تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۰۹
 
حسینیه هم اندیشی ؛

بسته فرهنگی ویژه شب تاسوعا- حضرت ابالفضل العباس علیه السلام

Share/Save/Bookmark
 
روز عاشورا آنچنان شجاعتى از خود نشان دادند کـه زبـانـزد تـاریخ گشتند . حضرت ابوالفضل در این روز که از حماسى ترین روزهاى تاریخ اسلام است ، در برابر انبوه دشمنان آنقدر دلاورى نشان داد کـه شجاعان قوم را متزلزل و عامه سپاهیان را هراسان کرد و مـرگ بـر آنـان سـایـه افـکـنـد تـا آنـجـا کـه بـه حـضـرتـش ‍ پـیـشـنـهـاد فـرمـانـدهـى کـل سپاه را ـ در صورت کناره گیرى از یارى برادرش ـ دادند. لیکن عباس بر آن تمسخر زد و بر ایمان و عقیده اش و دفاع از آرمان مقدسش ‍ افزوده شد.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی:با عرض سلام و عرض تسليت به مناسبت ايام سوگواري حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و ياران باوفايشان به ساحت مقدس قطب عالم امکان حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف )، نائب برحقشان حضرت امام خامنه اي (مدظله العالي)وشما عزاداران حسيني - بسته اي که تقديم حضور مهربانتان مي شود بسته شماره 9 ويژه شب نهم محرم الحرام تاسوعای حسینی با محوريت و موضوع حضرت االفضل العباس قمر منیر بنی هاشم (علیه السلام) است ... ملتمس دعای خیر همه شما خوانندگان عزیز هستیم... السلام علیک ایها العبدالصالح المطیع لله و لرسوله ......
ايثار و جانبازي، راز و رمز تعالي حضرت عباس (ع)

با توجه به رواياتي كه در شان حضرت عباس (ع) از ائمه عليهم السلام رسيده و در آن به ايثار و فداكاري در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود. حضرت عباس (ع) فرزند كسي است كه آيه ( و من الناس يشري نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، در شان ايثار ايشان نازل شده است.
فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه اميرمومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند.
در جايي ديگر، علي (ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي نمايد و در روايتي ديگر غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند.

علي (ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد.
حال در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه، مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟

جواب اين است كه معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت (ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام (ص) كه فرمود:
(ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد.

در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا (ع) در روايتهاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آري حضرت عباس (ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد.
القاب تابناك حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم 
بهره‏ مندى بسيار عباس از جمال و جلال و سيماى سپيد و زيبا و سيرت سبز و نورانى، زمينه ‏ساز اين لقب است.

2. باب الحوائج 
كريمى از دودمان كريمان كه چون حاجتمندى سوى او روى كند، خواسته‏ هايش را برآورده مى‏سازد.

3. طيار 
بيانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهيد 
شهادت، كه نشان نمايان ابوالفضل(ع) است و در چهره حيات او درخشندگى بسيار دارد، زمينه ‏ساز اين لقب است.

5.سقا 
دلاورى عباس در صحنه هاى حيرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب اين لقب شد.

6. عبد صالح 
لقبى كه حضرت صادق(ع) در زيارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد: 
السلام عليك ايها العبد الصالح.? سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار 
صاحب لواء يا سپه سالار لقب بزرگترين شخصيت نظامى است و عباس در روز عاشورا اين لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار 
يادآور دلاوى و حفظ لشكر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) اين لقب را برايش به ارمغان آورد.

