قبل از انقلاب اصلاً اختراع نداشتیم/ دانشگاه‌های زمان شاه فقط برای دولت کارمند تربیت می‌کردند

تسنیم , 23 دی 1397 ساعت 13:49

قائم‌مقام بنیاد ملی نخبگان می‌گوید: در زمان شاه فلسفه تأسیس دانشگاه ‌این بود که کارمند برای دولت تربیت کنند، در نتیجه تحقیقات معنایی نداشت و اختراع هم ‌اصلاً نبود.


پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایجاد اعتماد به نفس برای دانشگاهیان کشور است که بتوانند با همت و پشتیبانی خود قله‌های بلند ایران اسلامی را در عرصه‌های علم و دانش فتح کنند.
بنیاد ملی نخبگان یکی از نهادهایی که در سال 1383 برای حمایت از نخبگان و سرمایه‌گذاری ظرفیت‌های کشور تشکیل شد تا بتواند با برنامه‌ریزی از ظرفیت‌های نخبگان کشور استفاده کند و با اشتغال‌زایی و حمایت از طرح‌ها و ایده‌های آنها گام مؤثری را در جلوگیری از خروج نخبگان از کشور ایفا کند.
سعید سهراب‌پور فارغ‌التحصیل سال 1350 دکترای دانشگاه کالیفرنیا در آمریکاست که به‌مدت 18 سال مسئولیت معاونت عمرانی را در دانشگاه شیراز به‌عهده داشت و سپس به تهران آمد و پس از مسئولیت‌هایی در وزارت بهداشت و وزارت علوم برای حل بحران دانشگاه صنعتی شریف مسئولیت ریاست این دانشگاه ‌به‌عهده وی گذاشته شد.
سهراب‌پور از مدیران دانشگاهی است که از همان سال‌های ابتدایی مسئولیت خود در دانشگاه، به‌دنبال حمایت از نخبگان و دانشجویان بااستعداد بود. او هم‌اکنون ‌قائم‌مقام‌ ‌بنیاد ملی نخبگان است.
از این‌رو، برای بررسی دستاوردهای علمی جمهوری اسلامی در طول 34ساله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با سعید سهراب‌پور در ‌دفتر وی در بنیاد ملی نخبگان به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن در ادامه می‌آید:
آقای دکتر، شما سال 1350 مدرکتان را از دانشگاه آمریکا گرفتید...
- سهراب‌پور:ما مال عهد بوقیم ( باخنده)؛ سابقه من البته خیلی زیاد است و  41 سال است که در دانشگاه تدریس می‌کنم. من سال 1350 به شیراز آمدم و استادیار پایه یک شدم که آن زمان 28 سال سن داشتم و الآن به 69 سال سن رسیدم، البته هنوز بازنشسته نشدم و طبق قوانین می‌توانم تا 73سالگی بازنشسته نشوم، همچنین به‌دلیل اینکه استاد نمونه کشوری بودم، به‌جای 70سالگی تا 73سالگی می‌توانم تدریس کنم، بااین‌حال علاوه بر اینکه در دانشگاه تدریس می‌کنم، مسئولیت قائم‌مقامی بنیاد ملی نخبگان را نیز بر عهده دارم.
چرا کشور آمریکا را برای ادامه تحصیل خود در نظر گرفتید؟ و چطور بود که بعد از بازگشت از آمریکا برای تدریس به شیراز رفتید؟
- سهراب‌پور: الآن به شما داستان به شیراز رفتنم را می‌گویم. سال 1344 در کنکور رتبه اول را کسب کردم و دانشجوی دانشکده فنی تهران بودم. در آن زمان قانون این بود که نفرات اول برای تحصیل در خارج از کشور بورسیه می‌شدند و برای تحصیل به کشورهای دیگر می‌رفتند. من هم برای چند تا از دانشگاه‌های برتر دنیا تقاضای پذیرش فرستادم و به‌طور اتفاقی پذیرش برکلی زودتر از بقیه آمد. شاید اگر پذیرش جای دیگری زودتر از برکلی می‌آمد، من آنجا می‌رفتم. بالاخره سرنوشت من این شد که به آمریکا بروم.
***شهید چمران به من گفت به دانشگاه شیراز بروم***
شهید مصطفی چمران در برکلی بود. ما هم وارد گروه دکتر چمران شدیم و ایشان باعث شد که من به شیراز بروم. قاعدتاً من باید برای تدریس به دانشگاهی می‌رفتم که در آنجا درس خوانده بودم، البته از دانشکده‌ای دیگر هم برای من درخواست می‌آمد که دعوت می‌کردند که پس از فراغت از تحصیل برای تحصیل به آن دانشگاه بروم، ولی یکی از دوستان دکتر چمران به‌نام استاد بهادری‌نژاد که هم‌شاگردی ایشان در دانشکده فنی بود، در دانشگاه شیراز تدریس می‌کرد.
آقای دکتر بهادری‌نژاد برای فرصت مطالعاتی به آمریکا آمده بود، البته فرصت مطالعاتی ایشان در ایالت دیگری بود ولی برای دیدن دکتر چمران به کالیفرنیا آمد. شهید چمران ایشان را به من معرفی کرد. بعد از آشنایی من با آقای بهادری‌نژاد، ایشان این‌قدر از دانشگاه شیراز تعریف کرد (با خنده) که شهید چمران به من گفت برای تدریس به دانشگاه شیراز بروم. ما هم برای تدریس به دانشگاه شیراز رفتیم با وجود آنکه شهر خودمان تهران بود‌ البته سطح علمی دانشگاه شیراز بالا بود و یک دانشگاه بین‌المللی بود.
به‌همین‌ترتیب، شوخی‌شوخی از سال 1350 تا 1368 در دانشگاه شیراز ماندم و بعد به‌دلایل خانوادگی یعنی پیری پدر و مادرم ناچار شدم به تهران بیایم؛ در تهران نیز برای تدریس به دانشگاه شریف رفتم و الآن 23 سال است که در دانشگاه شریف هستم.
البته حضورم در دانشگاه شیراز خیلی طولانی شد. بعد از انقلاب 11 سال معاون دانشگاه بودم و فردای انقلاب (اول اسفند 57) معاون دانشجویی شدم. 3 سال معاون دانشجویی دانشگاه بودم و بعد 8 سال معاون عمران دانشگاه شدم. شیرازی‌ها مرا خوب می‌شناسند زیرا خوابگاه‌های بزرگ بالای تپه و بیمارستان جدید نمازی همه در زمان من انجام شده بود.
انقلاب هم در همان زمان رخ داد، من سال 1350 به دانشگاه شیراز رفتم که انقلاب در سال 1357 به پیروزی رسید‌. ما چون شاگرد دکتر چمران بودیم، پیروزی انقلاب از نظر ما غیرممکن بود، زیرا ما اصلاً فکر نمی‌کردیم که انقلاب پیروز شود، البته هرکاری که از دستانمان برمی‌آمد برای انقلاب کردیم.
به‌عنوان مثال در آن دوران رئیس حوزه رأی‌گیری، معاون جهاد دانشگاهی، معاون جهاد سازندگی بودم و خلاصه هرکاری برای انقلاب لازم بود را انجام می‌دادیم، یعنی وظیفه ما بود. در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آقای دکتر ملک‌زاده، رئیس دانشگاه بود و به‌دلیل اینکه جنگ و بمباران‌ها شروع شده بود، من معاون عمرانی و جنگ دانشگاه بودم و در عین حال کارهای سازندگی و عمرانی هم می‌کردیم تا اینکه سال 1368 به تهران آمدم.
البته بعد از آنکه از دانشگاه شیراز بیرون آمدم تا زمانی که به تهران بیایم، یک سالی را برای فرصت مطالعاتی به خارج از کشور رفتم و وقتی که به ایران برگشتم، دیگر مرا به حال خودم رها نکردند.
در آن زمان آقای ملک‌زاده وزیر بهداشت شد و چون من در شیراز معاون عمرانی‌ ایشان بودم، مسئولیت معاون عمرانی وزارت بهداشت را به من داد. به آقای ملک‌زاده گفتم که من از وزارت علوم هستم ولی ایشان از من خواست که همان کارهایی را که در شیراز انجام می‌دادم، در وزارت بهداشت انجام بدهم. بالاخره من 2 سال معاون عمرانی ماندم که بیمارستان و دانشکده پزشکی و ... می‌ساختیم.
پس از آنکه دوره وزارت آقای ملک‌زاده تمام شد، آقای دکتر هاشمی گلپایگانی من را در سمت معاون عمرانی وزارت علوم منصوب کرد، ازاین‌رو، من 4 سال معاون عمرانی وزیر علوم بودم.
*** مأموریت ویژه برای حل بحران دانشگاه شریف***
اواخر دوره هاشمی گلپایگانی، در دانشگاه صنعتی شریف بحران شدیدی بین رئیس دانشگاه و اعضای هیئت علمی به‌‌وجود آمد. معمولاً رئیس دانشگاه با دانشجوها دعوایش می‌شود، ولی در آن‌زمان رئیس وقت دانشگاه شریف با هیئت علمی‌ها دعوایش شد؛ کار با نامه زدن به رئیس‌جمهور و رهبری و طرح دعوا در BBC و VOA داشت به جاهای باریک کشیده می‌شد که آقای گلپایگانی در دو ماه پایانی مسئولیتش در وزارت علوم به من گفت‌: حالا که استاد شریف هستی، با حفظ سمت ریاست دانشگاه را نیز بر عهده بگیر، که من هم قبول کردم‌ البته در یک سال و نیم پایانی مسئولیت وزارت آقای گلپایگانی، من علاوه بر معاون عمرانی وزارت علوم، قائم‌‌مقام ایشان هم بودم.
بر این اساس من سرپرست دانشگاه شریف شدم، زیرا رئیس دانشگاه ابتدا با عنوان سرپرست منصوب می‌شود و پس از تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی به سمت ریاست دانشگاه تبدیل وضعیت می‌شود.
وزیر که عوض شد، آقای دکتر معین‌ وزیر علوم شدند و به من پیشنهاد تداوم همکاری را دادند ولی من‌ گفتم که می‌خواهم در  دانشگاه بمانم.
چند ماهی سرپرست دانشگاه شریف بودم که شورای عالی انقلاب فرهنگی ریاست من را پذیرفت و من شوخی‌شوخی 13 سال رئیس دانشگاه شریف بودم. مدت مسئولیت من در دانشگاه شریف خیلی طولانی بود. در طول مدت مسئولیتم 5 تا وزیر علوم عوض کردم تا اینکه آقای کامران دانشجو که از دوستان بودند،  مسئولیت وزارت علوم را برعهده گرفتند. من به‌مدت یک سال هم با آقای دانشجو بودم ولی چون نتوانستیم با هم همکاری کنیم، کنار کشیدم.
