کارشناس مسائل منطقه غرب آسیا:
اردوغان شخصیتی متعارض وقدرت طلب دارد/در جنگ قرهباغ تركيه خود را یکی از طرفهای اصلی منازعه میدانست
26 آبان 1399 ساعت 11:58
اردوغان به خاطر مسلمان بودن و تعلق خاطر به رسول اكرم(ص) با فرانسه و ماكرون مخالفت نكرده، بلكه شواهد و سوابق اردوغان نشان ميدهد كه انتقادات او عليه فرانسه، در واقع سياستي براي خودنمائي و بزرگ جلوه دادن خود است.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: سالهای اخیر منطقهی جنوب غربی آسیا شاهد تحولات زیادی بوده است. تحولاتی که با سرعت بسیار زیاد رخ داده و هر بار باعث تغییر در مختصات سیاسی این منطقه شده است. در این میان کشور ترکیه تلاش بسزایی کرده تا خود را به عنوان یکی از مهمترین بازیگران این منطقه و حتی به عنوان رهبر این منطقه مطرح کند. از کنشگری فعالانهی این کشور در جنگ قره باغ تا کریخوانی برای فرانسه و از ورود ترکیه به جنگ سوریه تا دخالت در لیبی مسائلی است که میتواند موید این موضوع باشد.
در رابطه با ترکیه و به صورت دقیقتر سیاستهای کلان اردوغان در ترکیه به سراغ جناب آقای محمد قاضیدهی تحلیلگر مسائل جنوب غرب آسیا رفتیم. وی ضمن بررسی وضعیت ترکیه در سه سطح وضعیت اقتصادی این کشور، فعالیتهای امنیتی ترکیه و رویههای جدیدی که اردوغان در روابط خود با اروپا در پیش گرفته است، به تحلیل شرایط ترکیه در سالهای گذشته پرداخت.
ترکیه سرزمینی است در غرب آسیا و جنوبشرقی اروپا. این کشور از سهطرف به دریا راه دارد. دو همسایه اروپائی و شش همسایه آسیائی دارد. مسلمانان ترکیه بیشتر پیرو مذاهب اهلسنت هستند و در میان آنها حنفیها بزرگترین گروه هستند که عمدتاً در مرکز و غرب ترکیه ساکن هستند، اما شافعیها با جمعیت کمتر در مناطق شرقی مستقر هستند. بقیه مذاهب اهلسنت هم کم و بیش در ترکیه وجود دارند.
شیعیانی که در ترکیه هستند، از سالیان قبل در دو سه شهر به صورت متمرکز حضور داشتند، مثل شهر ازمیر و شهر قارص. با پیروزی انقلاب اسلامی و تحول بنیادینی که در جهان اسلام به وجود آمد، این شیعیان در ترکیه هم نوعی استقلال و تحول روحی پیدا کردند و به کارهای گروهی و تمرکز روی آوردند و اولین کارشان این بود که به بزرگترین و حساسترین شهر اقتصادی ترکیه یعنی استانبول آمدند و در آنجا با گروههائی که تشکیل دادند و با فعالیتهائی که به تأسی از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی مراکزی را در طول این چند سال در استانبول تأسیس کردند که بزرگترین جمعیت اینها در منطقه زینبیه است.
مراسم شیعیان ترکیه در ماه محرم
اینها تجمعات خوبی در مراکز، مؤسسات، خبرگزاری، شبکههای ماهوارهای، کارهای خیریه، درمانگاه و کارهای متشابه این را در استانبول انجام میدهند و در حال حاضر تقریباً رهبری شیعیان را این جمعیت زینبیه که در منطقه مالکالی استانبول مستقر هستند به عهده دارند و در کنار آنها بعضی از گروههای دیگر مثل گروه کوثر فعالیت میکنند و همه اینها متأثر از انقلاب اسلامی و ارادتمند مقام معظم رهبری هستند.
دومین گروه که از لحاظ مذهبی در ترکیه هستند، علویها هستند که حدود 20 میلیون نفر از آنها در خود ترکیه مستقر هستند. اما اگر علویهائی را هم که به کشورهای اروپائی مهاجرت کردهاند و در اروپا مستقر هستند حساب کنیم، شاید به 30 میلیون و بیشتر بالغ شوند.منظورم علویها ترکیه و ترکزبان است، وگرنه آمار علویهای دنیا خیلی بالاست.
این علویها چند گروه هستند، اما یک نقطه مشترک دارند و میگویند ما دین و آئین خودمان را از صفویه گرفتهایم. به همین خاطر ارادت خاصی به صفویه و به تبع آن به ایران دارند. چون ایران و صفویه دو مؤلفهای هستند که با هم از آنها یاد میشود، چون خاستگاه صفویه در ایران است.
حکومتهائی که از زمان استقلال ترکیه تا به حال آمدهاند با این دو گروه بزرگ شیعیان و علویها رفتارهای متناقضی داشتهاند. گاهی برخورد و گاهی حمایت کردهاند، ولی در کل به لطف خداوند، انقلاب اسلامی و هدایت و رهبری مقام معظم رهبری، شیعیان ترکیه در حال حاضر جایگاه بسیار خاص و منحصر به فردی دارند و جایگاه آنها به جائی رسیده که مسئولین ترکیه، به خصوص رجب طیب اردوغان و بعضی از وزرا در تجمع باشکوه عاشورا که در میدان مالکالی توسط جمعیت زینبیه به رهبری شیخ صلاحالدین اوزگوندوز که توفیق داشته مدتی هم در نجف در درس امام خمینی شرکت کند و افتخار می کند که ولو به مدت اندکی این توفیق را داشته که شاگرد امام باشد، اینها در حال حاضر به لطف خدا به جایگاهی رسیدهاند که رئیسجمهور و حتی کابینه دولت تمایل دارند که برای ارتقای جایگاه خودشان در تجمع شیعیان حضور پیدا کنند و سخنرانی کنند و یکیدوبار هم خود اردوغان در مراسم عاشورا حضور پیدا کرده و سخنرانی باشکوهی را ایراد کرده است. شیعیان در مجلس ترکیه هم نماینده دارند و همه آنها برگرفته از انقلاب اسلامی ایران و تأثیرات آن هستند.
رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه است، اما وقتی کارنامه ایشان را بررسی میکنیم، اردوغان متولد شهر استانبول است، اما ایشان از مهاجران گرجی هستند. در شهر باتومی بودند و از آ»جا مهاجرت کردند و بعداً به ترکیه آمدند. خود اردوغان هم در سفری که در سال 2004 میلادی به گرجستان داشت، این مطلب را اعلام و خودش را اصالتاً گرجستانی معرفی کرد.
اردوغان در مدرسه مذهبی تحصیل کرده و تحصیلات مقدماتی را در آنجا خوانده و بعداً در مدرسه عالی اقتصادی و تجاری آکسارای (Aksaray) (آقسرای) که بعداً به دانشکده علوم اقتصادی و اداری دانشگاه مرمره تغییر نام داد، تحصیل کرد و یک سابقه کاری و یک سابقه شخصیتی دارد. اردوغان سه سمت مهم در کارنامهاش داشته است:
1ـ شهرداری استانبول که در آنجا به دلیل عملکردی که داشته، برای خودش محبوبیتی را کسب کرده.
2ـ دوران نخستوزیری.
3ـ دوران ریاست جمهوری.