9. ابوقربه (صاحب مشك)، عميد (ياور دين خدا)، سفير (نماينده حجت ‏خدا)، صابر (شكيبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات ديگران) و ... از ديگر لقبهاى ابوالفضل است.
عباس بن على«ع»فرزند امير المؤمنين،برادر سيد الشهدا،فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسين«ع»در روز عاشورا .عباس در لغت،به معناى شير بيشه،شيرى كه شيران از او بگريزند است.مادرش«فاطمه كلابيه»بود كه بعدها با كنيه«ام البنين»شهرت يافت.على«ع»پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنين ازدواج كرد.عباس،ثمره اين ازدواج بود.ولادتش را درشعبان سال 26 هجرى در مدينه نوشته‏اند و بزرگترين فرزند ام البنين بود و اين چهارفرزند رشيد،همه در كربلا در ركاب امام حسين«ع»به شهادت رسيدند.وقتى امير المؤمنين شهيد شد،عباس چهارده ساله بود و در كربلا 34 سال داشت.كنيه‏اش «ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود و از معروفترين لقبهايش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواء الحسين،علمدار،ابو القربه،عبد صالح،باب الحوايج و...است.

عباس با لبابه،دختر عبيد الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج كرد و از اين ازدواج،دو پسر به نامهاى عبيد الله و فضل يافت.بعضى دو پسر ديگر براى او به نامهاى محمد و قاسم ذكر كرده‏اند.

آن حضرت،قامتى رشيد،چهره‏اى زيبا و شجاعتى كم نظير داشت و به خاطر سيماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مى‏گفتند.در حادثه كربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسين«ع»و سقايى خيمه‏هاى اطفال و اهل بيت امام را داشت و در ركاب برادر،غير از تهيه آب،نگهبانى خيمه‏ها و امور مربوط به آسايش و امنيت خاندان حسين«ع»نير بر عهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسايش و امنيت داشتند

روز عاشورا،سه برادر ديگر عباس پيش از او به شهادت رسيدند.وقتى علمدار كربلا از امام حسين«ع»اذن ميدان طلبيد حضرت از او خواست كه براى كودكان تشنه و خيمه‏هاى بى‏آب،آب تهيه كند.ابو الفضل«ع»به فرات رفت و مشك آب را پر كرد و در بازگشت به خيمه‏ها با سپاه دشمن كه فرات را در محاصره داشتند درگير شد و دستهايش قطع گرديد و به شهادت رسيد.البته پيش از آن نيز چندين نوبت.همركاب با سيد الشهدا به ميدان رفته و با سپاه يزيد جنگيده بود .عباس،مظهر ايثار و وفادارى و گذشت بود.وقتى وارد فرات شد،با آنكه تشنه بود،اما بخاطر تشنگى برادرش حسين«ع»آب نخورد و خطاب به خويش چنين گفت:

يا نفس من بعد الحسين هونى‏

و بعده لا كنت ان تكونى‏

هذا الحسين وارد المنون‏

و تشربين بارد المعين‏

تالله ما هذا فعال دينى‏

 

و سوگند ياد كرد كه آب ننوشد. وقتى دست راستش قطع شد،اين رجز را مى‏خواند :

و الله ان قطعتموا يمينى‏

انى احامى ابدا عن دينى‏

و عن امام صادق اليقين‏

نجل النبى الطاهر الأمين‏

 

و چون دست چپش قطع شد،چنين گفت:

يا نفس لا تخشى من الكفار

و ابشرى برحمة الجبار

مع النبى السيد المختار

قد قطعوا ببغيهم يسارى‏

فاصلهم يا رب حر النار

شهادت عباس،براى امام حسين بسيار ناگوار و شكننده بود.جمله پر سوز امام،وقتى كه به بالين عباس رسيد،اين بود:«الآن انكسر ظهرى و قلت حيلتى و شمت بى عدوى». و پيكرش،كنار«نهر علقمه»ماند و سيد الشهدا به سوى خيمه آمد و شهادت او را به اهل بيت خبر داد.هنگام دفن شهداى كربلا نيز،در همان محل دفن شد.از اين رو امروز حرم ابا الفضل«ع»با حرم سيد الشهدا فاصله دارد.

مقام والاى عباس بن على«ع»بسيار است.تعابير بلندى كه در زيارتنامه اوست،گوياى آن است .اين زيارت كه از قول حضرت صادق«ع»روايت شده،از جمله چنين دارد:

«السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لأمير المؤمنين و الحسن و الحسين ...