پس از پایان مسئولیتم در دانشگاه صنعتی شریف، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور که از فارغ التحصیلان شریف هستند، اصرار کرد که من معاون علمیش شوم ولی گفتم برای مسئولیت معاون علمی نمی‌آیم که به من مسئولیت قائم‌مقامی در بنیاد ملی نخبگان را پیشنهاد کرد و به من گفت که چون در دانشگاه شریف تجربه 13 سال کار با نخبگان دارید، پس در بنیاد نخبگان هم می‌توانید کار کنید، بر این اساس حدود 3 سال است که اینجا هستم.
***رکورددار کار اجرایی در کشور هستم***
یک روز که با آقای حدادعادل صحبت می‌کردم، گفتم من در کار اجرایی در کشور رکورد دارم. گفت: چطور مگه؟ گفتم: به‌جز یک سال فرصت مطالعاتی، مدام در کارهای اجرایی بالاتر از  معاون دانشگاه بودم. خیلی‌ها مسئولیت دارند ولی بعد از مدتی کنار می‌کشند یا استراحت می‌کنند ولی من از اول اسفند 57 تا این لحظه که با شما صحبت می‌کنم، کار اجرایی کرده‌ام و این برای یک شخص افتخار است که برای نظام فعالیت کند اما خوب رکورد هم هست.
آقای حدادعادل به من گفت: من هم مثل شما هستم. ولی من در جواب گفتم که نماینده مجلس بودن را به‌عنوان کار اجرایی قبول ندارم‌ زیرا در کار ما باید مدام جواب پس داد. به‌هرحال آقای حدادعادل گفت: اگر مجلس را حساب کنید، من هم مثل شما بودم.
البته ممکن است که اشخاص دیگری نیز باشند ولی چون در کشور ما معمولاً سیستم‌ها می‌روند و می‌آیند؛ ما هم چون شاگرد چمران بودیم، نظام و رهبری برای ما مهم است و "جناح مناح" سرمان نمی‌شود. هرکس هم که بیاید، اگر مورد تأیید رهبری باشد، مورد تأیید ماست و کمک می‌کنیم؛ خلاصه بنده را در کشور این‌طور می‌شناسند.
***مأموریت شهید چمران به سهراب‌پور برای تحقیق در مورد حکومت اسلامی***
 شما سال 50 دانشجوی آمریکا بودید، آیا فکر می‌کردید انقلاب اسلامی بااین‌صورت پیروز شود؟
-سهراب‌‌پور: در آن‌زمان به‌عنوان یک مسئله ایده‌آلی به انقلاب نگاه می‌کردم و در آن دوران در جلساتی که با دکتر چمران داشتیم، ایشان به هرکس یک مسئولیتی را می‌داد. مثلاً به خانم من گفت راجع به زن در اسلام تحقیق کند و به من هم گفت راجع به حکومت اسلامی تحقیق کنم.
برای مطالعه در آنجا منبع کم بود، اما دانشگاه کتابخانه خوبی داشت و توانستیم یک چیزهایی را از کتابخانه پیدا کنیم. خود شهید هم به من کتاب‌هایی داد و بر مبنای آن من 3 جلسه سخنرانی می‌کردم و البته در این سخنرانی‌ها فقط من صحبت نمی‌کردم، بلکه بحث و گفت‌وگو شکل می‌گرفت و خود ایشان نیز بحث می‌کردند.
من 3 جلسه راجع به حکومت اسلامی سخنرانی کردم. در آن موقع ما از حکومت اسلامی حرف می‌زدیم و بحثی راجع به جمهوری اسلامی نداشتیم. درهرصورت جمع‌بندی آن جلسه‌ها بسیار جالب بود و من از آن جمع‌بندی‌ها در جاهای دیگر استفاده کردم. جمع‌بندی ما از حکومت اسلامی در سال 1346 این بود که نظامی وجود دارد که خلیفه با رأی مردم انتخاب می‌شود. این خلیفه برای انجام امور مملکت به تعدادی وزیر و یک مجلس شورایی نیاز دارد که توسط این مجلس بعضی از قوانین لازم را تصویب می‌کند و نمایندگان آن نیز توسط مردم انتخاب می‌شوند.
این حرف‌ها را در سال 46 به‌عنوان یک رؤیای غیر‌ممکن مطرح می‌کردیم ولی وقتی به ایران برگشتم، رؤیای غیرممکن اتفاق افتاد، به همین دلیل این نظام برای ما عزیز است؛ زیرا در آن موقع درباره آن به‌عنوان یک رؤیا فکر می‌کردیم، بالاخره اتفاق افتاد. خوب! هرکس هم که به‌جای من باشد، همین احساس را دارد و اگر مسئله‌ای برای نظام پیش بیاید، خیلی ناراحت می‌شود. به‌قول معروف انگار از گوشت تن آدم تکه‌ای می‌کَنند و حیف است.
خیلی از این جوانان‌ها و دانشجوها نمی‌دانند با چه بدبختی انقلاب اسلامی به دست آمده است و ارزش این انقلاب را نمی‌دانند، زیرا متوجه نیستند که چه اتفاق  غیر‌ممکنی بود. پس وظیفه ما این است که در مورد انقلاب اسلامی به جوان‌ها توضیح دهیم، البته جوان‌ها عوض شدند ولی با این اوصاف ما جوان‌های خیلی عالی هم داریم.
در دوران ما جوان‌ها به‌گونه دیگری بودند و الآن جور دیگری هستند، درهرصورت نسل جدید آن احساسی که ما در گذشته داشتیم را ندارند، البته نسل جدید به جبهه می‌رود و شهید هم می‌شود، ولی دیدش فرق دارد و نمی‌داند پیروزی انقلاب به این سادگی ممکن نبود.
من در کار معلمی هستم و  با جوان‌ها سروکار داشتم و دارم که بر این اساس می‌گویم که متوسط دانشجوهای امروز با متوسط دانشجوهای 20 سال پیش خیلی فرق دارد، زیرا پدرها و مادرها جوان‌های این دوره را لای پنبه بزرگ کرده‌اند و به جوان‌های خود گفتند: که هیچ‌کار نکنید و فقط در کنکور قبول شوید و به دانشگاه بیایید، به همین دلیل احساس مسئولیت قدیم را ندارند؛ به‌هرحال ما باید متناسب با زمان جلو برویم.
 با توجه به شرایطی که توضیح دادید، تفاوت شرایط علمی کشور را در دوره سال 50 با شرایط فعلی کشور شرح دهید؟
-سهراب‌پور: وقتی به ایران برگشتم، به بهترین دانشگاه کشور از لحاظ علمی رفتم. دانشگاه شیراز یک دانشگاه بین‌المللی بود. دانشجویان و استادان خارجی در آنجا بودند.
برخی از اساتید قدیمی دانشگاه شریف معتقد بودند که دانشگاه شریف بهترین دانشگاه در ایران است و من در پاسخ به آنها گفتم: از وضعیت دانشگاه شیراز اطلاع ندارید. دانشگاه شیراز آن موقع که اسمش پهلوی بود، در تمام رشته‌های مهندسی، فوق‌لیسانس داشت؛ در صورتی که دانشگاه صنعتی شریف که آن موقع اسمش آریامهر بود، در همه رشته‌ها فوق‌لیسانس نداشت، همچنین دانشگاه شیراز در رشته مهندسی برق، مقطع دکتری را شروع کرده بود در حالی که دانشگاه شریف در رشته مهندسی برق، مقطع دکتری را نداشت.
در آن دوران دانشگاه شیراز مجله علمی بین‌المللی به‌زبان انگلیسی داشت که ISI هم بود ولی دانشگاه شریف اخیراً مجله دارد، بنابراین دانشگاه شیراز بهترین دانشگاه کشور بود.
البته در آن سال‌ها دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی، مقطع دکتری هم داشت ولی در مهندسی و علوم پایه در کشور خبری از تحقیقات نبود. شیراز هم چون فوق‌لیسانس داشت و دانشجوها نیز باید برای "تز" تحقیقات انجام می‌دادند، یک کارهای تحقیقاتی انجام می‌شد، البته تحقیقات در حد پایین بود.
در آن زمان وظیفه دانشگاه‌ها این بود که دانشجویی را تا حد ‌لیسانس تریبت کنند تا کارمند دولت شوند. اصلاً فلسفه تأسیس دانشگاه در ایران این بود که کارمند برای دولت تربیت کنند، در نتیجه تحقیقات معنایی نداشت و اختراع هم به‌ندرت و یا بهتر بگوییم اصلاً نبود، صنعت هم به‌طور طبیعی از این وضعیت تبعیت می‌کرد و صنعت هم باز از بقیه قسمت‌ها تبعیت می‌کرد و فقط در آن زمان پیکان مونتاژ می‌شد.
***دوران قبل از انقلاب اسلامی سالانه 100 مقاله در ISI داشتیم***
در دوران قبل از انقلاب اسلامی تعداد کل مقالات بین‌‌المللی زیر 100 مقاله در سال بود. بعد هم که انقلاب شد و ما خیلی زود درگیر مسائل بعد از انقلاب شدیم و بلافاصله تجزیه‌طلبی با توطئه خارجی‌ها شروع شد؛ به‌عنوان مثال در ترکمنستان خلق ترکمن، در تبریز خلق مسلمان، در خوزستان خلق عرب و ... می‌خواستند انقلاب را از بین ببرند.
هرگوشه از مملکت‌ ساز خودش را می‌زد تا اینجا جنگ شروع شد و ما خیلی گرفتار شدیم. جنگ هم واقعاً به کشور صدمه وارد کرد و تقریباً تمام دنیا می‌خواست این نظام را از بین ببرد، زیرا فکر می‌کرد این نظام مزاحم است و در آینده دردسر می‌شود.
در نتیجه شرق و غرب، روس‌ها، اروپا و امریکا به صدام اسلحه و امکانات می‌دادند تا تمام کند. صدام هم وقتی حمایت و پشتیبانی غرب را می‌دید، تصور کرده بود که می‌تواند این نظام را از بین ببرد، اما با فداکاری مردم و رهبری، به‌جز این ما هیچ‌چیز نداشتیم، توانستیم پیروز جنگ باشیم، البته دو تا موشک از کره شمالی و لیبی گرفته بودیم و دیگر هیچ امکاناتی نداشتیم، به همین دلیل است که می‌گویم فقط با فداکاری پیر و جوان این مملکت توانست سرپای خودش بایستد.
در همان جنگ نطفه‌های کار عملی و پژوهشی شروع شد و ما فهمیدیم که هیچ‌کس به‌داد ما نمی‌رسد و ما تنها هستیم. دشمن تکنولوژی داشت و می‌توانست ما را از بین ببرد؛ ازاین‌رو ما باید فکری برای خودمان می‌کردیم. اولین حرکت‌های جدی عملی در جنگ شروع شد.