اگر دوران شهرداری را کنار بگذاریم و از دوران نخستوزیری و ریاستجمهوری ایشان صحبت کنیم، در این مدت دیدهایم که اردوغان هویت متعارضی دارد و ثبات شخصیتی ندارد و شخصیتش پر از تضاد است. وقتی که به سوابق او نگاه میکنیم، میبینیم که کارهای فعلی او با کارهای سابقش تضاد دارند. اما آنچه که معلوم و برای همه مشهود است، این است که اردوغان پوپولیست و قدرتطلب است.
به نظر من بارزترین صفت در شخصیت ایشان این است که اردوغان ابنالوقت است، یعنی میتواند فرصتها را خوب تشخیص بدهد و خوب از آنها استفاده کند و این استفاده از فرصت بود که اردوغان را تا یکی دو سال قبل به عنوان یک شخصیت محبوب در ترکیه و شاید در برخی از کشورهای جهان معرفی کرد. اما این فرصتشناسی یکوقت به گونهای است که ایشان از آن استفاده میکند، اما عوامل محیطی و سیاسی گاهی در تضاد با این موضوع قرار دارند و مسائلی پیش میآیند که به بخشی از آنها اشاره میکنم و نمونهاش بحث
نورسی(Nursî)هاست که به صورت مبسوط عرض میکنم.
اردوغان(Recep Tayyip Erdoğan) به دلیل دو خصلت در ترکیه محبوبیت داشت. یک خصلتش این بود که ایشان در دورانی که شهردار استانبول شد، یک خلق و خوی جوانمردی داشت و در آن زمان از خودش یک شخصیت عیار و جوانمرد نشان داد و یکسری محبوبیتهائی را کسب کرد. دومین مؤلفه محبوبیت ایشان این بود که از یک جامعه آسیبپذیر و ظلمدیده ترکیه برخاسته بود. در استانبول محلهای به نام کاظمپاشا وجود دارد که از محلات فقیرنشین استانبول است.
او در آن محل نشو و نما کرده و به پا خاسته بود و به خاطر همین با طبقات عموم مردم افت و خیز و رفتار مناسبی داشت و به خاطر این محبوبیت زیادی کسب کرده بود تا به مراحل بالای مسئولیتی یعنی نخستوزیری و ریاستجمهوری رسید و به خاطر تضاد رفتاریای که نشان داد، محبوبیتش سال به سال افول کرد تا در سال 2020 براساس سیاستهای نادرست وی که در ادامه عرض خواهم کرد، درصد محبوبیت ایشان پائین آمده است.
نمونهای که میخواهم در مورد رجب طیب اردوغان عرض کنم در مورد برخورد ایشان با گروه نورسیهاست. اگر به 10، 15 سال قبل برگردیم، نورسیها یک گروه بسیار مرموز هم در ترکیه، هم در منطقه قفقاز، ولی بسیار متمول و بانفوذ بودند و با مراکز و مؤسسات قوی، یک مافیای بزرگ اقتصادی را در قفقاز و ترکیه به وجود آوردند.
در رسانهها و کتب ما متأسفانه این مطلب را درج نمیکنند. در سراسر ترکیه آنهائی که به مناطق دیگر مهاجرت کردند، گروه نورسیها که وارثان شخصیتی به نام سعید نورسی(Said Nursî) مشهور به بدیعالزمان، از اسلامشناسان برجسته ترکیه و صاحب تألیفات و خطابههای متعدد هستند که نهضت فکریای را با هدف اتحاد در عالم اسلام به وجود آورده بود و سابقه مبارزاتی داشت.
در جنگ روسیه و عثمانی اسیر شده بود و با حکومت عثمانی درگیر بود. در جنگهای آزادیبخش ترکیه علیه اشغال انگلیس، فرانسه، یونان و ایتالیا شرکت کرده بود و خلاصه در آن اوایل با مصطفی کمال آتاتورک(Kemal Atatürk) هم دیدار داشت و به آتاتورک هشدار شدید داده بود که تقلید از غرب صحیح نیست و انقلاب باید قرآنی باشد و شما اگر ترکیه را مستقل و به یک کشور موسوم کردید، باید آن را نه با نظام لائیک، بلکه با نظام اسلامی و نظام قرآنی این حکومت را بنا بگذارید و در جهت گسترش آن تلاش کنید.
در اثر این تفکرات ایشان در زمان آتاتورک تبعید شد و حدود 9 سال در تبعید بودند و بالاخره در سال 1960 در شهر شانلی اورفای(Şanlıurfa) ترکیه فوت کرد و در آنجا به خاک سپرده شد.
سعید نورسی با وجود اینکه فعالیتهای سیاسی انجام داده بود، اما یک شخصیت مذهبی بود و نه سیاسی. ایشان به طریقت تصوف و صوفیگری و مباحث تهذیب نفس خیلی علاقمند بودند و همیشه در کتابهایشان مقاصدی را مطرح میکردند که اگر من به شکل مبسوط بیان میکنم به خاطر هدفی است و اگر صلاح نبود منتشر نکنید.
سعید نورسی همیشه در کتابهایش خود را با دو نام معرفی میکند: سعید قدیمی و سعید جدید. میگوید من تا 45 سالگی در غفلت بودم و به این روشنائی و نوری ـ که ایشان خیلی اصرار دارد بگوید نور الهی و هدایتگر ایشان است ـ و به این بلوغ و رشد فکری نرسیده بودم، یک سعید قدیمی و بیشتر عقلگرا و سیاستمدار بودم و بعد از 45 سالگی در من شهودی حاصل شد و الهاماتی برای من به وجود آمد و من براساس وحدت عقل و قلبم و براساس نور هدایتگری که در اثر مطالعه کتاب «فتوح الغیب» عبدالقادر گیلانی به من رسید، یک سعید الهامگیرنده که از جانب خدا الهام میگیرم تبدیل شدم.
سعید نورسی در کتابهای خودش همیشه به نورانیت دوازده امام(ع) و حضرت مهدی(عج) اقرار و اعتراف میکند و خیلی روی این نکته تأکید دارد. بعد از نورسی هم طریقت ایشان و کسانی که به ایشان علاقمند بودند، این تفکر مذهبی و طریقتی را به یک تفکر سیاسی تبدیل کردند. این مطلب را در محافل نقل نمیکنند و من علتش را نمیدانم.
نورسیها چهار دسته هستند. یک گروه نورسیها تحت رهبری فتحالله گولن(Muhammed Fethullah Gülen) که الان در امریکاست. گروه دیگر نورسیها تحت رهبری محمد کوتلولار(Mehmet Kutlular). گروه دیگر تحت رهبری محمد محمد کلوندی و یک گروه، گروه مدرسه الزهرا(س). غیر از گروه فتحالله گولن، سه گروه دیگر کماکان مذهبی ماندهاند و فعالیتهایشان مذهبی است. بهخصوص گروه مدرسه الزهرا(س) که از آن با نام جماعهالزهرا(س) هم یاد میشود، بیشتر متمایل به ایران هستند و مقام معظم رهبری را به عنوان رهبر خودشان قبول دارند.
اما گروه اول نورسی تحت رهبری فتحالله گولن کارهای سیاسی کردهاند و وقتی فعالیتهای فتحالله گولن را در این 30، 40 سال مرور میکنیم، میبینیم که ایشان بلاشک با صهیونیسم جهانی ارتباط دارد. وقتی سخنرانیهای ایشان را چه در زمانی که در ترکیه بود و چه حالا که در پنسیلوانیای امریکا مستقر است مرور میکنیم، میبینیم که ایشان همیشه رویهای علیه شیعهگری و ایران گرفته و در مثالهائی که میزند، ایران را به عنوان فتنه برای جهان اسلام معرفی میکند و علیه ایران موضع میگیرد و شیعه را به عنوان یک فرقه یا گروه منحرف معرفی میکند و کاملاً معلوم است که ردپای صهیونیسم جهانی در آرا و افکار فتحالله گولن هست.
