکجانبهای که اکنون بهعنوان تحریمهای موثر علیه ایران از آنها یاد میشود، در واقع براساس زیرساخت حقوقی که در این قطعنامه ایجاد شد، اعمال شده است.
اما نکته قابل توجه اینجاست که برخلاف خط تبلیغی مدعیان اصلاحات، قطعنامه 1929 اساسا نه یک قطعنامه هستهای است و نه با هدف واکنش نشان دادن به سیاستهای هستهای ایران اعمال شده است.
قطعنامه 1929 دقیقا در سالگرد فتنه 88- خرداد 1389(ژوئن 2010)- با هدف ترغیب و تشویق جریان فتنه صادر شد. جریان فتنه در سال 89 رو به افول بود و آمریکا و همپیمانان شیطان بزرگ برای کمکرسانی به فتنه گران و تحت فشارقراردان مردم و به خیال خام اینکه نظام جمهوری اسلامی ضعیف و دچار بیثباتی داخلی شده است، این قطعنامه را صادر کردند.
در همان مقطع «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه وقت آمریکا در پاسخ به سؤال خبرنگار واشنگتن پست که پرسیده بود قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران چه اثر قابل توجهی دارد؟ گفته بود:«این قطعنامه در حمایت از جنبش سبز صادر شده است»!
«جان مک کین» سناتور معروف آمریکایی نیز-خرداد 89- پس از تصویب قطعنامه 1929 در «بنیاد ملی دموکراسی» گفت:«بالاخره قطعنامه تحریمهای بیشتر علیه ایران به تصویب رسید...ما باید درکنار جنبش سبز بایستیم، لازم است که اهداف آنان را اهداف خود بدانیم. منافع آنان منافع ماست و تلاشهایشان، تلاشهای ما».
علاوهبر این «جان بولتون» مشاور فعلی امنیت ملی کاخ سفید و نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل، در مقطع فتنه 88 گفته بود:«این ناآرامیهای ایران در سال 88 بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند».
«کنت کاتزمن» کارشناس ارشد تحریمها که حضور به عنوان مشاور در کنگره آمریکا را در کارنامه خود دارد-فروردین 89- در مصاحبه با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی آمریکا گفته بود:«موقعیت سیاسی داخلی ایران به دنبال انتخابات جنجالی ژوئن(بهار سال 88)اکنون عاملی جدید در محاسبات به شمار میرود. اگرچه جنبش اپوزیسیون در چند ماه گذشته تا حدودی خاموش شده است اما این مسئله هنوز یک عامل تعیینکننده است و شما در لایحه کنگره علیه ایران قطعا شاهد آن هستید».
همچنین «استوارت لوی» معاون وقت وزارت خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در همان مقطع گفته بود:«مهمترین اتفاقی که رخ داده این است که آمریکا تصور میکند تحریمها با اوضاع سیاسی آشفته ایران ترکیب خواهد شد و این چیزی است که آمریکا به آن امید بسته است».
با توجه به آنچه ذکر شد علت اصلی اعمال تحریمهای به اصطلاح فلجکننده مشخص میشود، گرای تحریم از سوی فتنهگران به آمریکا داده شده و ایالات متحده در جهت براندازی جمهوری اسلامی و حمایت از متحدان طبیعی خود در داخل این تحریمها را اعمال میکند. نه مقامهای دولتی آمریکا و نه رسانهها و تحلیلگران حامی آنها، در مقطع فتنه 88، ابهامی در این باره باقی نگذاشتهاند که هدف اصلی قطعنامه 1929، اثرگذاری بر محیط داخلی ایران، احیا و قدرتمندسازی فتنه سبز و نهایتا محقق کردن اهداف کلان آمریکا در ایران از طریق فتنه گران است.
م