***فعالیت شبانه‌روزی دانشگاه شیراز برای ساخت قطعات خمپاره و کاتیوشا***
به‌یاد دارم که در دانشکده فنی شیراز کارگاهی در 3 شیفت شب تا صبح کار می‌کرد و برای خمپاره و کاتیوشا قطعه درست می‌کرد. در این شرایط برخی اساتید، دانشگاه‌ها و برخی قسمت‌های صنایع نیز به کار کمک می‌کردند و هرکاری از دستشان برمی‌آمد را انجام می‌دادند؛ اولین حرکت‌ها درجهت خودکفایی و حرکت علمی آنجا شروع شد، زیرا ما دیدیم که موجودیتمان در حال از بین رفتن است و باید کاری کنیم.
جنگ خیلی اذیت کرد و خیلی خرابی به‌بار آورد و مملکت را نابود کرد. به‌هرحال ما جنگ را شروع نکردیم ولی با فداکاری مردم به‌ویژه طبقات محروم و فقیر توانستیم این مقطع را بگذرانیم؛ از همه بیشتر فقرا کمک کردند، زیرا پولدارها از کشور خارج می‌شدند و یا به ویلاهایشان در شمال می‌رفتند. مردم محروم برای دفاع از این مملکت ایستادند و الآن نیز مشاهده می‌شود که همه جانبازها یا شهدای دوران دفاع مقدس از این قشر هستند. بالاخره با فداکاری مردم، ایران توانست مقاومت کند ولی امام خمینی(ره) همیشه می‌گفت خدا کمک کرد.
به‌هرحال صدامی که می‌خواست در عرض یک هفته ایران را شکست دهد و در تهران سخنرانی کند، نه‌تنها نتوانست بلکه خوشبختانه مسائلی در کویت به وجود آمد که باعث شد صدام از کشورهای دیگر هم عقب رانده شود و حتی 1 سانتی‌متر از خاک ما از دست نرفت. در حالی که در جنگ‌های 150 و 200 سال پیش ایران، هر بار ایران با سایر کشورها وارد جنگ می‌شد، یک بخش از خاک کشور از دست می‌رفت؛ به‌عنوان مثال یک بار قفقاز، یک بار ترکمنستان، یک بار هرات و ... در جنگ‌های مختلف از ایران جدا شد، اما در جنگ 8ساله دفاع مقدس با آنکه جنگ بسیار سخت و شدیدی بود ولی با کمک خداوند و فداکاری مردم هیچ‌چیز را از دست ندادیم که جوان‌ها باید این را بفهمند.
بعضی‌ها انگار به این موضوع توجه نمی‌کنند که در جنگ تحمیلی یک‌طرف ما با دست خالی بودیم و یک‌طرف هم تمام دنیا در مقابل ایران قرار داشتند اما مجموع اتفاقات به‌گونه‌ای پیش رفت که هیچ قسمتی از خاک ایران از دست نرفت، البته ما شهید و جانباز دادیم ولی یک سانتی‌متر از خاک ما از دست نرفت، البته هرجا جنگ می‌شود، چنین وضعیتی به‌وجود می‌آید. بالاخره اتفاق عجیبی بود ولی باید این مسائل را به جوان‌ها گفت که از ذهن‌ها پاک نشود.
***تا 4 تا سهمیه می‌دهیم، همه "غر" می‌زنند***
همه‌جای دنیا این است که با بیان اتفاقات مربوط به جنگ، کاری کنند که اتفاقات مربوط به جنگ فراموش نشود. در کشورهای دنیا خیلی برای سربازان جنگی خود اهمیت قائل می‌شوند؛ به‌عنوان مثال امریکا برای کسانی که به ویتنام تجاوز کردند، بیمارستان‌های مخصوص دارد و آنها را قهرمان می‌دانند، در حالی که جنایات زیادی را مرتکب شدند. حالا ما اینجا  4 تا سهمیه به جانبازها می‌دهیم، "غر" می‌زنند، زیرا نمی‌دانند در دنیا چه خبر است.
امروز در کشورهایی که از یک طرف دنیا به طرف دیگر لشکرکشی می‌کنند و کشور و مردم را تکه‌پاره می‌کنند و جنایاتی مانند ویتنام، هیروشیما، عراق و افغانستان به راه‌ می‌اندازند، به رزمنده‌هایشان احترام خاص می‌گذارند. پس ما هرچقدر به آنهایی که در جنگ نقش‌آفرینی کردند، احترام بگذاریم و از اینها تقدیر کنیم، باز هم خیلی کم است.
فرمودید دانشگاه شیراز دانشگاه برتر بوده است ولی از ملاک علمی این دانشگاه گفتید که استاد خارجی را برای تدریس در دانشگاه دعوت می‌کردند.
-سهراب پور: بله، استاد خارجی هم در دانشگاه شیراز تدریس می‌کرد.
وضعیت کنونی کشور را با آن زمان مقایسه کنید. آیا بعد از انقلاب اسلامی هم مملکت ما به اساتید خارجی نیاز داشت؟
- سهراب پور: ما تعداد زیادی پزشک خارجی داشتیم. یعنی وزارت بهداشت ما پزشک نداشت و کسانی که تربیت می‌شدند، کافی نبودند؛ ازاین‌رو برای اینکه پول کمتری به پزشک‌ها بدهند، مجبور بودند تعداد زیادی پزشک هندی و بنگلادشی را به ایران بیاورند و حتی برای تمام روستاها و شهرهای کوچک ما پزشک‌های هندی و پاکستانی خارجی می‌آوردند، زیرا اگر می‌خواستند از اروپا پزشک بیاورند، باید هزینه‌های بیشتری را صرف می‌کردند.
***قبل از انقلاب پزشک نداشتیم ولی الآن پزشک‌های زیادی داریم***
 استاد هم به همین ترتیب بود. دانشگاه شیراز به‌دلیل اینکه بین‌المللی بود و زبانش انگلیسی بود، استاد نیز از کشور خارجی می‌آمد و تدریس می‌کرد. دانشجوی خارجی هم بود ولی بعدها وضع خیلی فرق کرد، به‌عنوان مثال یک زمانی پزشک نداشتیم ولی حالا زیادی هم داریم.
همان‌طور که گفتید یک زمانی از کشوری مانند هند، پاکستان، بنگلادش و ... پزشک می‌آوردیم. در حال حاضر وضعیت علم کشور چگونه است؟ آیا سطح علم کشور از کشورهایی مانند بنگلادش و ... بالاتر نرفته است؟
- سهراب‌پور:نسبت به بعضی‌ها بالاتر رفته‌ایم اما ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که سطح علمی ما از هند بالاتر رفته است. هند در عین فقر بعضی از مؤسسات دانشگاهی ویژه دارد که خیلی نخبه هستند و در سطح دنیا حرفی برای گفتن دارند ولی پاکستان و بنگلادش خیلی پایین‌تر از ایران هستند. ما الآن خودمان را با ترکیه مقایسه می‌کنیم که خودش را اروپایی می‌داند. ترکیه با وجود آنکه عضو اتحادیه اروپا نیست ولی این اتحادیه مرتب به ترکیه کمک می‌کند و حتی همین الآن ترکیه پروژه‌های مشترک زیادی با اتحادیه اروپا دارد؛ از سوی دیگر دولت‌مردان ترکیه خیلی مغرور هستند.
ما با معاون وزیر علوم برای بازدید از دانشگاه آنکارا به ترکیه رفتیم. در آنجا دانشگاهی به‌نام Middle East Technical University وجود دارد که یکی از بهترین دانشگاه‌های ترکیه است.
***نسبت مقالات به هیئت علمی دانشگاه شریف 2.4 و دانشگاه آنکارا 1.9 است***
آن‌زمانی که من با معاون وزیر علوم به آنکارا سفر کردم، مسئولیت ریاست دانشگاه شریف را برعهده داشتم که با رئیس دانشگاه Middle East Technical University حرف می‌زدیم که صحبت مقاله شد. دیدم رئیس دانشگاه ترکیه خیلی ژست می‌گیرد. من گفتم: نسبت مقالات ISI به تعداد اعضای هیئت علمی در این دانشگاه چقدر است؟ رئیس دانشگاه Middle East Technical University با ادعایی گفت: نسبت مقالات این دانشگاه 1.9 است، در حالی که در آن‌موقع این آمار در شریف 2.4 بود.
رئیس دانشگاه Middle East Technical University خیلی فکر می‌کرد که نسبت 1.9 خیلی عالی است. البته این را هم بگویم که آنها از ما جلوتر بودند ولی ما توانستیم به آنها برسیم. قبل از انقلاب که هیچی ولی بعد از انقلاب هم ما درگیر جنگ بودیم تا اینکه ذره‌ذره راه افتادیم.
***ایران از لحاظ علمی خیلی از ترکیه جلوتر است***
***ترکیه صنایع زیادی دارد که دلیل آن رفاقت دولت‌مردان ترکیه با اسرائیل است***
در حال حاضر ایران از لحاظ علمی خیلی جلوتر از ترکیه است؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه همه شرکای اروپایی و آمریکایی در ترکیه حضور دارند، ترکیه در زمینه تکنولوژی از ایران جلوتر است، به‌عنوان مثال ماشین‌آلات راه‌سازی کاترپیلار که در ترکیه تولید می‌شود، اصلش مال امریکا است ولی آنجا تولید می‌شود و صادر هم می‌کند. ما هم یک شرکت هپکو در اراک داشتیم، البته به‌خوبی کاترپیلار نبود. در ترکیه صنایعی مانند همین ماشین‌آلات راه‌سازی زیاد وجود دارد که در حقیقت اصلش اروپایی، آمریکایی و اسرائیلی است؛ زیرا آنها با اسرائیل هم رفیق هستند.
همسران آقایانی که الآن در رأس حکومت ترکیه قرار دارند، در مجالس باحجاب هستند، به‌عنوان مثال آقای اردوغان و گل که در مجالس شرکت  می‌کنند ولی آدم از همین‌ها عکس می‌بیند که با رئیس جمهور امریکا یا اسرائیل دست می‌دهند یا مشروب می‌خورند.
***اسلام در ترکیه خیلی ظاهری است***
نمی‌دانیم، شاید این حجاب مصنوعی است تا بتوانند مردم را با آن فریب دهند، زیرا ازآن‌طرف هم دستور می‌دهند که باید محدودیت حجاب را بردارید البته بعد از اینکه اسرائیل تعدادی از ملوانان ترکیه را کشت، ظاهراً ترکیه با اسرائیل قهر کردند ولی دوباره رفیق شدند. به‌هرحال اسلام آنها خیلی ظاهری است و یک علت آن این است که دولت‌مردان ترکیه خود را اروپایی می‌دانند.
