مکرون در لبنان و عراق بدنبال چیست؟
بنظر میرسد در شرایط کنونی دو نظر عمده در مورد تحرکات فرانسه بطور اخص (و اروپا بطور عام) در منطقه وجود دارد. نظر اول این تحرکات را مستقل از آمریکا و یا حتی در رقابت با آن کشور میداند و تحلیل دیگر بر آن است که با توجه به وزن اروپا در معادلات کنونی جهان و شرایط بحرانی درون اروپا، فرانسه و نیز اروپا علیرغم شعارها چاره ای جز دنباله روی از آمریکا در منطقه را نداشته و با توجه به رقابتهای سخت موجود در صحنه جهانی و خطرات پیش رو، همچنان تحرکات خود را در هماهنگی آشکار و نهان با آمریکا تعریف میکند. تحلیل ذیل بر مبنای نظر اخیر بر آن است که تحرکات اخیر فرانسه در لبنان واخیرا عراق که با سکوت تایید آمیز دیگر قدرتهای اروپایی همراه است میتوان در ادامه روند تحرک اروپایی در قبال ایران و منطقه و در تداوم سیاستهای هماهنگ اروپا و امریکا ارزیابی نمود. (البته نگاه آمریکا به اروپا زوایای دیگری نیز دارد که خود نیاز به تحلیلی جداگانه دارد).
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی:همانگونه که در مورد ایران اروپاییها نقشی ظاهرا حاشیهای اما مهم را در محور غربی ایفا نموده و مینمایند، در حوزه منطقه ای نیز بنظر میرسد تمایل به ایفای نقشی مشابه با هماهنگی آمریکا (وعلی رغم انتقادات ظاهری) دارند. در حقیقت هدف اصلی آمریکا در مورد ایران در دهه اخیر کاهش توان بازدارندگی بوده که آن را در تمامی زمینهها اعم از نظامی، امنیتی، اقتصادی دنبال نموده اند. از بین بردن توانایی هستهای، کاهش و یا در صورت امکان نابودی توان موشکی وتسلیحات استراتژیک، از بین بردن عمق استراتژیک ایران از طریق فشار بر شرکای منطقه ای و سعی در برهم زدن انسجام داخلی از طریق فشارهای اقتصادی از جمله تحرکات انجام شده در همین جهت بوده است.
حال اگر به حرکت اروپا نگاه کنیم این نقش ظاهرا حاشیهای اما مهم، مفهومتر میشود. در مورد کاهش توان هسته ای اروپا نقش مهمی در اقناع ایران به پذیرش و انجام تعهداتش داشت، در حالی که پس از اقدامات آمریکا و بی اثر شدن امتیازات ایران در برجام، اروپا هیچ اقدام واقعی برای ایفای تعهدات خود صورت نداد و تنها به انتقادات سیاسی از آمریکا و یا اقدامات کم اثر دیگری اکتفا نمود که بیشتر برای اقناع ایران در حفظ تعهداتش (تاحد ممکن) به آن نیاز داشت. در موضوع تسلیحاتی و موشکی نیز اگرچه کار اصلی به آمریکا واگذار شده بود ولی اروپا نیز از اعمال فشار سیاسی و روانی (در حد امکان) خودداری نداشته و تاکید بر لزوم رسیدن به توافق در مورد تحریم تسلیحاتی در همین روند است که البته با توجیه میانجیگری و تلاش برای تندتر نشدن فضا صورت میگیرد.
موضوع دیگری که اروپا اخیرا و با استفاده از تجارب اخیرش در آن فعالتر ظاهر میشود، پرونده منطقه ای است، سفرهای ماکرون به لبنان و گفتگوهای وی با احزاب لبنانی در کنار دیگر اقدامات اروپا نظیر ارسال ناوهای جنگی و نفرات به لبنان از موارد قابل توجه میباشد. اظهاراتی که از ماکرون نقل شد اگر چه بعضا مورد اعتراض وی در مورد نشرش و تکذیب بعضی دیگر قرار گرفت، اما در کنار شیوه عملی وی و اظهارات علنی او و لحن آمرانه اش نشانه های مهمی از رفتار و اهداف اروپا و فرانسه در لبنان تلقی میشود. همچنین اظهارات امیل لحود در مورد فشار فرانسه برای صلح لبنان با اسرائیل نیز نشانه دیگری از محتوای این دیدارها میباشد.