اشهد الله انك مضيت على ما مضى به البدريون و المجاهدون فى سبيل الله المناصحون فى جهاد اعدائه المبالغون فى نصرة اوليائه الذابون عن أحبائه...»(6) كه تأييد و تأكيدى بر مقام عبوديت و صلاح و طاعت او و نيز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و ياوران اولياء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد«ع»نيز سيماى درخشان عباس بن على را اينگونه ترسيم فرموده است:«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاه بنفسه حتى قطعت يداه فابدله الله عز و جل بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة فى الجنة كما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارك و تعالى منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة»(7).كه در آن نيز مقام ايثار،گذشت،فداكارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و يافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طيار و فرشتگان مطرح است و اينكه:عمويم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد كه روز قيامت،همه شهيدان به آن غبطه مى‏خورند و رشك مى‏برند.

عباس يعنى تا شهادت يكه تازى‏                 عباس يعنى عشق،يعنى پاكبازى‏

عباس يعنى با شهيدان همنوازى‏                   عباس يعنى يك نيستان تكنوازى‏

عباس يعنى رنگ سرخ پرچم عشق‏        يعنى مسير سبز پر پيچ و خم عشق‏

جوشيدن بحر وفا،معناى عباس‏            لب تشنه رفتن تا خدا،معناى عباس

 

در زيارت ناحيه مقدسه نيز از زبان حضرت مهدى«ع»به او اينگونه سلام داده شده است:«السلام على ابى الفضل العباس بن امير المؤمنين،المواسى اخاه بنفسه،الآخذ لغده من امسه،الفادى له،الواقى الساعى اليه بمائه،المقطوعة يداه...»

كربلا كعبه عشق است و من اندر احرام‏              شد در اين قبله عشاق،دو تا تقصيرم‏

دست من خورد به آبى كه نصيب تو نشد              چشم من داد از آن آب روان تصويرم‏

بايد اين ديده و اين دست دهم قربانى‏              تا كه تكميل شود حج من و تقديرم
خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجري قمري، حضرت عباس (ع) پايه عرصه گيتي نهاد. مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر كلبي و كنيه اش (ام البنين) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه اميرالمومنين از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت.

اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع).

دوران كودكي حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثير مى‏نهاد. او از دانش و بينش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تكامل و پويايى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مى‏گيرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازين روزهايى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك. عباس گفت: يك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مى‏كنم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ‏ام، دو بگويم. 
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاك و مبارك براى ايام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصيرت‏ آميز خود آينده عباس را نظاره مى‏كرد، با لبختدى رضايت ‏آميز، سرشك غم از ديدگان جارى مى‏كرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مى‏پرسيد، مى‏فرمود: دستان عباس در راه يارى حسين(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز كند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پيكرش را ببوسد ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اينرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاكدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت. 
در ايام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاويد آفريد.

مقام علمي حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.