البته مردم معمولی ترکیه مسلمان و معتقد هستند ولی کسانی که در شهرها هستند و حکومت را در دست دارند، خودشان را اروپایی می‌دانند و تازه برای ما ژست هم می‌گیرند که واقعاً خنده‌دار است. دولت‌مردان و مردم شهرهای ترکیه خود را اروپایی می‌دانند؛ در نتیجه حاضرند که هرکاری بکنند تا اتحادیه اروپا آنها را به‌رسمیت بشناسد. جالب اینجاست، با وجود کارهایی که انجام می‌دهند ولی باز هم اتحادیه اروپا آنها را به‌رسمیت نمی‌شناسد.
سن نظام فعلی ترکیه به‌مراتب بیشتر از ایران است. این پیشرفت ایران را که از 34 سال، 8 سال درگیر جنگ بوده است نسبت به ترکیه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
-سهراب‌پور:اگر از درگیری روابط بین‌المللی بگذریم، با وجود آنکه ما همیشه روابط بین‌المللی نداشتیم، نشان می‌دهد که خودمان بد عمل کردیم و صنعت ما همچنان مونتاژ می‌کند.
***در صنعت خودرو بد عمل کردیم***
من یکی از منتقدان سرسخت صنعت خودرو هستم. با توجه به اینکه من رشته‌ام مهندسی مکانیک است، کاملاً می‌توانم در این زمینه اظهار نظر کنم. بر این اساس می‌گویم که در صنعت خودرو بد عمل کردند در حالی که می‌توانستند بهتر از این عمل کنند. آن‌زمانی که اصلاً تحریم‌ها به‌این‌صورت نبود ولی ما از پتانسیل دانشگاه‌های کشور استفاده نکردیم.
***طبیعی است که موضوع اول مملکت دفاع باشد***
البته وقتی یک بار به یک کشوری، حمله می‌شود و همه به کشور مهاجم کمک می‌کنند، کاملاً طبیعی است که اگر دوباره کشورهای تجاوزگر و استکباری تهدیدات خود را علیه ایران شروع کنند، اولویت کشور دفاع خواهد شد؛ این موضوع خیلی طبیعی است و اگر غیر این باشد یعنی اینکه ما عقل نداریم.
***دلیل پیشرفت در صنعت دفاعی، تعامل صنعت با دانشگاه است***
به‌عنوان مثال اگر که به صنعت دفاعی کشور نگاه کنید، کاملاً مشخص است که در صنعت دفاعی خیلی پیشرفت کردیم و دلیل آن این است که صنعت به‌سراغ دانشگاه‌ها آمده است در حالی که اوایل این‌گونه نبود. من به‌یاد دارم که آن اوایل از جهاد خودکفایی حرف می‌زدند ولی بعد دیدند که این‌گونه نیست و نمی‌توان کارها را با جهاد خودکفایی انجام داد و واقعاً علم لازم است، با شعار نمی‌شود کارهای علمی را پیش ببرند‌ البته بعدها به‌اصطلاح عاقلانه عمل کردند و به‌سراغ دانشگاه‌ها آمدند و نتیجه گرفتند.
پیشرفت‌هایی که هرروز اعمال می‌شود، به‌پشتیبانی نیروهای علمی است و این‌گونه نیست که چند تا سروان و سرگرد کارهای علمی را انجام دهند. به‌هرحال به‌دلیل پشتوانه علمی در دانشگاه‌ها واقعاً پیشرفت‌ها بسیار عالی است ولی ما این‌کار را می‌توانستیم در صنعت خودرو نیز انجام دهیم.
این مسائلی که گفتید برای کدام دوران است؟
-سهراب‌پور: مسئله برای خیلی وقت پیش است. بعد از جنگ تا الآن خیلی زمان را پشت سر گذاشتیم. تحریم‌ها به‌تازگی خیلی شدیدتر شده است ولی قبلاً این تحریم‌ها نبود و یا اینکه خیلی کمتر بود. من از سال 76 که رئیس دانشگاه شریف شدم، دانشگاه شریف تحریم بود، در حالی که دانشگاه‌های دیگر تحریم نبودند.
در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی یک کمپانی آلمانی به ما اسید و باز نمی‌فروخت. ما مجبور بودیم غیرمستقیم این محصولات را گران‌تر بخریم؛ زیرا ایران در لیست تحریم‌ها بود و یا اینکه میتسوبیشی ژاپن به دانشگاه صنعتی شریف دستگاه نمی‌داد، در صورتی که دستگاه‌های خود را به سایر جاها و دانشگاه‌ها می‌داد. بالاخره معلوم شد که درصدی از سهام شرکت میتسوبیشی برای آمریکایی‌هاست و به‌دلیل اینکه اسم دانشگاه صنعتی شریف در لیست تحریم‌هاست، دستگاه‌های خود را به دانشگاه شریف نمی‌داد.
به‌هرحال ما سال‌ها تحریم را لمس کردیم ولی این شکل‌های جدید تحریم که بانک، نفت و ... را تحریم کنند را نداشتیم. و‌‌‌‌ الا ‌اینکه ما تحریم باشیم و نگذارند یک‌سری ماشین‌آلات وارد کشور شود، برای ما جدید نیست.
 آقای دکتر، صنعت از چه دوره‌ای به‌سمت دانشگاه‌ها آمد‌؟
***همکاری دانشگاه و صنعت با نیروی دریایی آغاز شد***
-سهراب‌پور: از سال 76 نیرویی دریای به‌سراغ دانشگاه آمد و شروع همکاری صنعت با دانشگاه از آن‌موقع بود که نتایج خیلی خوبی داشت. این دستور مقام معظم رهبری بود که ‌به من چند بار گفتند: با نظامی‌ها کار کنید! و البته ایشان  به شخصیت‌های نظامی نیز می‌گفتند: با دانشگاه کار کنید! بالاخره در ارتش و کارهای نظامی یک‌سری افراد جوان آمدند و این شخصیت‌های جوان کار را با دانشگاه‌ها شروع کردند.
در دانشگاه صنعتی شریف با ارتش و سپاه پاسداران همکاری می‌کردیم‌. البته بوروکراسی اداری ارتش بیشتر بود ولی به‌دلیل اینکه دیدند با همکاری دانشگاه می‌توانند نتیجه بگیرند، مشتری ما شدند. درهرصورت اول باید امتحان کنند که دانشگاه می‌تواند یا نه، ولی وقتی توانایی دانشگاه را دیدند، مشتری شدند.
***دلیل در جا زدن صنعت خودرو، دوری آنها از دانشگاه است***
ازآن‌طرف صنعت خودرو برای همکاری با دانشگاه‌ها نیامد که از این پتانسیل استفاده کند و تا اتفاقی می‌افتاد، زود می‌رفتند با رنو و پژو برای هر کار جزئی و کوچکی قرارداد می‌بستند. در نتیجه در صنعت خودرو ما هنوز سر جای اول هستیم. من به‌یاد دارم وقتی ما مونتاژ همین پیکان را شروع کردیم، کره‌جنوبی همین را هم نداشت. الآن هیوندا و کیا تمام بازار ما را به‌تسخیر خود درآورده است؛ در حالی که خودمان به هیچ‌جایی نرسیدیم و ایران خودرو فقط یک پژو‌ از فرانسه آورده همان را تولید می‌کند.
***مدیران خودرو به‌دنبال مسائل مالی هستند***
درست است که کارهایی در سمند انجام دادیم ولی وقتی مقایسه می‌کنیم، متأسفانه می‌بینیم که خیلی بد عمل کردیم. الآن هم مدیران خودروی ما به‌دنبال لیزینگ، وام و پول و سهم هستند و حواسشان به مسائل تکنیکی نیست و به مسائل مالی علاقه دارند.
مدیران خودرو در آلودگی هم مسئولند. در جلساتی که در تلویزیون می‌گذارند، نماینده‌های مختلف مثل محیط زیست و ... می‌آیند ولی نماینده خودرو نمی‌آید، زیرا برای اینکه حرفی برای گفتن ندارد و از برنامه عقب است، مثلاً برای این‌که ماشین ارزان‌تر شود، آن‌چیزی را که به اگزوز می‌چسبانند، حذف کردند تا 200 هزار تومان قیمت ماشین ارزان‌تر شود ولی با این کار هوا را آلوده می‌کنند.
ما در دانشگاه صنعتی شریف طرحی را برای برگزاری مسابقات خودروی الکترونیک در کل کشور مطرح کردیم که 70 تیم از کل دانشگاه‌های کشور از جمله آزاد و دولتی‌ با علاقه در این مسابقه شرکت کردند ولی من هرچقدر به مسئولان صنعت خودرو گفتم که کمک و حمایت کنید، اصلاً نیامدند.
در صورتی که این وقایع در آمریکا اتفاق بیفتد، جنرال موتورز قطعاً کمک می‌کند ولی در ایران اصلاً نیامدند، زیرا علاقه آنها بیشتر به مسائل مالی، وام، قسط و ... است. من می‌‌گویم باید نیرو تربیت کنیم در قسمت‌های فنی باید سرمایه‌گذاری کنیم، درغیر این‌صورت در این سطح خواهیم ماند.
موفقیت‌هایی که دانشگاهیان در عرصه دفاعی داشتند، کاملاً نشان می‌دهد که از ظرفیت‌های بالایی برخوردار هستند ...  به‌نظر شما اگر بقیه صنایع هم به دانشگاه بیایند، پیشرفت‌های بقیه صنایع چگونه پیش خواهد رفت؟
-سهراب‌پور: عده‌ای علاقه‌ای به کارهای دفاعی ندارند که می‌توانند این ظرفیت و پتانسیل خود را در زمینه‌های دیگر به‌کار گیرند، به‌عنوان مثال در حال حاضر در قسمت‌های مخابراتی هم دانشگاه‌ها بد نیستند. در رادار ما خیلی عالی کار کردیم. این s300 که روسیه به ما نداد، چند ماه دیگر ببینید s300 را خودمان تولید کردیم که نشان‌دهنده ظرفیت‌های موجود در  دانشگاه‌هاست که باید مدیریت شود.
***جهش علمی کشور با پرچم‌داری رهبر معظم انقلاب بود***
34 سال از انقلاب می‌گذرد، به‌نظر شما جهش علمی در کدام دوران بیشتر بوده و چرا؟
-سهراب‌پور: به‌نظر من جهش علمی بعد از جنگ تحمیلی با پرچم‌داری مقام معظم رهبری بود و شما جلسات رهبری را با گروه‌های مختلف ماه مبارک رمضان مشاهده می‌کنید که 13-14 سال پیش اولین دیدار اساتید با رهبر معظم انقلاب آغاز شد.