اما من بحث نورسیها را از این جهت مطرح کردم که رجب طیب اردوغان مرید پروپاقرص فتحالله گولن بود و در مکتب او بزرگ شد و حتی میبینیم که بعد از اینکه فتحالله گولن به شرکت در کودتا محکوم و در سال 1999 تبعید شد، اردوغان در سخنرانیهایش در دوران نخستوزیری از فتحالله گولن با تجلیل، تکریم و عظمت یاد میکند.
او در سال 2012 سخنرانیای دارد و در آنجا نام فتحالله گولن را نمیبرد، بلکه متنی را درباره یار غایب خودش قرائت میکند. در ایران کسانی که تحلیلهای دقیق ندارند، یادم هست که میگفتند منظور اردوغان امام زمان(عج) است. او از یار غایب سخن میگوید که باید به وطن برگردد و به ما کمک کند و با ما باشد که منظورش فتحالله گولن بود. همچنین در مراسمهای دیگر از او یاد میکند، از جمله مراسم المپیاد زبان ترکی که همه ساله در ترکیه برگزار میشود.
نمیدانم در سال 2013 یا 2014 بود که اردوغان در آنجا هم از فتحالله گولن یاد کرد و گفت که من خودم غربت را تجربه کرده و به این نتیجه رسیدهام که استاد گولن باید در بین ما باشد. وقتی میگویم اردوغان ابنالوقت است، یک نمونهاش این است که وقتی دید سیاستهای فتحالله گولن در قفقاز لو رفته؛ چون اینها هدایتهای زیرزمینی داشتند و مردم با اهداف اینها آشنا نبودند و فقط خدمات اینها را میدیدند. مثلاً در باکو برای دانشآموزان کمدرآمد 5، 6 تا پانسیون زده بودند و کارهای خیریه انجام میدادند و همه تصور میکردند نورسیها ـ منظور گروهی که تحت رهبری فتحالله گولن است ـ افراد خیّری هستند، در حالی که اینها به خصوص در منطقه قفقاز اهدافی داشتند که از وهابیت هم خطرناکتر بود که متأسفانه مجال نیست که درباره این اهداف بحث کنیم.
مدارس گولن در ترکیه با شعار «در خط آتاتورک و در خدمت آذربایجان» کارهای خودشان را انجام میدادند و در دانشگاه بینالمللی خزر و شبکه تلویزیونی خزر و 12 مرکز آموزشی را در آذربایجان راهاندازی کرده بودند. در حالی که سعید نورسی به آتاتورک گفته بود که تو منحرف شدهای که نظام لائیک را قبول میکنی. ما باید در خط نهضت قرآنی باشیم. ما در اینجا میبینیم گولن که نام سعید نورسی را یدک میکشد، به قول خودش با شعار «در خط آتاتورک و در خدمت آذربایجان» و همچنین در ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و قفقاز نفوذ کرده بود.
چند سال پیش وقتی اردوغان متوجه شد که سیاستهای گولن در قفقاز لو رفته و در ترکیه، مردم با سیاستهای صهیونیستی او آشنا شدهاند، یکمرتبه کودتائی را تنظیم کرد و به بهانه اینکه نورسیها این کودتا را راه انداختهاند، دستور دستگیری آنها را داد و حتی چندبار برای دستگیری فتحالله گولن درخواست دستگیری کرد.
این رفتارها هویتهای متضاد و شخصیت پر از تعارض اردوغان را نشان میدهد. این روزها میبینیم که بعضی از افراد را در بعضی از شهرها به اتهام ارتباط به کودتاگران و نورسیها دستگیر کردهاند. اردوغان در 15 ژوئیه 2016 یک کودتای نافرجام نظامی را راهاندازی و به این بهانه و به اتهام ارتباط با کودتا و گروه گولن، دهها هزار نفر را دستگیر کرد، از آن زمان افراد مختلفی را به این بهانه دستگیر کردهاند.
اردوغان خودش فتحالله گولن را عامل سازنده کودتا معرفی کرد، ولی کارشناسان این ادعا را قبول ندارند و بسیاری از افراد و کارشناسان حتی در خود ترکیه به این مطلب قائل بودند که عامل راهاندازی این کودتا و عامل دستگیری افراد به اتهام ارتباط با کودتا، طیف اردوغان بود و فتحالله گولن نبود و اردوغان برای اینکه جایگاه خودش را با سرکوب مخالفان ارتقا بدهد، این کارها را کرده بود.
در روزهای اخیر شاهد بودیم که در شهرهای ازمیر، استانبول و... افراد مختلفی را به اتهام ارتباط با گروه فتحالله گولن دستگیر کردند. یکی از شخصیتهای مشهوری که در روزهای اخیر دستگیر شد، شخصی به نام کمال یاووزم(Kemal Yavuz)؟؟؟ که در آنکارا دستگیر شد. ایشان از مؤسسان بانک آسیا از مهمترین مؤسسات مالی ترکیه بود که مدتی مخفیانه زندگی میکرد و در روزهای اخیر رسانهای کردند که ایشان را دستگیر کردهایم.
خلاصه کلام این است که آقای اردوغان شخصیت متضادی دارد و ابنالوقت و به دنبال فرصت است. الان در ترکیه میبینیم که آقای اردوغان به چند مسئله خیلی دامن میزند. یکی اینکه ایشان به دنبال احیای امپراتوری عثمانی است. کاخ جدیدی که ایشان راه انداخته. البته این بحث از لحاظ تاریخی مورد قبول ما نیست. ایشان مطلب را اینجور بیان کرده که در تاریخ 16 دولت ترک روی کار آمده بود و ایشان 16 نفر را در هیبت و در لباس این دولتهای ترک در کاخ خودش مستقر کرده که در آئین تشریفات و پیشواز از مسئولین عالیرتبه کشورهای دیگر که برای بازدید از ترکیه یا مذاکره سیاسی به آنجا میآیند، شرکت کنند و این بنا را گذاشته بود که ترکیه یک دولت دارای عقبه تاریخی است و در 16 مرحله در دنیا حکومت کردهاند و من میخواهم آنها را بازسازی کنم.
بنابراین میبینیم که ترکیه به دنبال احیای امپراتوری عثمانی است. امپراتوری عثمانیای که همیشه به منطقه قفقاز و شمال ایران چشم داشته و در فکر نفوذ در این منطقهها بوده است. بحث امپراتوری عثمانی هم بحث مفصلی است. امپراتوری عثمانیای که در حال حاضر اردوغان به دنبال آن است با امپراتوری عثمانیای که روزگاری وجود داشته خیلی فرق میکند، چون سلاطین عثمانی نصف نصف هستند.
نصف اول سلاطین عثمانی محبّ اهلبیت(علیهمالسلام) بودند و اصلاً لقب عثمانی نداشتند و سلاطین بعدی بودند که آمدند و تغییر هویت دادند و نام عثمانی را ضمیمه حکومت کردند. به هر حال اردوغان از طرفی به دنبال احیای امپراتوری عثمانی است و به خاطر آن کارهائی را انجام میدهد که نمونهاش همین بحث تاریخی است که مطرح کرده است. ایشان خود را عملاً میراثدار این 16 حکومت معرفی میکند.
دومین بحثی که اردوغان از لحاظ ایدئولوژیک دنبال میکند، متحدسازی جهان ترک است و میگوید که ما باید ترکهای همه جهان را جمع و اتحاد و وحدتی را بین اینها ایجاد و یک جهان ترک را تأسیس کنیم که در رأس این جهان، ترکیه قرار داشته باشد و در واقع رهبری این جهان ترک به عهده ترکیه قرار بگیرد.