جلوه گری حضرت ابوالفضل (ع) در واقعه عاشورا
 عَلَم
در جـنـگ هـاى قدیم , علم نشانه بقا کیان لشکر است و تا زمانى که پرچم لشکرى در اهتزاز است کیان لشکر باقى است و هنگامى که پرچم سرنگون شود, لشکر شکست خورده محسوب مى شود به هـمـیـن جـهت همیشه پرچم به دست شجاع ترین افراد که نسبت به مبنا و هدف جنگ عقیده اى راسخ دارند داده مى شود و به همین دلیل در اکثر غزوات حضرت رسول خدا(ص) چون بدر, احد, حنین و خیبر, پرچم اسلام دردست امیرالمؤمنین بود .روز عـاشـورا در حـالـى که تعدادى از برادران امام حسین (ص) و اصحاب بزرگوارش در صحنه نـبـردحضور داشتند و هر کدام خود از زمره شجاعان به شمار مى رفتند, امام پرچم لشکرش را به دست حضرت عباس (ع) داد, چرا که او از هر جهت شایسته ترین فرد براى این مقام بود 
 پیمان فداکارى
در شـب عـاشـورا, حضرت امـام حسین (ع) از اهل بیت و اصحاب بیعت خود را برداشت و از آنها خواست کـه در تـاریـکى شب پراکنده شوند نخستین کسى که اظهار وفادارى کرد حضرت عباس بود او در جواب حضرت امام حسین (ع) گفت : «لم نفعل ذلک لنبقی؟ لا أرانا الله ذلک أبداً» چرا چنین کنیم ؟براى این که بعد از تو زنده بمانیم ؟خدا آن روز را نیاورد و پس از اوبود که اصحاب هر کدام به بیانى اظهار وفادارى کردند 
 سقا
در ایـامـى کـه لـشـکـر کـوفـه ناجوانمردانه آب را به روى امام و اصحاب و اهل بیتش بسته بود, حضرت عـبـاس (ص)بـارهـا دل بـه دریاى خطر زد و اهل و اصحاب آن حضرت را سیراب کرد و به همین جهت بود که آن حضرت را سقا لقب دادند 
در روز عـاشـورا نـیـز هنگامى که اصحاب با وفاى امام حسین (ع) در دفاع از حریم دین به قلب لشکرکوفه مى تاختند, هرگاه کار بر یکى از آنها دشوار مى شد و در حلقه محاصره دشمن گرفتار مى آمد, این حضرت عباس(ع) بود که در نجات او تن به خطر مى داد و لشکر کوفه را پراکنده مى کرد
 امان نامه
جـنـاب ام الـبنین مادر حضرت ابوالفضل (ع) , از طایفه کلاب است و شمر بن ذى الجوشن نیز کلابى است , به هـمـیـن جهت در عرف عرب او نیز دایى حضرت ابوالفضل(ع) به شمار مى آید روز نهم محرم , شمر خود را به اردوگـاه حضرت امام حسین (ع) نزدیک کرده فریاد زد: خواهرزادگان من کجایند؟فرزندان ام البنین نـخست از پاسخ دادن به او خوددارى کردند آنها صاحب این ندا را در خور پاسخ نمى دانستند, ولى امام حسین (ص) فرمود:جوابش را بدهید, او هر چند فاسق است , یکى از دایى هاى شماست .حضرت عـباس (ع) پاسخ داد: چه مى خواهى ؟گفت : اى خواهرزادگان من ! شما در امانید! طاعت یزید رابپذیرید و خود را با برادرتان حضرت حسین بن علی(ع) به کشتن ندهید.آن بزرگواران در جوابش گفتند خدا ترا و امانت را لعنت کند, تو ما را امان مى دهى , در حالى که زاده حضرت رسول خدا(ص ) در امان نیست
 شهادت
روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از اسب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:الان انکسر ظهری و قلت حیاتی یعنی اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد.
آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره) :  به ابوالفضل العباس(علیه السلام) توسل کنید که «باب الحوائج» است و این شخصیت باوفا و شهید، تمام هستى خود را در راه خدا فدا کرد و بهترین یار و یاور سالار شهیدان بود؛ به طورى که با شهادتش، مولا، ابا عبداللَّه الحسین(علیه السلام)فرمودند: «الآْن اِنْکَسَرَ ظَهْرِی »
ویژگی های حضرت ابوالفضل عباس (ع)
   شجاعت
روز عاشورا آنچنان شجاعتى از خود نشان دادند کـه زبـانـزد تـاریخ گشتند . حضرت ابوالفضل در این روز که از حماسى ترین روزهاى تاریخ اسلام است ، در برابر انبوه دشمنان آنقدر دلاورى نشان داد کـه شجاعان قوم را متزلزل و عامه سپاهیان را هراسان کرد  و مـرگ بـر آنـان سـایـه افـکـنـد تـا آنـجـا کـه بـه حـضـرتـش ‍ پـیـشـنـهـاد فـرمـانـدهـى کـل سپاه را ـ در صورت کناره گیرى از یارى برادرش ـ دادند. لیکن عباس بر آن تمسخر زد و بر ایمان و عقیده اش و دفاع از آرمان مقدسش ‍ افزوده شد.
 عبادت
حضرت عباس (ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانه های عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجده های طولانی بر پیشانی اش نقش بسته بود تا آن جا که قاتل او می گوید: «وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی اش اثر سجده می درخشید». 