یکی از بزرگترین افتخارات من این است که در 2 سال اولی که این دیدارها تشکیل شد، با دستور مقام معظم رهبری مبصر جلسات بودم تا به اساتید برای سخنرانی وقت دهم. آن‌موقع مثل الآن نبود که ثبت‌نام کنند و کتبی باشد. در آن زمان اساتید دست بلند می‌کردند و صحبت می‌کردند و تقریباً از سال سوم این‌کار از سوی وزارت علوم نهادینه شد.
مقام معظم رهبری از همان ابتدا در این جلسات مرتب اساتید را به کارهای عملی تشویق می‌کردند. ای‌کاش می‌توانستیم فیلم‌های آن را پیدا کنیم که ایشان هرسال از تولید علم می‌گفتند و مباحث مختلفی را مانند جنبش نرم‌افزاری، نقشه جامع علمی کشور، پیشرفت علمی، تحقیقات و همین بنیاد ملی نخبگان در این جلسات مطرح می‌کردند.
درباره بنیاد نخبگان هم رهبر معظم انقلاب گفتند که باید تشکیل شود و از نخبگان حمایت کنیم و مستمراً پیگیری هم می‌کردند. واقعاً پرچم‌دار نهضت علمی کشور ایشان هستند. بسیار اهمیت دارد که یک نفر پرچم‌دار باشد و کارها را پیگیری کند.
پس از آنکه از جنگ تحمیلی فارغ شدیم، وزارت علوم مقاطع بالاتر را ارتقا داد، زیرا مقاطع فوق‌لیسانس و دکترا خیلی کم داشتیم  و به‌معنای واقعی در دکترا صفر بودیم. در آن زمان دانشگاه‌ها می‌ترسیدند که دوره‌های دکترا را راه بیندازند. بعد دیدند آن‌قدر هم ترس ندارد. بالاخره کسانی که در دوره ارشد و دکترا هستند، باید یک "تز" انجام دهند. برای این کار باید تحقیقات علمی انجام دهند و این خیلی به پیشرفت علمی کشور کمک کرد. از سوی دیگر مؤسساتی مانند وزارت دفاع که به تحقیقات احتیاج داشت، خیلی کمک کردند و حالا نیز بنیاد هم تشکیل شد و حمایت کرد.
در حال حاضر بنیاد از شاگردان قوی حمایت می‌کند و از نفرات اول کنکور، المپیادی‌ها، شاگرد اولی‌های دانشگاه و اساتید برجسته انواع و اقسام حمایت‌ها را می‌کند و بالاخره استعدادهای برتر کشور می‌توانند نقش زیادی در پیشرفت کشور داشته باشند. اینها همه دست به دست هم داد. البته در درجه اول پرچم‌داری رهبری باعث شد ‌ما ذره‌ذره پیشرفت کنیم.
اول هم سرعت کم بود، بعد لگاریتمی زیاد شد و ترکیه هم که خیلی ادعا داشت در تولید مقالات علمی بین‌المللی به ما نرسید ولی مرحله بعدی فناوری است که رهبری هم این روزها مدام تأکید می‌کنند که بالاخره نتیجه این تحقیقات باید به یک محصول تبدیل شود و تولید ثروت کند.
***نیاز کشور برای تولید کالاهایی که برای مملکت درآمدزایی کند***
در رابطه با فناوری یک بحث‌هایی مربوط به موضوعات دفاعی است و یک موضوعاتی هم مطرح است که بتوانیم کالاهایی را تولید کنیم و با فروش آنها برای مملکت درآمدزایی کنیم. این قسمت هم مهم است. مقام معظم رهبری سال‌ها روی شرکت‌های دانش‌بنیان تأکید کردند. این روزها بحث داغ است.
گروهی از بچه‌های بااستعداد دور هم جمع می‌شوند و گروهی را تشکیل می‌دهند و برای اینکه یک ایده‌ای  را تبدیل به محصول کنند و این محصولی باشد که در بازار داخلی و خارجی به فروش برسد. باید به این شرکت‌ها کمک کرد. این خیلی خوب است ولی کسانی که در این مسیر کار خود را آغاز کردند به دست‌اندازهای زیادی برخورد کردند، زیرا نباید آنها  گرفتار بانک و وام و ...  شوند.
به‌عنوان مثال ما در دانشگاه صنعتی شریف مرکز رشد را تشکیل دادیم. مرکز رشد یعنی جایی که چند تا شرکت جمع می‌شوند و 3 سال زیر پوشش دانشگاه قرار می‌گیرند. به این شرکت‌ها مکان، تلفن و اینترنت می‌دهیم و حتی برای این شرکت‌ها وام می‌گرفتیم ولی بعد از 3 سال باید روی پای خودشان بایستند.
با توجه به اینکه من در هیئت امنای شرکت‌های دانش‌بنیان در دانشگاه شریف بودم، یادم می‌آید که در سال دوم یا سوم 30 شرکت دانش‌بنیان وجود داشت که 4 شرکت از این شرکت‌ها فروش بالای 1 میلیارد در سال داشتند و حتی یکی از این‌ها به‌دنبال صادرات بودند، به‌این‌دلیل که در نمایشگاه ترکیه، مشتری هم پیدا کرده بودند. پس باید از این‌ها حمایت کرد و بانک‌ها باید به‌چشم خاصی به این شرکت‌ها کمک کنند.
اگر قرار است در صنعت ما یک تحولی ایجاد شود، شرکت‌های دانش‌بنیان می‌توانند این‌کار را انجام دهند. یک زمانی دانشگاه‌ها برای ادارات دولتی نیرو تربیت می‌کردند ولی الآن دیگر دولت اصلاً کارمند نمی‌خواهد و کاملاً اشباع شده است. تنها روش اشتغال همین شرکت‌ها هستند در حالی که استعداد این دانشجویان خیلی بالاست و شرکت‌هایی می‌توانند به مباحثی همچون نانو تکنولوژی، بیوتکنولوژی و هوافضا بپردازند و بقیه شرکت‌ها به کارهای معمولی‌تر بپردازند.
***بالا رفتن ارز به‌نفع کشور است***
اتفاقاً الآن ارز گران شد و به‌نفع ما شد، به‌عنوان مثال کارگاه‌های مبل‌سازی ما ورشکست می‌شدند، به‌دلیل اینکه از ترکیه محصول می‌آمد. الآن که ارز گران شد، این کارگاه‌های تولیدی جان گرفتند و حتی صادر می‌کنند.
مقام معظم رهبری از سال‌ها پیش تأکید بر تولید محصول در کنار تولید علم داشتند. در کدام یک از دولت‌ها تلاش بیشتری برای جهش علمی وجود داشته است؟
-سهراب‌پور: روزبه‌روز بیشتر شده است. صرف‌نظر از دولت‌ها، تولید علم آغاز می‌شود و ذره‌ذره با افزایش دانشجویان تحصیلات تکمیلی این روند شتاب می‌گیرد‌ البته باید دقت شود که اگر تعداد دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا را بیش از حد زیاد کنیم، اشکال دیگری به‌وجود می‌آید.
اولاً اینها کمی از لحاظ علمی رقیق می‌شوند و ثانیاً بعد از فارغ‌التحصیلی مشکل اشتغال هم دارند. یک‌وقت فردی بی‌سوادِ بیکاره که توقعاتش کم است ولی اگر دکتر بیکار باشد، قضیه فرق می‌کند و این دکتر هرکاری را نمی‌پسندد. باید در این مسئله دقت کرد تا بی‌حدوحصر دانشجو فارغ التحصیل نکنیم. چون یکی از مسائل مهم مملکت اشتغال است.
هرکس هم مملکت را دوست دارد، باید فکری برای اشتغال کند. الآن حدود 60 هزار هیئت علمی داریم ولی قبلاً خیلی کم بودند. برخی از این اساتید در پروژه‌ها خیلی فعالند. الآن مقررات ارتقای اساتید به‌گونه‌ای تنظیم شده که پروژه‌ها در ارتقا مؤثر باشد.
***تأسیس بنیاد ملی نخبگان پیشنهاد رهبری بود***
شما بنیاد ملی نخبگان را جزو دستاوردهای انقلاب می‌دانید یا خیر؟
-سهراب‌پور: بله! شدید؛ تأسیس بنیاد ملی نخبگان، پیشنهاد مقام معظم رهبری بوده است. ایشان دو سال پی‌درپی تأکید کردند تا این بنیاد تشکیل شد؛ رهبری می‌فرمودند که این بنیاد باید یک نهاد فراوزارتخانه‌ای باشد. چون با وزارتخانه‌های مختلف بهداشت و آموزش و پرورش سر‌و‌کار دارد، باید زیر نظر رئیس‌جمهور باشد.
زمانی که خانم دکتر سلطان‌خواه معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور شدند، خیلی فعالیت‌ها وسیع‌تر شد، البته ایشان فردی فعال هستند و از نظر علمی مقام بالایی دارند و دانشیار دانشگاه الزهرا هستند. خانم سلطان‌خواه لیسانس برق از دانشگاه شریف دارند و اولین خانمی هستند که دکترای ریاضی دارند؛ من بعضی اوقات به ایشان می‌گویم به‌اندازه 4 مرد کار می‌کنید. نتیجه‌اش هم این است که هم در معاونت علمی و فناوری خیلی موفق بوده‌اند و هم در بنیاد ملی نخبگان، البته کار من بیشتر در بنیاد است. هم‌اکنون 12 هزار نفر  طبق آئین‌نامه‌های بنیاد، تحت نظر بنیاد قرار دارند.
 این ارقام غیر از شرکت‌های دانش‌بنیان هستند؟
- سهراب‌پور: نه! اینها جدا هستند؛ اینها دانشجویان نخبه تحت پوشش ما هستند. نخبگانی که تحت پوشش ما هستند نفرات برتر کنکورها، مدال‌های المپیاد و نفرات اول المپیادهای دانشجویی، اساتید برجسته و دانش‌آموختگان ممتاز دانشگاه‌ها هم تحت پوشش بنیاد قرار می‌گیرند. اخیراً در حال تعیین نخبگان فرهنگی از جشنواره‌های هنری هستیم، چون در اساس‌نامه هست.
علاوه بر آن طرحی به‌نام "شهاب" را برای آموزش و پرورش داریم که استعدادیابی از سطح دبستان آغاز می‌شود؛ در این طرح، اول معلم‌ها را آموزش داده‌ایم و چون طرح جدیدی است، فقط در 7 استان و مدارس خاص انجام می‌شود که ذره‌ذره به تمام مدارس  کشور توسعه می‌یابد که ما استعدادها را از دبستان تشخیص و تحت حمایت قرار دهیم.