البته غرض واقعی از نام ترکیه این است که اردوغان میخواهد خودش را به عنوان رهبر این جهان ترک معرفی کند. به عنوان نمونه، در قضیه اخیر قرهباغ، اردوغان به قدری آتشبیار معرکه شده بود و گاهی دولت آذربایجان که خودش یکطرف قضیه بود به شک میافتاد که این جنگی که ما الان با ارمنستان در مورد قرهباغ شروع کردهایم، جنگ ماست یا جنگ ترکیه؟ چون واضعی که ترکیه میگرفت، گاهی بسیار شدیدتر از مواضع مسئولان خود آذربایجان بود. کاملاً معلوم است که تفکری پشت سر همه این ماجراها بود.
اما اینکه آقای اردوغان این مطالب را مطرح میکند که رهبری جهان ترک، بحث امپراتوری عثمانی یا لشکرکشیهای ایشان به کشورهای مختلف که هر جا مناقشهای و بحرانی و مسئلهای پیش میآید، اردوغان قبل از همه به آنجا لشکرکشی میکند.
از شمال افریقا گرفته تا سوریه، هر جا میبینیم که اردوغان حضور دارد. مثلاً در سال 2018 که در منطقه افریقای شمالی در سودان جنوبی بحرانی به وجود آمده بود و در بحث قحطیزدگی سومالی دولت اردوغان کمکهای بسیاری به اینها کرد. در بحث سوریه میبینیم که نه دولت سوریه این را میخواستند و نه مردم ترکیه، اما اردوغان برای تحقق امپراتوریای که در ذهنش دارد و فکر میکند باید در همه جا قد علم کند و تصور میکند که میتواند تأثیر بگذارد، در آنجا نفوذ میکند و لشکرکشیهائی که کرده و نفوذهائی که انجام داده، باعث متزلزل شدن اقتصاد ترکیه شده و مردم را از حکومت ایشان ناراضی کرده است.
اگر یکدهه اخیر را بررسی کنیم، ترکیه رشد اقتصادی خوبی داشته و پیشرفت خوبی کرده. در محافل اروپائی به عنوان ششمین اقتصاد برتر اروپائی معرفی شد. این اقتصاد ظاهراً به گردشگری وابسته بود، اما باطناً به صنعت نساجی و به خصوص تولید پوشاک یکی از قطبهای جهان بود و بسیاری از نیازهای کشورهای اروپائی را برطرف میکرد.
در کنار آن در بحث کشاورزی و خودروسازی ـ با اینکه صنعت خودروسازی آن بیشتر مونتاژ است تا تولید داخلی ـ اما در این زمینهها برای خودش نفوذ خوبی پیدا کرده بود و به خاطر منطقه جغرافیائی خاصی که دارد. ترکیه در یک منطقه اقتصادی و سیاسی به نام اوراسیا واقع شده است. اوراسیا از یک طرف به فققازشمالی و جنوبی و شوروی سابق و از یکطرف به خاورمیانه راه دارد و این باعث شده بود که ترکیه بتواند از لحاظ اقتصادی به هر جائی نفوذ کند.
مجاورتش با کشورهای بالکان و اروپا و کشورهای آسیای میانه و شمال افریقا، ترکیه را به یک شاهراه اقتصادی تبدیل کرده بود. ترکیه بر این اساس رشد خوبی داشت که بررسی جزئیات اینها فرصت زیادی را میطلبد. ترکیه در اواخر قرن میلادی گذشته با بحران اقتصادی مواجه بود، ولی از سال 2001 به بعد رشد اقتصادی بالائی پیدا کرد و رشد خوبی داشت تا دوران نخستوزیری و سپس ریاستجمهوری آقای اردوغان براساس تصمیماتی که گرفته شد که ظاهراً تصمیمات کارشناسان اقتصادی، اما باطناً اینگونه بود که آقای اردوغان یک شخصیت خودرأی و دیکتاتور داشت و خودش برنامهریزیهائی میکرد و از مشورت کارشناسان استفاده نمیکرد.
در آن سالها چون بحرانهای سیاسی وجود داشت، آقای اردوغان توانسته بود براساس تفکرات خودش رشدی را در اقتصاد ایجاد کند، اما بعداً و به خصوص امسال که دوران کروناست، میبینیم که این سیاستها مناسب نبودهاند و اقتصاد ترکیه را با مشکل مواجه کرده است. اما بعضی از کارهای خوب برای رشد اقتصادی انجام گرفته بود، به خصوص اصلاح نظام ارزی، اصلاح سیاستهای مالی و چهارچوب اقتصاد کلان، اصلاح سیاست دستمزد و ارتباط با نیروی کار و از همه مهمتر گسترش بخش خصوصی و ایجاد سازوکار برای رقابت. اینها از بخش خصوصی خیلی حمایت کردند و این باعث شد که بخش خصوصی برای بقای خودش با رقبای خودش به رقابت بپردازد و ارتقا پیدا کند و رشد اقتصادی ترکیه خوب بشود.
این وضعیت تا سال 2018 ادامه داشت، اما از این سال کمکم مشکلات اقتصادی را در ترکیه مشاهده میکنیم. کارشناسان اقتصادی ترکیه به بررسی این مشکلات پرداختند تا ببینند ریشه مشکلات در کجاست. اما با وجود مشکلات زیاد، گردشگری و صنعت ترکیه باعث شده بود که این مشکلات زیاد به چشم نیایند، اما با شروع کرونا در سال 2020 کار به جائی رسید که اقتصاد ترکیه با بحران روبرو شد و لیر ترکیه روزبهروز ارزش خود را بیشتر از دست داد.
در روزهای اخیر و در سال جاری میلادی، لیر ترکیه 30 درصد از ارزش خود را از دست داده است و این کاهش ارزش و تورمی که در آنجا به وجود آمد، در کنار بحران کرونا، مردم ترکیه را با مشکل مواجه کرده و نسبت به حکومت مرکزی ناراضی کرده. اردوغان برای اینکه خود را بانی این مشکلات نشان ندهد، بانک مرکزی را متهم کرده است و مدعی است که اینها تدابیر خوبی نداشتهاند.
به همین دلیل در ظرف یکسال و نیم گذشته، اردوغان دو رئیس بانک مرکزی را عزل و به جای آنها افراد جدیدی را منصوب کرده است. رئیس اولی که اردوغان عزل کرد، شخصی بود به نام مراد چتین کایا(Murat Çetinkaya) که یک مدیر اقتصادی عالیرتبه در ترکیه بود و در تنظیم سیاستهای مالی و پولی و اتخاذ تصمیم در این زمینهها همیشه از مشاوره کارشناسان زبده و قواعد علمی بازار تبعیت میکرد و اعتنای چندانی به اردوغان نمیکرد و معتقد بود که یکی از مهمترین راهکارهای حل مشکلات اقتصادی در ترکیه، انطباق سود بانکی با وضعیت تورم است.
اما اردوغان برای اینکه عوامفریبی کند و مدتی مردم عوام را در دست خودش بگیرد، با این فکر مخالفت میکرد و میگفت که من با سود بانکی مخالف هستم و این را به یک مسئله حزبی و سیاسی تبدیل کرده بود و براساس اینکه رئیس بانک مرکزی با ما همراه نیست، ایشان را از کار برکنار کرد و در یک سخنرانی گفت که من رئیس بانک مرکزی را برکنار کردم، چون به حرف من گوش نمیداد.
