دو روی یک سکه
عزتاندیشی و منافع ملی در سپهر سیاست خارجی
13 اسفند 1394 ساعت 11:39
این ابهام در ایران وجود دارد که عزتاندیشی با پیگیری منافع ملی در تضاد است، درحالیکه تجمیع عناصر قدرت ملی در راستای کسب منافع ملی، خود یک نوع عزتاندیشی است و از سوی دیگر، پیگیری عزت ملی است که منافع ملی را میسازد و امنیت فیزیکی کشور را ارتقا میدهد.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: عزت ملی یکی از مفاهیمی است که در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی در عرصهی سیاست خارجی مطرح میشود. این مفهوم در کنار حکمت و مصلحت، طبق بیانات مقام معظم رهبری، یکی از سه ضلع سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. اما عدم تبیین نظری این مفهوم باعث شده است نسبت میان پیجویی عزت ملی و کسب منافع ملی چندان روشن نباشد. حتی بعضاً این ابهام ایجاد میشود که عزتاندیشی در سیاست خارجی مستلزم ایجاد هزینههای بیشتر برای کشور خواهد بود. در این یادداشت تلاش میشود رابطهی مفهومی میان عزت ملی و منافع ملی تبیین شود.
اهداف و منافع ملی
ورود هر دولتی به عرصهی جهانی براساس اهداف و انگیزههایی صورت میگیرد. این اهداف در نهایت خواستها و نیازهای امنیتی، استراتژیک، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی دولتها را تحت پوشش قرار میدهد. البته تصمیمگیرندگان سیاست خارجی باید سلسلهمراتبی را برای اهداف متنوع سیاست خارجی در نظر بگیرند.1 تعیین هدف در سیاست خارجی در درجهی نخست منوط به داشتن درکی صحیح از مقدورات ملی و محذورات محیطی (بینالمللی یا منطقهای) است. مقدورات و محذورات حاکی از تلفیق امکانات با اهداف و همچنین اختیار با جبریتهای ناشی از واقعیت است. البته قدرت کشور در تعیین مقدورات و محذورات جایگاه ویژهای دارد.2
بهطور خلاصه در سیاست خارجی «نخستین هدفی که هر دولت تعقیب میکند، حفظ خویش است. هر دولتی میکوشد دستکم بقای خود را تأمین کند و به این منظور، امنیت جسمی و مادی خود را سازمان بخشد.»3 آشکار است که واحدهای سیاسی بدون حفظ موجودیت خود نمیتوانند به دیگر هدفها دست یابند. اما در مقابل هدفگذاری برای بقا و استقلال ملی، اهداف بلندمدتی نیز وجود دارند که عمدتاً دارای ماهیت راهبردی هستند و بیشتر در چارچوب ایدهآلها و آمال دولتملتها تعریف میشوند و در چارچوب مرزهای ملی محدود نمیشوند. در این بین نیز اهداف میانمدت ممکن است از یکسو با هدفهای کوتاهمدت و از سوی دیگر با اهداف استراتژیک و بلندمدت مرتبط شوند. تلاش برای کسب پرستیژ جهانی و افزایش اعتبار، بالا بردن درجهی مشروعیت سیاسی و غیره میتواند از اهداف میانمدت محسوب شود.4
با توجه به این توضیحات، میتوان درک شفافتری از مفهوم منافع ملی ارائه نمود؛ چراکه عمدتاً منافع ملی را یک «مفهوم غالب عام» در سیاست خارجی میدانند که البته نمیتوان بهخوبی آن را تعریف کرد. اما با توجه به مباحث مربوط به اهداف ملی، میتوان گفت منافع ملی همان اهداف ملی هستند که عینی و مشخص و طبقهبندی شدهاند. بر همین اساس هم هانس مورگنتا، نظریهپرداز واقعگرایی در روابط بینالملل، هدف دولت در سیاست خارجی و روابط بینالملل را در «نفع ملی» خلاصه مینماید. اما نکتهی مهم در نظر واقعگرایان این است که نفع ملی را با کوشش دولتها برای کسب قدرت، مترادف میبینند.5
در این تعبیر، قدرت به میزان توانایی دولت برای حفظ استقلال، اعمال اقتدار و نهایتاً به اطاعت درآوردن دشمنان تفسیر میشود. بر همین مبنا، دولتهای مختلف نقشهای مختلفی را در نظام بینالملل ایفا میکنند که از این سه مورد خارج نیست: نقش تغییر وضع موجود (تجدیدنظرطلبی)، حفظ وضع موجود (محافظهکاری) و سیاست افزایش پرستیژ در جهان بینالملل.
