فتنهای جدید از درون حوزههای علمیه /چرا رهبرمعظم انقلاب در دیدار مردم قم درباره «نفوذ فرهنگی» در دستگاه روحانیت هشدار دادند؟
مشرق , 27 دی 1397 ساعت 15:12
جریان «شیعه انگلیسی» و جریان «اسلام رحمانی» با روایت جریان خاص، با وجود تقابل ظاهری، دو تیغهی یک قیچی برای حمله به «اسلام سیاسی» به عنوان شاهتیر خیمه جمهوری اسلامی هستند.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم در سالگرد قیام خونین مردم این شهر که در ۱۹ دی ماه گذشته انجام گرفت، در ابتدای بیانات، به مساله بسیار مهم تلاش دشمن برای «نفوذ فرهنگی» در حوزهها اشاره کردند:
" البتّه من این را همین جا در پرانتز عرض کنم که انگیزههایی وجود دارد برای اینکه فضای انقلابی قم را تغییر بدهند و روحیهی انقلابی قم و روحیهی دینی قم را کمرنگ کنند؛ انگیزههایی وجود دارد. از کِید دشمن در همهی جنبهها و جوانب نباید غافل شد: از جنبهی اقتصادی که کید و مکر و دشمنی میکند، نباید از کید و مکر و دشمنی او در جنبهی فرهنگی غافل شد؛ مشغولند، انگیزههایی دارند، عواملی را میفرستند؛ باید به این توجّه کرد. بزرگان قم، جوانان قم باید نگذارند تا دستهای خائن، قم را از مرکزیّت انقلاب، از کانون انقلاب بودن بیرون بیاورند و این معانی را در آن کمرنگ کنند. به هر حال قم آن سرچشمهی اصلی است و حوزهی قم آن پشتوانهی معنوی است برای این حرکتی که دنیا را تغییر داد، دنیا را تکان داد و همچنان این حرکت ادامه دارد و هنوز در آغاز راهیم." [۱]
و البته دغدغهمندی جدی رهبر انقلاب نسبت به حوزه و لزوم اصلاحات در آن جهت پیراستن تفکرات ناصحیح یا انحرافی، مساله جدیدی نیست. برای مثال ایشان در ۱۶ آذر سال ۷۴، باز در دیدار طلاب و فضلای حوزه علمیه قم فرموده بودند:
"حوزه علمیه به مانند گوهر گرانبهایی است که باید به قدر ارزش وجودی آن مورد استفاده بهینه قرار گیرد و برای این منظور باید اصلاح لازم از درون حوزه آغاز شود و جهات آموزشی و محتوایی کتب درسی آن نیز مورد بازنگری قرار گیرد همچنین گسترش تفکر حرکت اصلاحی در حوزه سبب نزدیک شدن آن به عمل و تحقق میشود. "
ایشان در همین سخنرانی سال ۷۴، ضمن تاکید بر لزوم استقلال حوزه، همراهی با انقلاب و نظام و ایجاد محتوا برای سیاستگذاریهای کشور را یک وظیفه اصلی برای حوزه برشمردند:
"حوزه علمیه امروز باید مستقل از حکومت اما یاریدهنده و پشتیبان نظام اسلامی باشد و مقررات اسلامی را در اختیار آن قرار دهد. دستگاه قضائی، اجرایی و مقننه، دانشگاهها، سربازخانهها و کارخانههای ایران اسلامی، نیازمند حوزه هستند و همه جای این کشور که اداره آن در حاکمیت مقتدرانه نظام اسلامی است به حوزه و ثمرات آن احتیاج دارند. "
حقیقت آن است که در مقطع فتنه سال ۸۸، نظام سلطه بخش مهمی از داراییهای درون کشور خود را برای یکسره کردن کار نظام اسلامی به خیابانها آورد و چند ماه ایران را به آشوب کشید که تبعات آن، از جمله تحریمهای غیرقانونی و ناجوانمردانه تا به امروز گریبانگیر کشور است. شکست آن پروژه سنگین که دستکم ده سال (از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ به بعد) روی آن کار شده بود، در وهله نخست مرهون دو عامل بود: مدیریت مدبرانه رهبر انقلاب و بصیرت مردم انقلابی ایران که پشت ولایت فقیه ایستادند.