در این فاصله وزرای اقتصاد و دارائی را هم مرتباً برکنار میکرد. بعد از برکناری مراد چتین کایا، شخصی به نام مراد اویسال(Murat Uysal) را به عنوان بانک مرکزی ترکیه منصوب کرد. مراد اویسال هم مدتی در این سمت بود و خوب هم کار کرد و تدابیر اقتصادی اینها خوب بود و از کارشناسان استفاده میکردند.
اما به خاطر خودرأی بودن اردوغان و هزینههای سنگین مالی ناشی از لشکرکشی مختلف به مناطق گوناگون جهان، اقتصاد ترکیه با مشکل مواجه شد. در هفته گذشته، اردوغان، مراد اویسال را هم به خاطر کاهش شدید لیر ترکیه از کار برکنار و او را به طور غیرمستقیم به عنوان عامل بحران اقتصادی معرفی کرد.
وزیر دارائی ترکیه فردی بود به نام ناجی اقبال که پس از عزل مراد چتین کایا استعفا داد، چون اینها میدانستند که با تفکرات اقتصادی اردوغان، مشکلات اقتصادی حل نمیشوند و مشکلات اقتصادی باید به دست اقتصاددانها و کارشناسان اقتصادی حل بشود. اردوغان با این همه مشکلات اقتصادیای که با سیاست غلطش در ترکیه ایجاد کرده، حالا به قرهباغ رفته و در آنجا پول خرج میکند و تسلیحات میدهد، در حالی که وضعیت کشور خودش بغرنج است و باید فکری به حال کشور خودش بکند.
ایشان از هیچ اسلوب و سياست علمي و درستي پيروي نميكند. متأسفانه اردوغان با اين همه دبدبه و كبكبه از لحاظ علمي شخص بسيار ضعيفي است. آنطور كه ما شنيدهايم و منابع تركي هم نوشتهاند، ايشان حتي به يك زبان روز جهان هم مسلط نيست. يعني غير از زبان تركي، هيچ زباني را نميداند و لذا از لحاظ علمي شخصيت بالايي ندارد.
او براي اينكه اين عقده را بپوشاند، اين اواخر ديديم كه برايش شعر فارسي نوشته بودند و تمرين كرده بود، اما خودش از لحاظ آكادميك هيچيك از زبانهاي متعارف جهان را نميداند و شايد بتوانيم بگوئيم كه در مورد سياست هم اينطور است و خودش سياستي را براساس تضادها و تفكرات قدرتطلبانه خودش دارد. ناجي اقبال كه استعفا داد و رفت، اردوغان، داماد خودش به نام برات آلبايراك(Albayrak) را وزير اقتصاد كرد.
داماد خودش هم وقتي آمد و داخل چلهاي كه اردوغان با تفكر خودش كنده بود افتاد، يك روز بعد از بركناري مراد اويسال، رئيس بانك مركزي، به بهانه بيماري استعفا داد و اردوغان هم خيلي زود اين استعفا را پذيرفت. روزنامه مشهور ينيشفق(Yeni Şafak) نوشت كه وزير دارائي به دليل بيماري از سمت خود استعفا داد، در حالي كه بحث بيماري مطرح نبود و اينها به اين دليل استعفا دادند كه ميديدند اردوغان نه سياست بانك مركزي را درنظر ميگيرد، نه به سياست ارزي و پولي وزارتخانه اعتنا ميكند و فقط به صورت خودرأي و براساس تفكرات خودش كارها را انجام ميدهد و مشكلساز شده است.
داماد اردوغان برات آلبايراك
اردوغان كه قبلاً آقاي ناجي اقبال را به اتهام ناكارآمدي از كار بركنار كرده بود، چند روز پيش اجباراً ايشان را آرود و به رياست بانك مركزي تركيه منصوب كرد.
اين وضعيت در تركيه به وجود آمده. كرونا هم از يكطرف آمده وضعيت گردشگري افول كرده است. يكسري پيمانكار از كشورهاي ديگر آمده بودند و در تركيه ساخت و ساز داشتند كه باعث رشد اقتصادي تركيه شده بودند كه با پيدايش كرونا دچار ركود شدند. مشي آزمون و خطاي آقاي اردوغان بحران اقتصادي را در تركيه به وجود آورد و در كنار آن افزايش فقر و فساد و بيكاري مشكلاتي بودند كه به بحران اقتصادي تركيه دامن زدند.
مشكلاتي كه در اقتصاد تركيه به وجود آمدهاند، از جمله بالا رفتن نرخ بيكاري، نرخ تورم، بدهي بينالمللي اين كشور و تركيه به بسياري از بانكهاي بينالمللي بدهي دارد. از آنطرف فساد اداري در تركيه تشديد شده و مردم به وضعيت ادارات معترض هستند. همه اينها را اگر جمع كنيم و بگوئيم كه چرا اقتصاد تركيه به اين وضعيت درآمده، ميتوانيم بگوئيم كه تأثيرات پاندمي(pandémie) كرونا از يكطرف و كاهش درآمدهاي تركيه از بخش گردشگري و صادرات از سوي ديگر، افزايش هزينههاي لشكركشي نظامي به مناطق مختلف جهان از يكطرف، افزايش كسري تراز جاري و كاهش درجه اعتباري تركيه از يكطرف باعث شده كه لير تركيه 2020 بدترين دوران حيات خودش را سپري كند و از آنطرف هم بعضي از عوامل محيطي مثل زلزله 6/0 ريشتري كه در ازمير به وجود آمد كه تلفات انساني آن كم بود، اما از لحاظ خسارتهاي اقتصادي مشكلساز خواهد شد.
خلاصه اين بحراني كه در حال حاضر به وجود آمده بسيار خطرناك است. آقاي آلباراك، وزير دارائي سابق، يكسري درمانهاي اقتصادي را در رسانهها براي مردم بيان كرد كه تا 2023 يكسري تحولاتي را به وجود خواهيم آورد. ايشان هم كه عزل شد و منتظر هستيم كه ببينيم اين وزير فعلياي كه روي كار آمده، كار را به كجا ميتواند برساند.
ما در سالهاي اخير شاهد دخالتهاي متعدد اردوغان در مناطق مختلف جهان بودهايم. گاهي ميبينيم كه برخي از مسائل اصلاً ارتباطي به اين دولت ندارد و تركيه نبايد به اين گستردگي در اين مسائل دخالت ميكرد. به عنوان مثال در سالهاي اخير در جهان اسلام برخي از مشكلات و تحولات را ديدهايم كه نمونه آن بحث سوريه است. در بحث سوريه ديديم كه آقاي اردوغان مداخلههاي تحريكآميزي داشت. يكروز به بهانهاي نيروهاي خود را وارد خاك سوريه ميكرد. يك روز از نيروهاي تروريستي حمايت ميكرد.
دخالتهاي ايشان در ادلب تبديل به ابزاري در دست حاميان تروريسم شده بود. از آن طرف هم ميديديم كه ايشان به صورت مخفيانه و گاهي هم آشكار از تروريستهائي كه در خاك سوريه بودند حمايت ميكرد و حتي زخميهاي آنها را به كشور خودش انتقال ميداد تا دوران نقاهت خود را طي كنند.