پرستیژ ملی و تصویرسازی مطلوب در نظریات روابط بینالملل
پس از ارائهی تعاریف نظری دربارهی منافع و اهداف، لازم است که از منظر دو نظریهی روابط بینالملل، یکی واقعگرایی بهعنوان یک نظریهی مادیگرا و دیگری سازهانگاری بهعنوان اصلیترین نظریهی معناگرا، این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که آیا میتوان مفاهیمی نزدیک به مفهوم عزتاندیشی را در میان این نظریات پیدا کرد یا خیر؟
این ابهام در ایران وجود دارد که عزتاندیشی با پیگیری منافع ملی در تضاد است، درحالیکه تجمیع عناصر قدرت ملی در راستای کسب منافع ملی، خود یک نوع عزتاندیشی است و از سوی دیگر، پیگیری عزت ملی است که منافع ملی را میسازد و امنیت فیزیکی کشور را ارتقا میدهد.
اساساً قدرت در سیاست بینالملل و قرار داشتن کشورها در جایگاههای بالای سلسلهمراتب قدرت در نظام بینالملل، از جمله اهداف پایهای سیاست خارجی است که این مورد خود نشاندهندهی نوعی از عزتاندیشی است که البته در فرهنگ مادی نظام جهانی، بیشتر به پرستیژ تعبیر میشود. تمامی کشورها با ارادهی معطوف به استقلال و در صورت توان، اعمال نفوذ و اقتدار در حوزهی منطقهای و جهانی، خود را واجد میزانی از پرستیژ میدانند که اساساً در راستای منافع ملی قرار دارد. بدینمعنا هر سه سطح اهداف و منافع در سیاست خارجی، ارتباط مستقیمی با پرستیژ دارد. لذا حتی نظریهی واقعگرایی که نگاهی مادی به مسائل جهانی دارد، میتواند پرستیژ را در قالب یک منفعت مادی تحلیل کند. بنابراین تلاش برای افزایش هژمونی منطقهای یا ارائهی یک گفتمان خاص برای جلب گروههایی در سایر کشور و... همگی مواردی هستند که پرستیژ کشور را افزایش میدهند تا منافع ملی بهتر تأمین شود.