بعد از شکست آن پروژه که حقیقتاً میتوان آن را «فتنه عمیق» نامید، طبعاً اتاقهای فکر متشکل از سرویسهای اطلاعاتی کشورهای معارض با ایران و عوامل و سرپلهای داخلی آنها که از زیر ضرب نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی (به دلایل مختلف) در امان ماندند یا اصولاً در ۸۸ آشکارا به میدان نیامدند تا زیر ضرب نروند، در طول حدود یک دهه که از آن فتنه میگذرد، به دقت نقاط ضعف پروژه فتنه ۸۸ را بررسی کردند تا سناریوی بعدی را ترمیم و تقویت کنند.
آنها در بررسیهای خود، به این حقیقت مهم و تعیینکننده رسیدند که بقای نظام در گرداب فتنه طراحی شده و چندلایهی ۸۸، بیش و پیش از هر چیز مربوط به جایگاه «ولایت فقیه» در کشور است. به عبارت دیگر، فتنه ۸۸ هم به دشمنان انقلاب و هم به دوستداران آن، بار دیگر ثابت کرد که «ولایت فقیه» آن سنگر محکمی است که در توفان حوادث انسجام کشور، یکپارچگی ارضی و وحدت ملی را رقم میزند.
از سوی دیگر، طراحان پروژههای ضدامنیتی برای ایران به این نتیجه رسیدند که تقابل مستقیم و صریح در عرصه سیاسی، بعد از شکست اردوکشیهای خیابانی ۸۸ و حساس شدن دستگاههای امنیتی نظام، دیگر جواب نمیدهد و در نهایت منجر به حذف عوامل داخلی نظام سلطه خواهد شد. از این رو، در طراحیهای جدید، دو نکته در دستور کار قرار گرفت. نخست، تشکیک و تخریب مبانی فکری و فقهی و سیاسی اندیشه «ولایت فقیه» و دوم، تقابل سازی با نظام و ایجاد دوقطبیهای مختلف با حکومت در حوزههای کمتر حساسیت برانگیز (به لحاظ امنیتی) به ویژه در حوزه فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و البته دینی.
در هر دوی این وجوه، نقش آموزههای دینی و اعتقادی بسیار پررنگ است. از این رو، در سناریوی ضدامنیتی جدید برای ایران، نقش حوزههای علمیه و دستگاه روحانیت بسیار مهم و استراتژیک است، چرا که این بار قرار است از درون گفتمان دینی، هم اندیشه ولایت فقیه را مورد هجمه قرار دهد و هم با ترویج نوعی «شریعت غیرسیاسی» یا «دین غیرحکومتی»، میراث «اسلام سیاسی» حضرت امام (ره) که روح انقلاب اسلامی است، زیر ضرب برود.
از این رو، در چند سال اخیر، در چند مورد، اخبار و گزارشهایی از جلسات درون حاکمیتی ایالات متحده به بیرون درز کرده که در آن، کارشناس مربوط و مدعو، به صراحت محور عملیات علیه جمهوری اسلامی را از درون «حوزههای علمیه» جسته است. بحث «حوزه سکولار» یا «حوزه غیرسیاسی» یا «آخوند غیرحکومتی» و امثال اینها که در یکی دو سال اخیر به مباحث عمومی هم راه پیدا کرده، تجلیات مختلف همین طراحیهای امنیتی خارج از کشور (البته در تعامل با داخل) است.
یکی از آخرین گزارشهایی که از این سنخ تحرکات در درون دستگاه حاکم بر ایالات متحده علیه ایران به بیرون درز کرد، سخنان کارشناسی به نام «اسکات مودل» در کنگره آمریکا در فوریه سال ۲۰۱۷ بود.