در آیین‌نامه، نخبگان حوزوی نیز داریم که تحت حمایت بنیاد قرار می‌گیرند و آئین‌نامه آنها را حوزه در دست اقدام دارد که ما منتظریم این آئین‌نامه را به ما بدهند و ما به هیئت‌ امنا ببریم و آن را تصویب کنیم. درباره این موضوع باید بگویم که به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس رفته بودیم؛ یکی از آقایان که روحانی بود گفت: "چرا نخبگان حوزوی را تشویق نمی‌کنید؟» گفتم این موضوع را در دستور کار داریم اما منتظریم تا حوزویان در قم آیین‌نامه را به ما بدهند تا کارهای تصویبی و اجرایی آن را انجام دهیم".
 نخبگانی که تحت حمایت این بنیاد هستند، تاکنون چه دستاوردهایی داشته‌اند؟ آیا در حوزه‌های مختلف می‌توانید این دستاوردها را نام ببرید؟
-سهراب‌پور:
نخبگان را می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم؛ نخبگان جوان و پیش‌کسوت. البته این را بگویم که ما لغت نخبه را دوست نداریم چون به یک جوان وقتی می‌گوییم نخبه، کمی مغرور می‌شود. ما به‌جای این کلمه "استعدادهای برتر" را نامگذاری کرده‌ایم؛ در آیین‌نامه‌های ما تعریفی که از نخبه موجود است، بدین شرح است که "نخبه فردی است که پس از سال‌ها زحمت نتایج کارش به مملکت بازده می‌دهد".
بنابراین ما فکر می‌کنیم این 40 نفری که شب عید پارسال به‌عنوان اساتید برتر جایزه علامه طباطبایی را گرفتند، نخبه هستند. دکتر مهدی محقق، دکتر صادق آئینه‌وند، دکتر ملک‌زاده و فریدون عزیزی، اینها دیگر بهترین‌ شخصیت‌های بین‌المللی کشور هستند. امسال شب عید هم می‌خواهیم تعدادی از این اساتید را معرفی کنیم و ببینیم در کمیسیون‌های بررسی چه‌کسانی واجد شرایط هستند؛ به این‌ها می‌توان نخبه گفت چون قوه‌شان بالفعل شده و به مرحله ثمردهی رسیده‌اند و بقیه خوب و قوی‌ هستند و استعدادهای برتر‌ند که اکثریت را دارند.
البته در گروه‌های هنری نیز دو گروه پیش‌کسوت و جوان را داریم؛ شاید پیش‌کسوت گروه‌های هنری هم جزو نخبگان باشند. این افراد هنوز انتخاب نشده‌اند و در مرحله بررسی برای انتخاب قرار دارند. پس نخبه به این افراد می‌توان گفت. منتها این افراد که تحت حمایت بنیاد هستند، بااستعدادترین افراد ما هستند. کسی که مدال طلای بین‌المللی المپیاد ریاضی را بگیرد، از لحاظ ریاضی بهترین مغز ماست و مورد حمایت است و اکثر این‌ها می‌آیند و دانشجوی ما می‌شوند و تحصیلات‌شان را تا آخر ادامه می‌دهند.
ما قسمتی به‌عنوان جذب نخبگان داریم که هدف نهایی ماست تا از خروج این افراد از کشور جلوگیری کنیم.
***جذب دکترها در دانشگاه‌ها***
برای جذب نخبگان، کارهای مختلفی می‌کنیم. یکی ایجاد یک هیئت جذب نخبگان در شورای عالی انقلاب فرهنگی است که خودم دبیر آن هستم. ما سعی می‌کنیم افرادی را که دکترا می‌گیرند، در دانشگاه‌های داخل جذب کنیم؛ خوب، استخدام در دانشگاه‌ها دنگ و فنگ دارد. خودتان می‌دانید افرادی که خیلی بااستعداد هستند و از همه‌جا درخواست شغلی دارند، اگر بخواهیم معطلشان کنیم، از اینجا می‌روند. باید تکلیف اینها را زودتر مشخص کرد. نمی‌توان صبر کرد که دانشگاه‌ها و وزارت علوم بخواهند این‌کار را طول بدهند. به‌هرحال وظیفه کمیته جذب نخبگان این است که جذب این افراد که دکترا گرفته‌اند را در دانشگاه‌ها تسریع کند.
بخشی از کار ما برای این افراد است و بخشی هم برای افرادی که می‌خواهند در شرکت‌های دانش‌بنیان فعالیت کنند. ما شرکت‌های دانش‌بنیان را تشویق می‌کنیم تا استعدادهای برتر را استخدام کنند. اگر این‌کار را بکنند، سال اول 80 درصد حقوق استعدادهای برتر را به این شرکت‌ها می‌دهیم؛ سال دوم 60 درصد و سال سوم دیگر باید روی پای خود بایستند. این هم یکی از مقررات ما در شرکت‌های دانش‌بنیان برای جذب نخبگان است.
علاوه بر این در مؤسسات دولتی یک تبصره‌هایی گذاشتیم که اگر دولت می‌خواهد استخدام کند، کسانی‌ که زیر پوشش بنیاد هستند، بدون مصاحبه و اتوماتیک و با یک پایه بالاتر استخدام  شوند، البته در شرایط مساوی.
همچنین بنیاد ملی نخبگان کسانی ‌که دکترایشان را گرفته‌اند و فعلاً جای خاصی استخدام نشده‌اند را به‌عنوان پسادکتری جذب می‌کنیم؛ استادی می‌تواند این دانشجو را به‌کار گیرد و حقوقش را ما تا دو سال بدهیم. چون این افرادی که تازه دکترا می‌گیرند، ایده‌های زیادی در سرشان هست که می‌توانند زیر نظر یک استاد انجام دهند. در حال حاضر 50 پسادکترا داریم که در دانشگاه‌ها و مراکز عالی در حال انجام کار هستند.
به کسانی که زیر پوشش ما به‌عنوان هیئت علمی در دانشگاه‌ها استخدام می‌شوند -به‌قول ما استادیاران جوان‌ــ یک گرنت 20 میلیون تومانی برای شروع کار علمی و تحقیقاتی‌شان می‌دهیم. اینها حمایت‌های مختلفی است که ما انجام می‌دهیم. اگر دانشجو و استادی بخواهد خارج برود و مقاله ارائه دهد، ما مخارج رفت و آمدش را می‌دهیم.
ما گروه‌هایی از استعدادهای برتر را به‌عنوان کارهای فرهنگی به حج عمره می‌فرستیم یا می‌فرستیم از پیشرفت‌های علمی و صنعتی دیدن کنند تا با پیشرفت‌های علمی از نزدیک آشنا شوند.
آخرین آیین‌نامه ما برای نخبگان خارج از کشور است. نخبگانی که به‌هردلیل به خارج رفته‌اند، حالا یا دانشجوی دکترا هستند یا نه فارغ‌التحصیل و یا استاد شده‌اند و در حال انجام کار تحقیقاتی‌اند را یک یا دو هفته دعوت می‌کنیم تا به دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی ما بیایند و کنفرانس و کارگاه بگذارند و ما پول بلیط‌شان را برای این‌کار می‌دهیم.
با توجه به هزینه‌هایی که این سفرها برای کشور ما دارد، آیا این سفرها فوائدی نیز در عرصه علمی و بین‌المللی دارد؟
-سهراب‌پور: این کار فایده‌های زیادی دارد؛ اولاً از نظر علمی ما از آخرین دستاوردهای علمی در دانشگاه‌هایمان استفاده می‌کنیم؛ ثانیا این افراد می‌آیند و یک سری به کشورشان می‌زنند و پدر و مادرشان را می‌بینند. کسانی که در غرب زندگی می‌کنند، سال‌ها زیر بمباران تبلیغاتی هستند. با این‌کار خودشان با چشمشان می‌بینند که آیا حرف‌هایی که آنها می‌زنند درست است یا نه؟
در این رفت‌وآمدها، ممکن است که افراد به دانشگاه‌های ما علاقمند شوند و بخواهند برگردند و اینجا کار کنند. چه‌بسا که علاقمند شوند برگردند.
اخیراً یک کنفرانس ریاضی به‌نام "مرزهای ریاضیات" در دانشگاه شریف برگزار شد که 16 نفر استادی که المپیادی بودند، از آمریکا و کانادا آمده بودند. اساتیدی که در این کنفرانس شرکت کرده بودند، می‌گفتند تا حالا کنفرانسی با این سطح علمی در ایران نداشتیم.
اساتیدی که مدت‌ها بود، ایران نیامده بودند، می‌گفتند ایران خیلی پیشرفت کرده است و حالا این اولین گروه بودند که در چارچوب ایرانیان خارج از کشور به ایران آمدند. اگر این‌کار ادامه پیدا کند، ممکن است عده‌ای از این‌ها بیایند و در سطوح ارشد و دکترا در بخش تزها استاد راهنما شوند.
این اساتید می‌توانند در عرصه‌های علمی به ما کمک کنند. خصوصاً در کشورهایی مانند آمریکا و کانادا که ما نمایندگی نداریم، ارتباط علمی خیلی خوب شود. خود من وقتی در دانشگاه شریف بودم، از شورای عالی امنیت ملی اجازه گرفتم 4 تا برنده جایزه نوبل را دعوت کردم. یک شیمی‌دان، دو فیزیک‌دان و یک اقتصاددان؛ اینها آمدند و با استادان ایرانی صحبت کردند و در جامعه گشتی زدند. اینها خیلی تعجب کردند، چون فکر می‌کردند اینجا مانند افغانستان است ولی وقتی آمدند، دیدند و برگشتند، کلی سخنرانی به‌نفع ما کردند.
***تأثیر دعوت اساتید دانشگاه‌های آمریکا به ایران در سیاست خارجی***
یک‌دفعه هم وزیر علوم  آقای زاهدی گفتند: تعدادی از رؤسای دانشگاه‌های معروف آمریکا را دعوت کنید! من 7 نفر از رؤسای دانشگاه‌های تاپ را دعوت کردم که با خانم‌هایشان به‌مدت یک هفته به ایران بیایند و به دانشگاه‌ها و مراکز مختلف رفتند و خیلی تحت تأثیر کارهایی که ما در دانشگاه‌ها می‌کنیم، قرار گرفتند.
بعد که اینها بازگشتند، دونفرشان رفته بودند برنامه شبکه VOA (صدای آمریکا). مجری این برنامه هم یک خانم ایرانی بود و انگلیسی صحبت می‌کرد. از ایرانی‌های مخالف نظام از هلند و کشورهای دیگر به اینها زنگ می‌زدند و از ایران بد می‌گفتند. این اساتید در جواب می‌گفتند: «نه، ما خودمان آنجا بودیم» (خنده).
این ماجرا خیلی برای من جالب بود. خلاصه من گفتم وزارت خارجه ما اگر صد سال زحمت می‌کشید، نمی‌توانست چنین کاری کند که در صدای آمریکا از ما تعریف کنند، البته باید این را بگویم که ما با همکاری کامل شورای امنیت ملی این‌کار را کرده بودیم.