اما توجه به این موضوع از زاویهی نگاه نظریهی سازهانگاری، ابعاد متفاوت و جدیدی را از رابطهی منافع و هویت نشان میدهد؛ چراکه مهمترین اصل هستیشناختی سازهانگاری، ناظر به این است که «ساختارهای فکری و معرفتی» دستکم بهاندازهی «ساختارهای مادی» اهمیت دارند. لذا همانطور که همهی کنشهای انسانی در فضایی اجتماعی صورت میگیرد و معنا پیدا میکند، برای درک سیاست خارجی کشورها، باید به ساختارهای معرفتی، ایدهها، باورها و هنجارها نیز توجه داشت.6 اگر در رویکرد واقعگرایانه، سیاست خارجی دولتها ریشه در ملاحظات عقلایی و منافع ملی دارد، در نظریهی سازهانگاری، نوع رفتار ناشی از هنجارهایی است که دیگران از دولتها انتظار دارند. آنچه در این سیاست خارجی اهمیت دارد، تصویری است که از یک دولت خاص، در ذهن دیگران ساخته میشود و نقشی است که آن دولت خاص در این رابطه برای خود تعریف میکند. در اینجا هویتها، منافع را شکل میدهند و منافع نیز سرچشمهی رفتارها و اتخاذ سیاست خارجی از سوی دولتها میشوند. در این تعامل، کنشگران ساختارهای معنایی را میسازند و برپایهی انتظارات خود از یکدیگر عمل میکنند.7
در اینجا وجه اجتماعی و تصویر مطلوب از کشور، جایگزین پرستیژ در نظریهی واقعگرایی میشود. با این تفاوت که پرستیژ یک نفع مادی مستقیم بهشمار میرفت، اما در سازهانگاری، همین تصویرسازیهای بینالاذهانی، هویت دولت را میسازد و نهایتاً بر این مبنا، منافع ملی تعریف میشوند. لذا در این نگاه، میتوان پیوند وثیقتری میان منافع ملی و آنچه ارزشها نام دارد (و در نگاه اسلامی و در سطحی بالاتر تعبیر به عزت میشود) برقرار نمود.
عزتاندیشی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر مبانی گفتمان انقلاب اسلامی و مکتب سیاسی-الهی امام خمینی (ره) است؛ اهداف و ادبیاتی که گفتمان انقلاب اسلامی با تلفیقی از «آرمانگرایی و واقعنگری» تعقیب و ترویج کرده است. اما عزتاندیشی در نگاه اسلامی و به تبع آن، سیاست خارجی دولت اسلامی جایگاهی ویژه دارد؛ چراکه در اندیشهی دینی، عزت تنها با تمسک به اسلام و مجاهدت در راه آن، فراهم میشود: «عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و مؤمنین است.»8 عزت در لغت به معنی «عزیز» و «گرامی شدن» آمده است و در مقابل ذلت و خواری است. براساس همین تعابیر، مقام معظم رهبری در تعریف عزت میفرمایند: «عزت بهمعنای ساخت مستحکم درونی یک فرد یا یک جامعه است که او را در مقابلهی با دشمن، در مقابلهی با موانع، دارای اقتدار میکند و بر چالشها غلبه میبخشد.»9 در عرصهی سیاست خارجی نیز چشمانداز بیستسالهی کشور اینگونه است که «دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان براساس اصول عزت، حکمت و مصلحت» باشد.
یکی از مؤلفههای عملی عزت ملی، استقلال رأی کشور در تعامل خود با قدرتها و نظام بینالملل موجود است تا دیگران نتوانند ارادهی خود را بر کشور تحمیل کنند. این مفهوم از عزت، به نفی حاکمیت و سلطه یا نفوذ بیگانگان اشاره دارد که در متون دینی از آن به قاعدهی نفی سبیل یاد شده است.
نسبتسنجی میان عزت و منافع ملی
اما در نسبتسنجی میان عزت و منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به چندین نکته میتوان اشاره نمود.
اولاً اینکه جمهوری اسلامی بهعنوان یک دولت ملی، در گام نخست حفظ موجودیت و استقلال را بهعنوان اولین پایهی منافع ملی در نظر میگیرد و براساس آن کسب قدرت موضوعیت پیدا میکند، هرچند این قدرت بهعنوان ابزاری در خدمت اهداف غایی تعریف میشود. وضعیت ژئوپلیتیک، سرزمین، منابع طبیعی و انرژی، ثروت، قدرت نظامی در کنار میزان استحکام و انسجام ملی و حکومتی، قدرت سازماندهی و مدیریت ملی و فراملی، رابطه با قدرتهای جهانی و فرامنطقهای و سابقهی تاریخی، تمدنی و ایدئولوژی، از جمله مؤلفههای قدرت ملی است. تمرکز جمهوری اسلامی بر این عوامل قدرت، خود اولین مؤلفهی عزت ملی خواهد بود. به همین دلیل نیز در سخنان مقام معظم رهبری، استقلال و عزت بهنوعی همزمانی و هممعنایی دارد. لذا قدرت ملی خود از عوامل اصلی عزتآفرینی است.