اسکات مودل، مدیر عامل گروه راپیدان (تحت نظارت کمیته امورخارجه مجلس نمایندگان)، و مشاور ارشد فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده در امور مالی مربوط به مبارزه با تهدیدات مربوط به گروههای تروریستی خاورمیانه و حامیان تروریسم، در گزارش خود که در تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۷ تحت عنوان آینده سیاست آمریکا در قبال ایران (The Future of U.S. Policy Toward Iran ) منتشر شد، به برنامهای برای مبارزه با ایران میپردازد.
او در این گزارش که در ۵ صفحه و در قالب ۷ پیشنهاد تنظیم شده، در پیشنهاد ششم، مستقیماً و صراحتاً مقامات آمریکایی را به تلاش برای ایجاد انشقاق و تقابل در حوزههای علمیه شیعه دعوت میکند. توصیه ششم او از این قرار است:
" پیشنهاد ۶:
نجف را، به عنوان اصلیترین رقیب ایران در رهبری جامعه شیعه تقویت کنید. نجف در عراق و قم در ایران، دیرزمانی است که بر سر «مرجعیت شیعه» در سرتاسر جغرافیای شیعه رقابت دارند. مدل ایران «تئوکراسی» (دینسالاری) است که در آن روحانیون قدرت سیاسی دارند. در صورتی که آیتالله سیستانی، بزرگترین مرجع نجف قرائت سنتیتری از شیعه دارد که روحانیون باید حتی آلامکان از سیاست برکنار بمانند.
-ما باید متحدان عرب را تشویق کنیم تا از سنتهای «رهبانی» و مداراگر نجف حمایت کنند. این مساله به ویژه از لحاظ مساله جانشینی بعد از فوت رهبر ایران آیت الله خامنهای و آیتالله سیستانی اهمیت دارد.
-این موضوع باید شامل تبلیغ چهرههای برجسته و محترم چون آیتالله شیرازی و امثال او باشد (که ضد آیت الله خامنهای هستند) و در عراق هم باید قرائتهایی از اسلام شیعه که بیشتر اهل مدارا و کمتر اهل سیاست و نظامیگری هستند، تبلیغ شوند. ایران شدیداً درگیر یک جنگ نرم برای تضعیف پایگاه آیتالله سیستانی و مراجعی است که محتمل است جایگزین او شوند."
۷ سال قبلتر از انتشار سخنان مودل، در اکتبر ۲۰۱۰، یک کارشناس امنیتی، جفری هالورسون (Jeffry Halverson) استادیار گروه فلسفه و مطالعات مذهبی در دانشگاه کارولاینای جنوبی، مقالهای با عنوان "یک ضد روایت برای حکومت ایران" منتشر کرد که حائز نکات مهمی درباره ذهنیت سناریونویسان نظام سلطه برای نفوذ فرهنگی به درون حوزهها بود.
هالورسون در این مقاله عنوان میکند که" برای موفقیت در برابر حکومت ایران باید روایت کربلا را برای نظام ایران به یک ضد روایت تبدیل کنیم. بدین صورت که "تمامی امکانات خویش را برای یزید معرفی کردن حکومت ایران مورد استفاده قرار دهیم."
وی معتقد است باید روایت کربلا را به صورت واژگونه و با محوریت شیرازیها و حکومت جمهوری اسلامی به مورد بهره برداری قرار دهیم. وی مینویسد:
"یک ضد روایت مؤثر باید سه چیز را دارا باشد.
اول) ادعاهای داستان اولیه و اصلی را توسط واژگون جلوه دادن و از نو طرح ریزی کردن قیاسها و تشابهات منتشر کند و نفوذ دهد.
ب) در مورد حقانیت آن شک ایجاد کند
ج) آنها را با یک روایت و داستان از واقعهای بزرگتر جایگزین نماید."
در نهایت وی عنوان میکند روایت کربلا پتانسیل کافی برای تحقق هر سه مورد ذکر شده، علیه نظام کنونی ایران داراست.
کد مطلب: 405149
آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/405149/