ما امروز روابط علمی، فرهنگی و ورزشی با آمریکا داریم؛ تیم‌های ورزشی و فرهنگی و علمی به این کشور رفت‌وآمد می‌کنند. یعنی الآن استادان ایران برای فرصت‌های مطالعاتی می‌توانند به آمریکا بروند و بعضی‌هایشان می‌روند و در کنفرانس‌های علمی ما شرکت می‌کنند.
خوب، ببینید وقتی یک برنده جایزه نوبل به ایران می‌آید ما در رزومه‌مان می‌نویسیم آقای فلانی برنده جایزه نوبل به ایران آمد. خوب! مگر رزومه ما را چند نفر می‌خوانند؟ ولی آن فرد وقتی به ایران می‌آید و پس از بازگشت در رزومه خود می‌نویسد من رفتم ایران، رزومه او را همه دنیا می‌خوانند و این بسیار مهم است که یک شخصی با این مدارج علمی بیاید و در رزومه‌اش بنویسد که من به این کشور رفتم و کار علمی کردم.

وضعیت ایران در منطقه و بین‌الملل در دوران پیش از انقلاب و دوره کنونی چه تفاوتی دارد؟
***نظام جمهوری اسلامی ایران، الگویی در منطقه خاورمیانه***
-سهراب‌پور:در آن‌زمان در آمریکا تفاوت بین "ایران" و "ایراک (عراق)" را نمی‌دانستند. آنها فقط ما را با نفت‌مان و دیگر می‌شناختند و ما هیچ اعتباری نداشتیم‌ اما الآن شاید با ما خیلی بد باشند ولی در قلبشان از ما حساب می‌برند. غربی‌ها بعد از انقلاب کلی تلاش کردند که ما را محدود کنند و ما نتوانیم روی دنیا اثر بگذاریم و روابط ما را با دنیا خراب کنند و با واژه "صدور انقلاب" همه را بترسانند. بعد ما گرفتار جنگ شدیم و در مسائل خودمان گیر بودیم، ولی نهایتاً این الگو شدن اتفاق افتاد؛ همه تلاششان این بود که مبادا این نظام الگو شود.
اینها می‌خواستند این نظام را از بین ببرند و در درجه دوم این نظام الگو نشود ولی می‌بینید که امروز این نظام الگو شده است (خنده). بالاخره کشورها شعور دارند و می‌فهمند و همه اخبار به این‌سو و آن‌سو می‌رسد؛ موضع‌گیری‌ها و اتفاقاتی که در دنیا افتاده است را می‌بینند. می‌بینند که حسنی مبارک و بن‌علی که نوکر غرب بود، سرانجامشان چه شد. الآن همه‌جور سم‌پاشی درباره ایران در مصر می‌کنند اما بالاخره مردم شعور دارند و می‌فهمند.
شما تحریم‌ها را در پیشرفت ایران تاچه‌حد مؤثر می‌دانید؟
-سهراب‌پور: تحریم، آن‌جایی که ما را به خودمان بیاورد تا روی پای خود بایستیم، خوب است. تحریم چیز خوبی نیست و اثرات منفی دارد ولی اینکه ما را مانند جنگ به خودمان بیاورد که دیگر چاره‌ای نیست، دراین‌صورت می‌توان گفت مفید است. باید با برنامه‌ریزی و مدیریت از منابع خود استفاده کنیم‌؛ چون تحریم‌ها ابدی نیست اما اگر خودمان را بازسازی کنیم، مفید است.
نقشه جامع علمی کشور یکی از بزرگترین فعالیت‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی است که مقام معظم رهبری روی آن تأکید داشته‌اند، درباره این نقشه کمی توضیح دهید!
-سهراب‌پور: بله، آن نقشه راه اصلی است و همه باید خودشان را با آن تنظیم کنند؛ الآن مثلاً بنیاد در آیین‌نامه‌های جدیدش به آن استناد می‌کند؛ تمام جاهایی که سند چشم‌انداز تدوین می‌کنند برای خود، سعی می‌کنند کارهایشان را با این نقشه تطبیق دهند. ما الآن یک سند راهبردی کشور برای بنیاد تهیه کردیم. جالب است 24 بهمن 89 مقام معظم رهبری رؤسای سه قوه و یک تعدادی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی و سه وزیر بهداشت، علوم و آموزش و پرورش و همچنین ‌خانم سلطان‌خواه و بنده را احضار کردند. موضوع درباره نخبگان بود. ایشان اول پرسیدند: شما آماری از نخبگان دارید یانه؟ ما آماری نداشتیم‌ که نخبگان کشور کجا هستند. گفتند: سند راهبردی دارید؟ که ما آن هم نداشتیم.
از فردای آن‌روز ما شروع کردیم به تهیه این سند و با افراد و صاحب‌نظران متعدد مصاحبه کردیم. دو یا سه کنفرانس با افراد صاحب‌نظر برگزار کردیم؛ یکی از کنفرانس‌ها در مشهد بود تا افراد در اینجا منفک از کارهای اجرایی و اداری‌شان راحت کار کنند؛ گروه‌های متعددی که اهل‌فن بودند، کار کردند. بارها اصلاح انجام شد تا آخر سر، نتیجه این بررسی به شورای عالی انقلاب فرهنگی داده شد.
چند ماهی هم کار در شورای عالی انقلاب فرهنگی طول کشید و تقریباً مهر گذشته این سند نهایی شد و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و رئیس‌جمهور آن را تأیید و به تمام کشور ابلاغ کرد و این دستور مقام معظم رهبری انجام شد، اما درباره دیگر فرمایش مقام معظم رهبری درخصوص آمار نخبگان، ما واقعاً آماری از نخبگان در کشور نداشتیم.
به‌دست آوردن این آمار خیلی هم مشکل است. ما از سال 65 ‌که المپیادها شروع شده، المپیادها را و از سال 76 کنکور را بررسی کردیم. الآن 150 نفر اول ریاضی، 100 نفر اول تجربی و 100 نفر اول انسانی زیر پوشش بنیاد قرار می‌گیرند، ولی ما آن‌موقع گفتیم 500 نفر اول ریاضی، 300 نفر اول تجربی و 300 نفر اول انسانی را بررسی می‌کنیم و شروع به جمع‌آوری اطلاعات کردیم.
کار بسیار مشکل بود زیرا دانشگاه‌ها هیچ اطلاعاتی نداشتند؛ بالاخره اول این نخبگان اول دانشگاه و بعد خارج رفته‌اند. دانشگاه‌ها هیچ اطلاعاتی از دانشجویان‌شان نداشتند. حتی سازمان سنجش شماره تلفن‌های آنها را نداشت. ما با زحمت شماره تلفن‌های این افراد را به‌دست آوردیم؛ خیلی از شماره‌ها عوض شده بود؛ گاهی خانواده این افراد مشکوک می‌شدند که: شماره‌های فرزند مرا برای چه می‌خواهید؟ می‌گفتیم ما از بنیاد ملی هستیم و می‌خواهیم از نخبگان حمایت کنیم.
به‌هرحال اطلاعات تعداد زیادی از افراد را هم با سرچ اینترنتی در شبکه‌های اجتماعی با هربدبختی‌ای شده بود، جمع کردیم. در نهایت معلوم شد که الآن این فرد کیست، کجا زندگی می‌کند و آدرس و تلفنش را پیدا کردیم.
بالاخره معلوم شد چه‌کسانی داخل کشورند و چه‌کسانی خارجند؟ دوباره اطلاعاتمان را با اداره آمار و گذرنامه چک کردیم، آنها هم از وزارت اطلاعات خواهش کرده بودند که آماری دقیق بدهند که معلوم شود الآن فرد مورد نظر خارج است یا در ایران؟
وقتی آمارها درآمد آن را برای دفتر مقام معظم رهبری و یک نسخه برای شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ارائه کردیم؛ جمعیت آماری‌ ما تعریف شده بود چون وقتی می‌گوئیم نخبگان، نخبگان خیلی‌ها هستند ولی همه که زیر پوشش ما نیستند.
جامعه آماری ما  تعریف شده است. این آمار به 3 قسمت تقسیم شده است؛ از اول آمارگیری تا سال 81، از سال 81 تا سال 86 و از سال 86 تا امروز. برای‌چه این‌طوری تنظیم کرده‌ایم؟ برای اینکه همه جامعه آماری متعلق به سال 86 به بعد، دانشجو هستند، بنابراین جامعه آماری 86 تا 90 همه‌شان ایران بودند.
جامعه آماری 81 تا 86 خیلی مهم بود؛ چون باید می‌دیدیم که اینها رفته‌اند یا مانده‌اند؟ و دوره قبل از این هم این‌گونه بود، بنابراین دو گروه اول برای ما همه بودند. گروه اول از اول آمارگیری تا 81 و گروه دوم از سال 81 تا سال 86. ما اینها را با هم مقایسه کردیم. در گروه اول در رشته ریاضی 60 درصد خارج و بقیه داخل کشور بودند ولی متوسط گروه اول 33 درصد خارج از ایران بودند وگرنه در کنکور ریاضی و المپیادهای مربوط به آن بیشتر از این آمار خارج بودند.
در متوسط گروه دوم 17 درصد خارج از ایران بودند؛ پس معلوم شد از آن زمان تا الآن تعداد خارج‌شدگان کمتر شدند. به ما برای این آمار خیلی ایراد گرفتند اما آمار ما دقیق است و ما گروه‌های تعریف‌شده داریم.
چون از 86 هم برخی‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، شروع به آمارگیری کرده‌ایم و داریم می‌رویم سراغ‌شان تا ببینیم آنها کجا هستند؟ البته این سخت است اما باید این آمار را به دست آورد.
وقتی می‌گوییم متوسط کل گروه یعنی انسانی، تجربی و ریاضی همه را می‌ریزیم روی هم وگرنه آمار خروج فارغ‌التحصیلان ریاضی بیشتر است و در این رشته فیزیک، امکاناتی که در خارج وجود دارد، در ایران نیست، بنابراین طرف اگر اینجا بماند، نمی‌تواند کاری کند، اما در رشته ریاضی محض این‌گونه نیست زیرا امکاناتی نمی‌خواهد و طرف می‌تواند در اینجا بماند. طبق آمار ما رشته‌های ریاضی بیشتر به خارج از کشور رفتند و تجربی‌ها و انسانی‌ها کمتر رفته‌اند.
آقای دکتر، اسم شما در لیست تحریم آمریکا هست؟
- سهراب‌پور: من 13 سال رئیس دانشگاهی بودم که اسم این دانشگاه در لیست تحریم بود ولی خودم خارج آمریکا و کانادا  نرفتم که از وضعیت تحریم اطلاع پیدا کنم. 6 یا 7 سال پیش یک گروه از فارغ‌التحصیلان ما می‌خواستند به آمریکا بروند و آنجا یک کنفرانس داشته باشند.