   صبر
یـکـى از ویژگیهاى ابوالفضل ( علیه السّلام ) شکیبایى و بردبارى در برابر حوادث تلخ و دشوار بود. مصایبى که در روز عاشورا بر سر حضرت آمد، کوهها را مى گداخت ، لیـکـن ایـشان همچنان استوار بودند و کمترین سخنى دالّ بر دردمندى بر زبان نیاوردند. 
 ایمان 
امام صادق (ع) در آغاز زیارت نامه حضرت عباس (ع)، او را با صفت ایمان و خداباوری خوانده و در پایان، بر ایمان محض و بصیرت والای ایشان گواهی داده است و می فرماید:
روضه خوانی حضرت عباس (ع) توسط مقام معظم رهبری در روز تاسوعا سال 79
 «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی می دهم که تو لحظه ای از خودسستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».حضرت عباس (ع)، معصوم نبود و به رهبری امام خویش نیاز واقعی داشت. البته ایمان وی سبب پیدایش عصمت عملی بدون تشریع از ناحیه خداوند شده بود و مانند پیشوایان معصوم خویش از گناه دوری می کرد. بهترین دلیل بر ایمان والای حضرت عباس (ع)، سخن امام صادق (ع) درباره ایشان است که در زیارت نامه حضرت آمده است که می فرماید:«خداوند لعنت کند مردمی را که مقام والای تو را نشناختند و حرمت این جایگاه بزرگ را شکستند»
 ادب و فروتنی
در تاریخ، نمونه های گویایی از این ویژگی ایشان به چشم می خورد. وی هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین (ع) نمی نشست و پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه - به صورت دو زانو - در گوشه ای می نشست .آن بزرگوار در طول عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب «برادرم!» صدا نمی زد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر خداصلی الله علیه وآله!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را پاس می داشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان را مورد خطاب قرار می داد
 دانش و بینش
حضرت عباس (ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجسته ای است. او وجودی سرشار از درک پاک و عمیقی است که از منشأ علم الهی حضرت علی (ع) سرچشمه گرفته و جریان یافته است. در باره دانش او گفته شده است: «وَ قَدْ کانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الائمّه؛ عباس (ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان علیهم السلام است».در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم، علیهم السلام، شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم می فرماید: «اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ (ع) زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ به درستی که عباس بن علی (ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است .
 وفاداری و بصیرت
ابـوالفـضـل پـیـمـانـى را کـه بـا خـداونـد بـراى حـفـظ بـیـعـت خود با برادرش ریحانه رسـول خـدا( صـلّى اللّه علیه و آله ) و اولین مدافع حقوق مظلومان و محرومان بسته بود، بـدان وفـادار مـانـد. مردمان در طول تاریخ مانند این وفادارى در حق برادر را ندیده اند و قطعاً زیباتر از این وفادارى در کارنامه وفاى انسانى به ثبت نرسیده است ؛ وفاداریى که هر آزاده شریفى را به خود جذب مى کند. حضرت عباس (ع) در جواب امان نامه ای که شمر برای او اورده بود فرمودند : «خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان می‏دهی، در حالی که پسر رسول‏ خدا(صلی الله علیه و آله) امان ندارد؟!»حضرت عباس (ع) بصیرت خود را در فرستادن 3 برادر خود که در کربلا بودند (عثمان و جعفر و عبد الله) به میدان جنگ و شهادت در راه امام حسین (ع) نشان داد. آیت الله میرزا جواد آقای تبریزی به خطبا مى فرمودند: «به ابوالفضل العباس(علیه السلام) توسل کنید که «باب الحوائج» است و این شخصیت باوفا و شهید، تمام هستى خود را در راه خدا فدا کرد و بهترین یار و یاور سالار شهیدان بود؛ به طورى که با شهادتش، مولا، ابا عبداللَّه الحسین(علیه السلام)فرمودند: «الآْن اِنْکَسَرَ ظَهْرِی »
عنایت حضرت ابالفضل (ع) به آیت الله قاضی (ره)
 