مردم تركيه مخالف اين سياست بودند و نزديك به 236 نفر از شخصيتهاي تركيه طوماري را امضا و مخالفت خودشان را با سياستهاي اردوغان در سوريه و بهخصوص ادلب(Idlib) اعلام كردند و خواستند كه نيروهاي تركيه از آن منطقه خارج بشوند و حتي كشورهاي ديگر هم به اين اقدامات تركيه معترض بودند، اما تركيه كماكان به فعاليتهاي خود ادامه ميداد كه اگر بخواهيم وارد جزئيات بشويم، به طول خواهد انجاميد. اينطور به نظر ميرسد كه آقاي اردوغان خودش را رهبر منطقه ميداند و به همين دليل عمليات تحريكآميزي را در كشورهاي ديگر انجام ميدهد.
رهبر يك كشور بايد مصالح كشور خودش و منطقه را در نظر داشته باشد، اما ايشان اين مصالح را درنظر ندارد و براساس منويات خودش اقداماتي را انجام ميدهد و ديديم كه چه تعداد نيروهاي تركيه در خاك سوريه كشته شدند. اگر بخواهم جزئيات اين اقدامات را در مناطق مختلف عرض كنم، شايد به طول بينجامد.
دولتهاي ديگر هم وقتي مداخلات تركيه را ديدند، معترض بودند. بهخصوص دولت روسيه معترض بود و ما حتي ديديم كه رئيس كميته بينالمللي مجلس دوماي(Duma) روسيه به نام ديميتري نوويكوف(Dimitri Novikov) خطاب به اردوغان گفت كه تركيه صلاحيت تعيين سرنوشت سوريه را ندارد و حاكمان سوريه هم به تركيه اجازه تعيين سرنوشت براي كشورشان را نميدهند، چون تركيه براساس هيچيك از قطعنامههاي بينالمللي رفتار نميكند، بلكه براساس منويات خودش رفتار ميكند. يا در مسئله ليبي ديديم كه ايشان در آنجا دخالت ميكند و يكهفته پيش ديديم كه معاون وزير امورخارجه تركيه به نام ياووز سليم كران ( Yavuz Selim Kıran) با نمايندگان قومهاي طوارق، تبوو آمازيغ كه بخش بزرگي از جمعيت ليبي را تشكيل ميدهند در آنكارا ديدار و گفتگو كرد.
ياووز سليم كردن در توئيتر خودش اين ديدار را در راستاي حفاظت از تماميت ارضي ليبي و برقراري صلح و ثبات پايدار در اين كشور اعلام كرد، اما واقعيت اين است كه تركيه از بعد از فروپاشي حكومت معمر قذافي تا حالا در پرونده ليبي ورود و مداخله جدي داشته، مداخلهاي كه براي هيچكس اعم از اينكه در داخل ليبي يا كارشناس مسائل ليبي باشد، قابل قبول نيست، چون تركيه حق دخالت در پرونده ليبي را ندارد.
اما او از زمان سقوط قذافي صراحتاً در پرونده ليبي دخالت و رسما از دولت فائز السرّاج(Fayez Mustafa al-Sarraj) در برابر گروه موسوم به ارتش ملي به فرماندهي خليفه حفتر(Khalifa Haftar) حمايت ميكنند. در روزهاي اخير ميبينيم كه معاون وزيرخارجه تركيه، مولود چاووش اوغلو(Mevlüt Çavuşoğlu) و هم ديگر مسئولان تركيه با مسئولان قطر ارتباط برقرار كردهاند و در مسائل قطر دخالت و قطر را در مقابل عربستان، بحرين، امارات متحده عربي تحريك ميكنند و درصدد گسترش و افزايش روابط سياسي و نظامي خودشان با قطر هستند.
ظاهراً به قطر ميگويند كه ما از شما در مقابل مخالفانتان حمايت ميكنيم، اما براي همگان اين پرسش مطرح هست كه تركيه براساس كدام اسلوب سياسي اين دخالتها را انجام ميدهد؟ در روزهاي اخير ديديم كه مولود چاووش اوغلو در حاشيه ششمين نشست كميته همكاريهاي استراتژيك تركيه ـ قطر، با شيخ عبدالرحمن محمد آل ثاني، وزير امور خارجه قطر، در آنتاليا ديدار كرد و بعضي از مسائل در آنجا مطرح شد كه از نظر سياسي برازنده تركيه نبود و نوعي دخالت در قطر تلقي ميشد.
اين كارها را ميكند، اما بحث بر سر اين است كه ايشان آيا اساساً از لحاظ نظامي، مالي و سياسي اين شأن و جايگاه را دارد؟ بديهي است كه پاسخ منفي است، چون ايشان در داخل كشور خودش دچار مشكلات عديده است و فقط ميخواهد با فضاسازي رسانهاي رهبر باشد، نه در فضاي حقيقي. الان در مسئله قرهباغ، مناقشه قرهباغ نسبت به مسائلي كه مطرح كردم بهروزتر است.
اين مسئله از سال 1988 به وجود آمد و در سال 1993 با اشغال شهرهاي قرهباغ توسط ارمنستان تثبيت شده و الان نزديك به 30 سال است كه اين مسئله وجود دارد. در مسئله قرهباغ، چه كارشناسان در داخل ايران و چه كارشناسان منصفي، چه در خود آذربايجان، چه در جاهاي ديگر قبول دارندن كه اولين كمكها به حل مناقشه قرهباغ توسط ايران صورت گرفت.
در آن زمان ايران نيروهاي مستشاري براي كمك به نيروهائي كه در آنجا مبارزه ميكردند اعزام كرد. بعد از جنگ و آسيبهائي كه به وجود آمده بودند، ايران بحث كمكهاي كميته امداد و كمكهاي مالي و نظامي را مطرح كرد، ولي چون حاكمان آنوقت آذربايجان، از جمله ابوالفضل ائلچي بي كه دو سال حكومت قرهباغ به ايشان مرتبط بود، ملتگرا و متمايل به تركيه بودند و ميگفتند نميخواهيم مشكل قرهباغ توسط ايران حل بشود.
بعد از او هم حيدرعلياوف آمد، با اينكه ظاهراً و در روزهاي اول حكومتش از ايران حمايت كرد، اما باطناً مخالف ايران و بيشتر به سياستهاي كشورهاي غربي و امريكا گرايش داشت و با راهاندازي گروه مینسك(Minsk) عملاً خودش آمد و اين منطقه را به ارمنستان واگذار كرد و شعار آزادي قرهباغ فقط به عنوان يك شعار باقي ماند و در هيچكس ارادهاي براي اين كار وجود نداشت. الان ارادهاي براساس درخواست عمومي مردم آذربايجان به وجود آمده و ريشه اصلي آن تحريكاتي است كه ارمنستان به خصوص از تيرماه امسال شروع كرد.
ارمنستان به طور ناگهاني جنگ و مناقشه خودش با آذربايجان را به منطقهاي غير از منطقه قرهباغ به نام منطقه تووز(Tovuz) كشاند و يكمرتبه آذربايجان ديد كه ارمنستان از منطقه تووز به آذربايجان حمله ميكند و ژنرال مشهوري در آذربايجان كشته شد. آذربايجان به واهمه افتاد، چون تووز شاهرگ اقتصادي آذربايجان بود.
وقتي آذربايجان ديد كه اين شاهرگ اقتصادي كه خط لوله نفت باكو ـ تفليس ـ جيهان از آنجا عبور ميكند كه صادرات نفتش به اروپا از آنجا صورت ميگيرد... در منطقه تووز منطقهاي هست كه ارمنستان در منطقه بالاتر و مافوق قرار دارد و تپه و دشت و... دست ارمنستان است. آذربايجان در منطقه پائينتر قرار دارد. ارمنستان آذربايجان را تهديد ميكرد كه شاهرگ اقتصادي تو در دست من است و من ميتوانم در يك لحظه شاهرگ اقتصادي تو را قطع كنم.