ثانیاً در کنار توجه به مبانی مادی قدرت که در بخش قبلی ذکر شد (و بهنوعی متأثر از ابعاد ملی و عرفی جمهوری اسلامی ایران و متناظر با نظریهی واقعگرایی بوده است)، عزت بهعنوان یک مفهوم اصیل دینی، واجد ابعادی فراتر نیز هست؛ چراکه عزت اساساً متعلق به خداوند متعال است و لذا جهاد در مسیر اهداف الهی، موجب عزتبخشی به انسان میشود. به همین دلیل نیز رهبر انقلاب در سخنان خود اشاره کردهاند که «انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی منادی عزت بود و ملت این پیام را پذیرفت و در این عرصه قدم گذاشت و حضور پیدا نمود و در این راه مجاهدت نمود؛ چراکه پیام انقلاب پیام اسلام بود و عزت واقعی در تمسک به اسلام است.»10 لذا سیاست خارجی دولت اسلامی متعهد و متکی به ارزشهای والای دینی است که در صورت یاری خداوند، نصرت الهی محقق میشود.
از دیدگاه سازهانگاری، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ناظر به تعامل دائمالتکوین میان متغیرهای درونی و بیرونی در یک قلمرو هویتی و ساختارهای بینالاذهانی است و البته لایهی دینی، یکی از ارکان مقوم هویت ایران اسلامی شناخته میشود.
ثالثاً از دیدگاه سازهانگاری، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ناظر به تعامل دائمالتکوین میان متغیرهای درونی و بیرونی در یک قلمرو هویتی و ساختارهای بینالاذهانی است و البته لایهی دینی یکی از ارکان مقوم هویت ایران اسلامی شناخته میشود که بخش عظیمی از رفتارهای اجتماعی و سیاست خارجی کشور را متجلی میسازد.11 بنابراین ارزشها و هنجارهای اسلامی همچون عزت، اساساً خود تعیینکنندهی منافع و اهداف و چگونگی هدایت سیاست خارجی است. بدین معنا که این ارزشها هستند که باعث میشوند هویت جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد و برپایهی آن هویت، نهایتاً منافع ملی تعریف میشوند. لذا در این رابطه، اساساً منافع و عزت نهتنها رابطهای مستقیم با هم دارند، بلکه در واقع پیگیری عزت ملی است که منافع ملی را میسازد. اتکای بر نظریات جدید در حوزهی امنیت هستیشناختی نیز نشان میدهد که پیگیری و تقویت عناصر هویتی (مانند عزت و...) عملاً منجر به تقویت امنیت فیزیکی کشورها میشود. لذا تعابیر فرهنگی از عزت در قالب اعتمادبهنفس و استحکام درونی، مستقیماً تعریفکننده و تأمینکنندهی منافع ملی خواهد بود. بیجهت نیست که رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنان خود عزت را اینگونه تعبیر میکنند که «عزت ملی عبارت است از اینکه یک ملت در خود و از خود احساس حقارت نکند.»12
رابعاً یکی از مؤلفههای عملی عزت ملی، استقلال رأی کشور در تعامل با قدرتها و نظام بینالملل موجود است تا دیگران نتوانند ارادهی خود را بر کشور تحمیل نمایند. این مفهوم از عزت، به نفی حاکمیت و سلطه یا نفوذ بیگانگان اشاره دارد که در متون دینی از آن به قاعدهی نفی سبیل یاد شده است. استقلال یک ملت یا دولت در صحنهی بینالمللی، در واقع آزادی عمل آن برای تأمین مصالح خویش یا بشریت است و همان آزادی ارادهی ملی است که برای ادارهی امور داخلی و خارجی خود از خلال سازمان سیاسی دولت پدیدار میشود.13 ازاینرو، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر شعار «نه شرقی، نه غربیِ» ملت انقلابی ایران، بر «نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری» و «عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب» استوار است. اما در مبانی ارزشی جمهوری اسلامی، این عزتاندیشی بهمعنای تقابل بیقاعده با نظام سلطه نیست؛ چراکه مناسبات خارجی جمهوری اسلامی ایران بر سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت» استوار شده است. بر همین اساس، آیتالله خامنهای میفرمایند: «در درجهی اول باید با حفظ عزت ملی و عزت هویتی همراه باشند؛ یعنی تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحلهی باورهای قلبی و نه در مرحلهی عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد. این با حکمت امکانپذیر است.»14 لذا در پیگیری عزت ملی، ضمن توجه به تکلیف، باید بر حسابگری مادی نیز توجه داشت. بر این اساس، در موارد تزاحم جدی اصول ارزشی و هویتی با منافع ملی و مادی، عنصر مصلحت وارد میشود.