در مورد عراق نیز ظاهرا با سفر ماکرون این روند آغاز شده وباید منتظر تعمیق وگسترش شیوه لبنانی فرانسه و اروپا در عراق نیز بود. در حقیقت بنظر میرسد در این شیوه عملکرد غرب در منطقه، آمریکا و اسرائیل اقدامات سخت را بعمل آورده و اروپا وظیفه ماهیگیری از آب گل آلود را بعهده دارد و اگر صید به اندازه کافی نباشد و یا ورود به فازی جدید در نظر باشد، آمریکا و اسرائیل بار دیگر اقدامات سخت خود را به اجرا میگذارند. این شیوه عمل به اروپا اجازه میدهد در سایه آمریکا عمل کند بدون آنکه بعنوان حلقه ضعیف و آسیب پذیر غرب خود را در معرض خطر جدی ببیند و به آمریکا نیز اجازه میدهد نتیجه اقدامات خود را از طریق اروپا استمزاج نموده و حتی از این طریق (اروپا) وارد مذاکراتی با واسطه شود، بدون آنکه تعهدی را در قبال آن بپذیرد.
همچنین این شیوه عمل دست غرب را در اقدام و عقب نشینی (در صورت لزوم) و بنوعی جنگ و گریز نیز باز میگذارد و البته مشکلی هم نیست که برای ادامه این بازی گاهی انتقادی از اروپا توسط آمریکا صورت گیرد و یا در اقداماتی نمایشی و کم اثر، اروپا از بعضی اقدامات آمریکا در مجامع جهانی حمایت نکند، زیرا آمریکای ترامپ نشان داده است که در فاز جدید اقداماتش نه به سازمانهای بین المللی توجهی دارد ونه به افکار عمومی جهانی و به اقدامات یکجانبه خود نیز افتخار میکند. البته این را هم باید درنظر داشت که ایفای این نقش ممکن است با رضایت تام اروپا صورت نگیرد زیرا اروپا نگرانیهای خاص امنیتی خود را دارد که شاید برای آمریکا چندان مهم نباشد اما اروپاییها در نهایت همچنان خود را ناچار به دنباله روی از آمریکا میدانند و در زمینه امنیتی به گونه ای گروگان آمریکا هستند که فعلا ناچار به ایفای نقش خود در منطقه بوده و خواهند بود. همچنین باید توجه داشت که پررنگ شدن نقش اروپایی در منطقه با بالاگرفتن هیجان انتخاباتی در امریکا بی رابطه نیست و برای آمریکا فرصت تنفسی تا زمان انتخابات فراهم مینماید، بدون آنکه مجبور به دادن امتیازاتی ولو کوچک در آستانه انتخابات باشد.
در پایان یاداوری این نکته ضروری است که این یک تحلیل وضعیت (با تمام نقصان احتمالی) است و در تحلیل وضعیت وقتی سخن از منویات کشور یا قدرتی جهانی میگوییم لزوما بمعنی اجرای موفق این منویات نیست، بلکه قطعا تحرکات دیگر بازیگران جهانی و نیز اقدامات طرف مقابل و هوشیاری و عکس العمل صحیح میتواند این اهداف را خنثی سازد، نکته دیگر آنکه تحلیل وضعیت با ارائه راهکار متفاوت است و دومی نیاز به بررسی تمامی مطالب آشکار و پنهان و ضرورتها و مصالحی دیگر و در جایگاه خود دارد. وهمچنین تحلیل ذکر شده حتی اگر دقیق و درست باشد بمعنی قطع تعامل با اروپا نیست، بلکه ضرورت هوشیاری در این تعامل را یادآور میشود.
ح