از آنطرف هم اروپا را تهديد ميكرد، اين انرژياي كه به سمت شما ميآيد دست من است و اگر از من حمايت نكنيد، من با تحتتأثير قرار دادن منطقه تووز ميتوانم انرژي شما را قطع كنم. يكسري از اين تحريكات بود و حضور نخستوزير ارمنستان در شهر شوشا(Shusha) براي معارفه رئيسجمهور خودخوانده قرهباغ و مسائلي از اين دست فضاي آذربايجان را ملتهب كرد و آذربايجان تحتتأثير مردم، اعم از گروههاي اسلامي و غيراسلام كه همه از دولت ميخواستند قرهباغ آزاد شود و در نتيجه مناقشه چهل روز اخير به وجود آمد و آذربايجان جنگ را شروع كرد.
به اعتقاد من مسبب شروع جنگ، ارمنستان است، اما عدهاي اين حرف را قبول ندارند و ميگويند آذربايجان مسبب است. به بحث مسبب كاري نداريم، ولي واقعيت اين است كه تحريكات را ارمنستان شروع كرد. ابتدا منازعه و مناقشهاي به وجود آمد و بعداً به يك جنگ رسمي تبديل شد.
ما از همان روزهاي اول ديديم كه تركيه وارد اين قضيه شده. اردوغان و وزير امورخارجه تركيه از همان روز اول اظهارنظر كردند و تماسهاي مختلفي با آقاي الهام علياوف(Ilham Heydar oğlu Aliyev) داشتند و آنها را تشويق ميكردند كه اين جنگ را ادامه بدهند. هر روز اظهارنظر جديدي ميكردند و نقشه راه ترسيم ميكردند و ما مانده بوديم كه آيا تركيه اين اختيار را دارد كه اين كارها را بكند؟ و ميديديم كه ندارد، بلكه حاصل مشكلات و ذهنيات آقاي اردوغان است كه يكي از آنها بحث رهبري مذهبي است.
در حالي كه ما خودمان شاهد داريم. بنده بيست سال است كه در موضوع آذربايجان مطالعه كردهام و حدود 5، 6 جلد كتاب در اين زمينه دارم. آقاي رحيم قاضياوف (Rahim Hasan oglu Gaziyev)، وزير دفاع آذربايجان در سال 1992 و 1993 بود، يعني در زماني كه مناقشه قرهباغ صورت گرفت. ايشان خيانت هاي تركيه را توضيح ميدهد و ميگويد خيانتهائي كه تركيه از لحاظ مستشاري به ما كرد باعث شد كه قرهباغ از دست ما خارج شود و شهرهاي شوشا و شربدن و لاچين اشغال بشوند.
آقاي قاضياوف در ويديوئي كه منتشر كرده ميگويد تنها از كشوري كه ما كمكهاي معنوي و انساني دريافت كرديم ايران بود. ايران به ما كمكهاي مستشاري داد. ايران به پناهجويان ما در منطقه ميشوي(Mishvi) كمك كرد و براي ما اردوگاه زد و بعد از جنگ از طريق كميته امداد به ما كمكهاي مالي كرد. ميگويد ايران در آن زمان به ما كمك، اما تركيه خيانت كرد. ولي الان تركيه داعيهدار حمايت شده و ايران در اينجا متهم شده و در رسانهها نوشته ميشود كه ايران از ارمنستان حمايت ميكند.
اين وضعيتها بود و خلاصه تركيه آمد و جو رسانهاي را به وجود آورد و عامه مردم تصور كردند كه تركيه حامي ماست. در اين 40 روز اردوغان بارها در سخرنانيهايش گفته كه دولت آذربايجان و دولت تركيه يك دولت ترك هستند، در حالي كه آذربايجان دومين كشور شيعه جهان است و مليت و هويت آذربايجان، اسلام است، نه هويت ترك. مؤلفه اصلي هويت مردم شيعه قفقاز هويت ديني است و نه زبان.
اما اينها ميآيند و با مليگرائي و اين حرفها... تركيه نه حالا، بلكه از سال 1918 كه حزب مساوات آمد و دوسال در منطقه آذربايجان حكومت كردند و اولينبار نام آذربايجان را توسط محمدامين رسولزاده كه وابسته به حزب مساوات تركيه بود، روي آن منطقه گذاشتند.
در زماني كه حزب بلشويك نتوانست بيايد و آذربايجان را اشغال كند ... بعد از فروپاشي حكومت تزار روس توسط حزب بلشويك، اين حزب آمد و مناطق مختلف قفقاز را اشغال كرد، ولي وقتي به آذربايجان آمد نتوانست آنجا را اشغال كند، ولي محمدامين رسولزاده با كمك حزب مساوات تركيه توانست دو سال در آن منطقه حكومت كند و در منطقهاي كه قبلاً به نام آلران يا آران يا آلبانياي شمالي مشهور بود، دوسال حكومت كرد و براي اولينبار نام جمهوري دموكراتيك آذربايجان را روي آن منطقه گذاشت.
ميخواهم بگويم كه حكومتهاي قبلي تركيه هم داعيهدار نفوذ و تسلط در اين منطقه بودند. اردوغان هم اين سياست را دارد ادامه ميدهد. از دوره نخستوزيري هم در اقتصاد آذربايجان دخالت داشت، تسليحات نظامي ارسال ميكرد و همه اينها را با هدف حمايت، بلكه با هدف مداخله و تسلط انجام ميداد و در مناقشه قرهباغ ديديم كه تركيه خيلي بيشتر از مسئولان خود آنجا عرضاندام ميكند و مسئولان آذربايجان هم متأسفانه تركيه را دوست خود قلمداد كردند.
الان هم در قرهباغ معاهدهاي را امضا كردهاند كه نيروهاي حافظ صلح به مدت 5 سال در لاچين حضور داشته باشند. لاچين مرز زميني بين قرهباغ و ارمنستان است كه بتوانند از آنجا تردد داشته باشند، چون در قرهباغ منزل و كارخانه و كسب و كار دارند.
ظاهراً در اين منطقه آتشبس اعلام شده و نيروهاي حافظ صلح آمده و در منطقه لاچين مستقر شدهاند. تركيه درصدد است كه در كنار نيروهاي روسي در آن منطقه حضور داشته باشد تا صلح كامل در آن منطقه برقرار شود. خود اين هم بحثي است كه آيا واقعاً قرهباغ آزاد شده يا نشده؟ من معتقدم كه آزاد نشده و پشت فضاي رسانهاي ايجاد شده، دسيسهها و صهيونيسم جهاني و اهداف ديگري وجود دارند كه به بحث فعلي ما ارتباط ندارد.
خلاصه بحث اين است كه تركيه حق نداشت كه بيايد و آتشبيار معركه بشود و گاهي بيشتر از خود مسئولان آذربايجان در مسئله دخالت كند، ولي متأسفانه اين دخالت را كرده و باعث شده كه كشورهاي ديگر به اين وضعيت تركيه معترض بشوند، ولي باز هم دست نميكشند و پريروز وزير امورخارجه تركيه و بعضي از مسئولانشان به باكو رفتند و با الهام علياوف ديدار كردند و باز همان سخنان خودشان را كه ما برادر شما و در كنار شما و يك دولت هستيم، مطرح كردند و كماكان اين ارتباطات را ادامه ميدهند.