دانشگاه صنعتی شریف دو تا انجمن فارغ‌التحصیلان دارد که انجمن فارغ‌التحصیلان داخل و خارج نام دارد و "سوتا" نام انجمن فارغ‌التحصیلان خارجی است. این دو انجمن هر دوسال یک‌بار جمع می‌شوند. یک سال محل کنفرانس این انجمن‌ها در آمریکا بود و پارسال نیز در اوتاوای کانادا برگزار شد. اعضای این انجمن‌ها برای شرکت در این کنفرانس در آمریکا ویزا گرفته بودند و بعضی از آنها با همسران خود برای شرکت در این برنامه می‌رفتند که بعضی از آنها را برگرداندند و حتی بعضی از آنها را یک شب به زندان برده بودند.
این اتفاق بسیار بد شد و اینها هم خیلی عصبانی شدند ولی از یک طرف هم خوب شد که اینها آمریکایی‌ها را بهتر بشناسند.
***نامه معذرت‌خواهی فرهنگستان آمریکا از رئیس دانشگاه صنعتی شریف***
در آمریکا یک وزارت جدیدی به‌عنوان امنیت داخلی دارند که بعد از 11 سپتامبر به‌وجود آمده بود و با اینکه وزارت خارجه ویزا داده بود، جلوی آنها را گرفتند. به طوری که رئیس فرهنگستان آمریکا یک نامه‌ای به من نوشت و اظهار تأسف کرد؛ زیرا وزارت خارجه آمریکا خیلی ادعا داشت و ویزا هم داده بود.
یکی از صنایع مهم و حائز اهمیت در انرژی هسته‌ای، رشته مکانیک است. آیا دانشگاه شریف و یا خود شما در این صنعت همکاری داشتید؟
- سهراب‌پور: دانشگاه شریف که در لیست تحریم‌ها بود و هم من در کار اجرایی بودم. من در مدیریت بودم و وقت کار عملی نداشتم اما ناو جوانان، ناوچه سینا، ناو جماران از کارهایی است که توسط دانشگاه صنعتی شریف انجام شد.
فعالیت‌های شما در زمینه‌های هسته‌ای به‌چه‌صورتی بود؟
- سهراب‌پور: بالاخره مدیریت قراردادها را می‌بندد و البته پژوهشگاه شهید رضایی در دانشگاه شریف که تقریباً بنیان‌گذارش بودم، کارهای خوبی را انجام دادند و حتی دانشگاه‌های دیگر هم کارهای این پژوهشکده را دیده بودند و از این‌کارها راضی بودند و به ما می‌گفتند: اساس‌نامه آن را برای ما بفرستید! ولی بعد از آنکه اساس‌نامه را می‌دیدند، می‌گفتند: با اساسنامه خالی نمی‌شود کاری را انجام داد. به‌هرحال افرادی را می‌خواهد که در آنجا بمانند و حمایت شوند.
در این پژوهشگاه یک گروه دانشجویی بودند که به بسیج دانشجویی وابسته بودند. یک طرحی در دانشگاه بود که خانه‌هایی را می‌خریدیم. دو واحد از این خانه‌ها را در اختیار  این گروه دانشجویی قرار دادیم و به آنها پول و کامپیوتر هم دادیم. این گروه دانشجویی ذره‌ذره در مسابقات بسیج شرکت کردند و در آن مسابقات برنده شدند. بعد از مدتی نیز در جشنواره سلمان فارسی شرکت کردند و در آنجا نیز برنده شدند تا اینکه یک قرارداد یک پروژه 100 میلیونی و سپس 200 میلیونی را بستند.
***موفقیت دانشجویان بسیجی در پژوهشکده دانشگاه شریف***
بالاخره کار آنها بالا گرفت و به جایی رسید که یک بار به من گفتند که پیمانکاری یک پروژه 1 میلیارد و 400 میلیون تومانی را گرفتند. من اول فکر کردم که شوخی می‌کنند ولی وقتی قرارداد را دیدم، متوجه شدم که کاملاً راست می‌گویند؛ البته دانشجوی سال اول و دومی نبودند و فارغ‌التحصیلان ارشد و دکترا بودند.
تاکنون درباره نخبگان با رهبری دیداری داشتید؟
***دیدار گروه روباتیک با رهبر معظم انقلاب***
- سهراب‌پور: من دو بار گروه روباتیک را خدمت مقام معظم رهبری بردم که این دیدار رسانه‌ای نشد و یک بار هم اولین المپیادی‌های طلای ما که آمدند و استاد ما شده بودند را من خدمت آقا بردم که همه روزنامه‌ها نوشتند.
تیم روباتیک ما همان سال‌های 78 -79 بود که در دنیا اول شد در حالی که در آن‌زمان کسی در ایران نمی‌دانست که روباتیک چی هست؟ یک تیمی شروع کردند در دانشگاه‌ها که به‌صورت شبانه‌روزی کار می‌کردند. این تیم برای مسابقات به سوئد رفتند که رقبای آنها  از آمریکا و اروپا هم بودند ولی این‌ها در رشته خاصی مانند روبات‌های فوتبالیست اندازه متوسط شرکت کرده بودند.
***پیروزی تیم روباتیک ایران در شرایط نامناسب کشور در سال 78***
رشته‌های نرم‌افزاری با رشته‌های سخت‌افزاری خیلی فرق می‌کند و رشته‌های سخت‌افزاری به‌مراتب خیلی مشکل‌تر است. بالاخره با وجود آنکه تیم‌های قوی در این مسابقات شرکت کرده بودند ولی تیم روباتیک ایران توانست از همه آنها پیشی بگیرد و برنده شود. در آن زمان وضعیت کشور به‌دلیل آنکه حواث کوی دانشگاه اتفاق افتاده بود، مناسب نبود که خبر پیروزی تیم روباتیک مثل بمب در کشور صدا کرد که من  هم به رهبری تبریک گفتم و از رهبری وقت گرفتم تا اعضای تیم روباتیک را خدمت ایشان ببرم.
اخیراً دیداری با مقام معظم رهبری نداشتید؟
- سهراب‌پور: چرا، دو بار خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم. یک بار با فرمانده نیروی هوایی وقت "آقای سردار امیر بقایی"  برای همکاری‌های بین دانشگاه شریف و نیروی هوایی به خدمت مقام معظم رهبری رفتیم و یک بار هم که سران قوا را دعوت کرده بودند، من هم رفته بودم. همچنین گروه‌های مختلفی خدمت رهبر معظم انقلاب می‌روند و گزارشی از فعالیت‌های خود را به ایشان تقدیم می‌کنند که من هم یک بار دیگر در یک روز دوشنبه برای تقدیم گزارش خدمت مقام معظم رهبری رسیدم.
 می‌توانید نظر مقام معظم رهبری را در مورد گزارش خودتان بگویید؟
- سهراب‌پور: ایشان همیشه محبت دارند. ما آخرین بار در ماه رمضان که می‌خواستیم به خدمت ایشان برویم، از حیاط عقبی رفتیم. مقام معظم رهبری آنجا من را دیدند که عصا دارم‌. تعجب کردند و گفتند: چرا عصا دستتان است؟ گفتم: آقا، دیگر پیر شده‌ام ( با خنده).
به‌عنوان رئیس دانشگاه شریف چه آرزویی دارید که محقق نشده است؟
- سهراب‌پور: آرزو دارم مملکت ایران اسلامی به آن‌چیزی که استحقاقش را دارد برسد، ما واقعاً خیلی پتانسیل داریم و هرچقدر که لازم باشد را خدا به عطا کرده است. حالا اگر منابعی را که خدا به داده، به‌خوبی مدیریت کنیم، مانند کشور چین بالا می‌رویم.
داستان مدیریت را بگویم. ببینید ما در دانشگاه شریف رشته‌های مهندسی، علوم پایه داریم که قوی هستند و بهترین افراد را در رشته‌هایی مانند ریاضی و فیزیک داریم.
یک بار داشتیم با یک سری از فارغ‌التحصیلان صحبت می‌کردیم‌. اینها گفتند بعد از انقلاب مهندسان در مدیریت‌ها قرار گرفتند ولی به‌دلیل اینکه مدیریت را به‌صورت آکادمیک بلد نبودند، یک‌مقداری خراب‌کاری کردند تا یاد گرفتند. بر این اساس چرا به مهندسان مدیریت را آموزش ندهیم؟
ابتدا دانشکده مدیریت و سپس اقتصاد را در دانشگاه صنعتی شریف راه‌اندازی کردیم تا از این طریق بتوانیم علوم مدیریت را به مهندسان آموزش دهیم زیرا مهندس باید مدیریت و اقتصاد را به‌خوبی بلد باشد. به‌دلیل اینکه اگر رئیس کارخانه‌ای باشد، باید مدیریت و اقتصاد را بداند، به‌هرحال این‌کار به‌حد زیادی موفق بود.
ببینید بیشتر بچه‌های تیزهوش و درس‌خوان‌های دانشگاه در رشته‌های مهندسی یا پزشکی تحصیل می‌کنند ولی مدیریت و اقتصاد را دست دوم‌ها می‌رفتند. بر این اساس ما باید کاری می‌کردیم که همه شاگرد اول‌ها برای این رشته‌ها داوطلب شدند، البته فقط هم فوق‌لیسانس و دکترا، یعنی لیسانس نداشتیم.
متأسفانه وزارت علوم کمی کم‌لطفی کرد و آنجا افرادی بودند که حالا انگیزه‌هایشان را نمی‌دانم ولی می‌گفتند که شما مهندسی هستید و نباید وارد حوزه علوم انسانی شوید. در صورتی که بهترین مدیریت ‌و اقتصاد در دانشگاه MIT است. خلاصه ایراد گرفتند و بازی درآوردند و حتی یک‌عده‌ای می‌گفتند که می‌خواهند رشته مدیریت و اقتصاد را در اینجا حذف کنند ولی امسال به ما 2 تا ظرفیت دکترای مدیریت دادند، در حالی که به دانشگاه تهران 120 نفر دادند.
این کم‌لطفی است. دیگر چرا با جایی که قوی است و همه استقبال می‌کنند، این‌کار را می‌کنید، من می‌گفتم: ببین داوطلبان برای فوق‌لیسانس به اینجا می‌آیند و می‌خواهند برای دکترا هم شرکت کنند ولی شما اجازه نمی‌دهید که اینها مجبور می‌شوند از کشور خارج شوند و با این‌کار دارید کار بنیاد ملی نخبگان را خنثی می‌کنید.
*** گفت‌وگو از سیدمحمدمهدی توسلی و صادق امامی

م


کد مطلب: 405044

آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/405044/

هم اندیشی
  http://www.hamandishi.ir