افشاگری های تازه پزشکان بحرینی از شکنجه و ارعاب در زندان
آیت‌الله سید علی آقای قاضی که چهل سال  در ریاضت بود و همچون کوهی استوار، استقامت ورزیده است به این زودی خسته نمی‌شود... و می‌گوید؛ هر چه بادا باد، در بحر جنون پا می‌زنم، امشب کشفی نصیبم شد، شد، نشد، نشد... من کشف نمی‌خواهم تمام مدت چهل سال، آن هم برای زرق و برق و کشف کرامتی، نه! من معرفت خودش را می‌خواهم، من خودش را می خواهم.وی ادامه داد: آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را در حرمین شریفین  امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به جا می‌آورد، اما این بار که به حرم حضرت ابوالفضل (ع) می‌رسد با خود می‌اندیشد که تا به حال در مدت چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات قدم است. در راه، سید ترک‌زبانی که دیوانه می‌نمود، به طرف مرحوم قاضی می‌دود و می‌گوید: سید علی، سید علی، امروز مرجع اولیا در تمام دنیا حضرت ابوالفضل(ع) هستند اما قاضی که متحیرانه قدم در وادی حایر  قدسی حسینی(ع) می‌گذاشت، متوجه نمی‌شود که آن سید چه می‌گوید!وی افزود: به حرم حضرت ابوالفضل می‌رود، اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می‌خواند و می‌خواهد که مشغول نماز مغرب شود. تکبیرة الاحرام را که می‌گوید، می‌بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل (ع) به طور کلی عوض می‌شود، آنگونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است. قرائت را کمی نگه می‌دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می‌دهد، مستحبات را کم می‌کند و نماز را سریعتر از همیشه به پایان می‌رساند. به حرم امام حسین (ع) نمی‌رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای اینکه با اهل منزل برخورد نکند به پشت‌بام می‌رود. آنجا دراز می‌کشد و دوباره آن حال می‌آید و بیشتر می‌ماند، تا اهل منزل سینی چایی را می‌آورند و آن حال از بین می‌رود. سپس نماز عشاء را می‌خواند و دوباره آن وضع بر می‌گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به اقرار خود یک ذره‌اش را هم ندیده است و حالا که دیده، نه می‌تواند در بدن بماند و نه می تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می‌آورند، آن حال قطع می‌شود و نیمه شب دوباره بر می‌گردد و مدت بیشتری طول می‌کشد. آری بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می‌شود و او را غرق در تحیر می‌نماید، چنانکه آیت‌الله العظمی قاضی(ره) پس از این ماجرا می‌فرمایند: آنچه را می‌خواستم، تماما به دست آوردم...


مداحی تاسوعا
حاج حسن خلج(عرض ارادتم به ابالفضل بارها (واحد))

حاج حسن خلج (دل و جان عاشقان شیفته ی لقای تو (شور))

محمود کریمی (حیف شد چشم نه (زمینه))

محود کریمی (من کیم عباس فرزند امیرالمومنینم (واحد))

میثم مطیعی (یا عباس جی بالماء لسکینه (شور))

سیدمجید بنی فاطمه (مسره چشم معصومت...(واحد))

سیدمجید بنی فاطمه (دیده ام در کربلای دست تو...(واحد) )

سلحشور (تا مشک تو آب زدی موجهای دریا (سنگین))

حسین سیب سرخی (مشکت کجاست تا که بگویم رباب را ... (واحد))

جواد مقدم (پاشو ابالفضل که دیگه حتی درآوردی (سنگین))


التماس دعا

کد مطلب: 306018