جمعبندی
در این یادداشت تلاش شد تا مفهوم عزت ملی و نسبت آن با منافع ملی مورد بررسی قرار گیرد. به نظر میرسد علیرغم اینکه اقتدار، پرستیژ و تصویر مطلوب بهعنوان سطوح نازل و مادی مفهوم عزت، دارای جایگاه ویژهای در سیاست خارجی کشورها هستند، اما این ابهام در کشور ما وجود دارد که عزتاندیشی با پیگیری منافع ملی در تضاد است. این در حالی است که مشخص شد تجمیع عناصر قدرت ملی در راستای کسب منافع ملی، خود یک نوع عزتاندیشی است و از سوی دیگر، پیگیری عزت ملی است که منافع ملی را میسازد و امنیت فیزیکی کشور را ارتقا میدهد. ازاینرو، عزت ملی یک راهبرد سیاست خارجی درونزا برای بازی در عرصهی بینالمللی و جایابی در هندسهی جدید جهانی است.*
پینوشتها
1. قوام، سیدعبدالعلی (1384)، روابط بینالملل نظریهها و رویکردها، تهران، انتشارات سمت، ص108.
2. سیفزاده، حسین (1384)، سیاست خارجی ایران رهیافتی نظری-رویکردی عملی، تهران، نشر میزان، ص11.
3. هونتزینگر، ژاک (1368)، درآمدی بر روابط بینالملل، مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، ص193.
4. قوام، سیدعبدالعلی، همان، ص56.
5. کاظمی، علیاصغر (1382)، روابط بینالملل در تئوری و در عمل، تهران، قومس، ص111.
6. شفیعی، نوذر (1390)، مفهوم سیاست خارجی از دیدگاه نظریهها (واقعگرایی، لیبرالیسم و سازهانگاری)، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش285، ص114-129.
7. ونت، الکساندر (1386)، نظریههای اجتماعی سیاست بینالملل، ترجمهی حمیرا مشیرزاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
8. قرآن کریم، سورهی منافقون، آیهی 8.
9. بیانات مقام معظم رهبری در حرم حضرت امام خمینی (ره)، 14 خرداد 1391.
10. همان.
11. سیدنژاد، باقر (1389)، مطالعهی تحلیلی و تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با نظریهی سازهانگاری، فصلنامهی علوم سیاسی باقرالعلوم، ش49.
12. بیانات مقام معظم رهبری در 22 اردیبهشت 1388.
13. فارسی، جلالالدین (1374)، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا (ع)، ص294.
14. بیانات مقام معظم رهبری در 7 دی 1390.
* عبداله مرادی؛ دانشجوی دکترای روابط بینالملل
/خ
منبع:برهان
کد مطلب: 326328
آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/326328/
هم اندیشی
http://www.hamandishi.ir