تركيه در مجاورت اروپا قرار دارد و در بازار اروپا نفوذ دارد. تركيه و فرانسه هر دو عضو سازمان آتلانتيك شمالي، ناتو هستند. ارتباطات اقتصادي و سياسي با هم داشتند. به طور مثال در سال 2018 ميلادي، تركيه 6 ميليارد يورو صادرات به فرانسه داشت و فرانسه 6 ميليارد و 247 ميليون يورو به تركيه صادرات داشت. در سال 2019 اين ميزان افزايش پيدا كرد و به 7 ميليارد و 641 ميليون يورو صادرات و 6 ميليارد و 154 ميليون يورو واردات داشت و حتي رسانههاي فرانسه هم ميگفتند كه تركيه هفتمين شريك تجاري فرانسه است.
بيشتر محصولاتي هم كه از تركيه به فرانسه صادر ميشد، صنايع خودرو، محصولات نساجي، ماشينآلات، تجهيزات خودروئي، قطعات، لوازم برقي و تا حدي محصولات كشاورزي و وارداتشان بيشتر هواپيما، محصولات صنايع فضائي، مواد شيميائي، مواد غذائي، مواد ازتي و محصولات صنايع پلاستيكي بود.
تا سال 2019، 1524 شركت فرانسوي در تركيه سرمايهگذاري كرده بودند. بنابراين روابط تجاري و اقتصادي بين تركيه و فرانسه موجود بود، اما در سالهاي اخير بين اين دو كشور مشكلاتي به وجود آمد. در زمره دلايل اين اختلاف بايد به بحث استكشافي تركيه در درياي مديترانه پرداخت. تركيه ماههاست كه در آبهاي قبرس و حريم آبي جزاير يونان با هدف كشف منابع گازي فعاليت ميكند و اين مناطق آبي را متعلق به خودش ميداند.
فرانسه هم كه متحد يونان است، اين مسئله برايش قابل پذيرش نيست و به حمايت از يونان برخاسته و اين فعاليتهاي يونان را غيرقانوني اعلام كرده است. اين مناقشه تا آنجا پيش رفته كه به ادعاي دولت فرانسه يك كشتي جنگي ناتو متعلق به تركيه در درياي مديترانه به سوي كشتي فرانسه نشانه رفت و مشكلاتي پيش آمد كه مقدمه حمله نظامي ارزيابي شد. تركيه اين موضوع را رد كرد، اما امانول ماكرون اعلام كرد كه تركيه دستكم در شرق مديترانه به عنوان يك شريك ناتو از نظر ما رسميت ندارد.
كشتي استكشافي ديگري هم از تركيه براي كشف حوزههاي گازي در درياي مديترانه در حريم آبي يونان شده كه اين اقدام نه براي يونان و نه براي فرانسه قابل قبول نيست و مجامع بينالمللي به اين اقدامات معترض هستند. اردوغان هم به جاي اينكه اين مشكلات را حل كند و براساس قوانين بينالمللي مشخص كند كه آيا ميتواند در درياي مديترانه اكتشافهائي را انجام بدهد يا ندهد، با لحن تهاجمي خطاب به ماكرون گفت كه او مايل است ناپلئون باشد.
بحث ديگر حوادث ليبي است. در جنگهاي داخلي ليبي، فرانسه و تركيه از دو اردوگاه متخاصم حضور پيدا كردند. ماكرون از ژنرال خليفه حفتر حمايت كرد و تركيه هم از رقيب ديگرش حمايت كرد و بحثهائي را در ليبي به وجود آوردند. از آنطرف هم حرفهائي هم مطرح شد كه تركيه با هدف استخراج نفت ليبي وارد آنجا شده. اين دومين مشكلي بود كه تركيه با فرانسه داشت.
مشكل سومشان حوادث قرهباغ بود. در اين حوادث فرانسه و روسيه از ارمنستان حمايت ميكردند و تركيه از باكو حمايت كرد. اين باعث شد كه فرانسه و باكو يكديگر را متهم كنند. بزرگترين اتهامي كه فرانسه به تركيه زد اين بود كه تركيه تروريستهائي را از سوريه به قرهباغ آورده كه اينها در اردوي ارمنستان با آذربايجان مبارزه ميكنند.
انتشار اين خبر بازتاب منفي گستردهاي داشت و كشورهاي ديگر و كشور ما هم به اين مسئله معترض بودند. حتي مقام معظم رهبري در سخنراني اخيرشان اشاره كردند كه اين براي ما قابل قبول نيست كه تروريستهاي خارجي بيايند و در اين منطقه حضور داشته باشند. ماكرون هم به اين مسئله اعتراض داشت و تركيه و آذربايجان موضوع را انكار ميكردند، اما با انتشار يكسري ويدئوها مشخص شد كه مسئله صحت داشته و تروريستها توسط تركيه آمده بودند.
نكته جالب اين است كه در زماني كه تركيه تروريستها را به قرهباغ آورده، در تركيه عدهاي را به اتهام ارتباط با داعش دستگير كردهاند، در حالي كه ارتباط اصلي با داعش را خودشان دارند و مزدوران سوري داعشي مطيع اينها هستند و به راحتي ميتوانند از تركيه به قرهباغ بروند. از آنطرف هم براي اينكه اين ارتباط را پاك كنند، يكسري از افراد را در شهرهاي خودشان به اتهام ارتباط با داعش دستگير ميكنند.
چهارمين مورد اختلاف تركيه و فرانسه، بحث اسلامستيزي در فرانسه و انتشار كاريكاتورهاي توهينآميز به پيامبر(ص) در فرانسه به وجود آمد و ماكرون هم از اين حركت حمايت كرد، باعث شد كه تركيه ظاهراً به نام دين به ميدان بيايد و اردوغان واكنش نشان داد و گفت كه ماكرون دچار مشكل روحي شده و خواستار معاينه روحي او شد. اردوغان مردم تركيه را به تحريم كالاهاي فرانسوي فراخواند. از آنطرف هم دولتهاي اروپائي، از جمله هايکو ماس(Heiko Josef Maas) از طرف دولت آلمان، اردوغان را بابت اين برخورد محكوم و او را با افت شديد شخصيتي توصيف كرد.
شواهد نشان ميدهند كه اردوغان به خاطر مسلمان بودن و تعلق خاطر به رسول اكرم(ص) با فرانسه و ماكرون مخالفت نكرده، بلكه شواهد و سوابق اردوغان نشان ميدهد كه انتقادات او عليه فرانسه، در واقع سياستي براي خودنمائي و بزرگ جلوه دادن خود است و بخشي هم به اختلافاتي برميگردد كه اشاره كردم كه موجب تيرگي روابط تركيه و فرانسه شده است.
در بحث مناقشه ارمنستان و قرهباغ، قبل از شروع اين مناقشه يكي از كشورهائي كه در اقتصاد ارمنستان حضور جدي داشت، تركيه بود. اگر كسي BRANDهاي موجود در بازار ارمنستان را بررسي كند، مشاهده خواهد كرد كه اكثراً متعلق به تركيه هستند. يعني تركيه گاهي به ميخ ميزند، گاهي به نعل. از اينطرف هم داعيهدار حمايت از آذربايجان شده. از آنطرف هم بحث استكشافي در درياي مديترانه را پيش ميكشد و از سوي ديگر با پيش كشيدن بحث دفاع از پيامبر(ص) در واقع ميخواهد مخالف خود را محكوم كند. همه اين رفتارها و اقدامات نشان ميدهد كه اردوغان شخصيت پر از تناقضي دارد و اگر اين وضعيت را ادامه بدهد، شايد تركيه از لحاظ جايگاه بينالمللي و مشكلات داخلي به مراحل سختتري هم وارد شود و وضعيت دشوارتري را تجربه كند.
م
کد مطلب: 416076
آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/416076/