تاریخ انتشار : جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۱۶
 
وزير سابق علوم در برنامه شناسنامه:

مي‌خواستند انتخاب رئيس دانشگاه آزاد را به تعويق بياندازند

Share/Save/Bookmark
مي‌خواستند انتخاب رئيس دانشگاه آزاد را به تعويق بياندازند
 
وزير علوم دولت دهم در برنامه تلويزيوني اين هفته شناسنامه ناگفته‌هايي از استيضاح کردان، امتناع فرهاد دانشجو براي رياست دانشگاه آزاد و... را مطرح کرد.
وزير علوم دولت دهم در برنامه تلويزيوني شناسنامه ناگفته‌هايي از استيضاح کردان، امتناع فرهاد دانشجو براي رياست دانشگاه آزاد و... را مطرح کرد.

وي در اين برنامه به موضوعاتي همچون دستگيريش در انگليس، استيضاح کردان، فعاليتش در صنايع موشکي ايران، جلسه نمايندگان کانديداهاي رياست‌جمهوري سال 88 با مقام معظم رهبري، حاشيه‌هاي اخير در مورد بورسيه‌هاي دولت، ستاره‌دار شدن دانشجويان و امتناع فرهاد دانشجو براي رياست دانشگاه آزاد اشاره کرد.

کامران دانشجو درباره فعاليتش در صنايع موشکي ايران، گفت: من در صنايع موشکي بودم. از سال 62 يا 63 مي‌رفتم و مي‌آمدم به صورت مرتب از آن موقع شروع کردم تا اينکه آقاي عمل‌نيک و معاون پژوهشي خودم آقاي مهدي‌نژاد طرحي داشتند.
آنها طرح قدس پرنده‌هاي بدون سرنشين را پيگيري مي‌کردند. از آنجا شروع کردم.

وي در مورد استيضاح کردان، گفت: به کردان گفتم از نمايندگان و ملت ايران عذرخواهي کند، اما او گفت نمي‌شود بايد جور ديگري عمل کنم که عمل کردند و حرمت‌ها شکسته شد. نياز به اين شکسته شدن حرمت‌ها نبود.

وزير علوم دولت دهم در مورد دانشجويان ستاره‌دار، گفت: ستاره‌دار شدن در زمان من نبود. در زمان خود آنها بود. قبل از اينکه ستاره بگذارند، يکي از وزراي دوره‌ اصلاحات گفت به جاي اينکه جلوي اسم فردي بنويسيد مثلا فلان دستگاه امنيتي جواب نداده، کنار نام او ستاره بگذاريد. ستاره يعني اينکه پرونده ناقص است.

-------------*

مجري: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان عزيز. بعد از ظهر جمعه‌تان بخير. نزديک مي‌شويم به ايام اربعين حضرت ابا عبدالله الحسين. تسليت عرض مي‌کنم. در اين ايام ما را دعا کنيد. هم کساني که در حرم آقا اباعبدالله هستند و اين پياده‌روي عظيم را درک مي‌کنند و هم کساني که در جاهاي مختلف کشور عزاداري مي‌کنند. شناسنامه امروز در خدمت فردي است که هم وزنه‌اي علمي است در جامعه‌ علمي کشور و هم فردي است سياسي با سبقه‌اي سياسي از زمان دانشجويي خودش تا به الآن و به مدت چهار سال هم سکان وزارت علوم، تحقيقات و فناوري را در دولت دهم در دست‌شان داشتند. جناب آقاي دکتر کامران دانشجو ميزبان شناسنامه‌اي‌ها هستند. در دفتر خودشان سلام عرض مي‌کنم و خيلي ممنون که وقت داديد.

دانشجو: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. من هم سلام عرض مي‌کنم خدمت شما و بينندگان و تسليت عرض مي‌کنم. نزديک هستيم به ايام اربعين امام حسين عليه السلام. انشاءالله همه‌ ما اين مفهوم را که کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا را خوب درک بکنيم.

مجري: آقاي کامران دانشجو قبل از انقلاب دامغان بود يا تهران؟
دانشجو: من تهران بودم. چون پدرم مي‌خواست ادامه تحصيل بدهد. او ديپلم دانش‌سرا داشت و مي‌خواست ادامه تحصيل دهد و بايد براي ادامه تحصيل ديپلم دبيرستان را مي‌گرفت. او رفت ديپلم ادبي را گرفت. بعد هم رفت دانشگاه تهران حقوق دانشگاه تهران را خواند و آمد و قاضي شد و رفت در قوه‌ قضائيه.

مجري: الآن در قوه‌ قضائيه هستند؟
دانشجو: الان 83 سال‌شان است. 75 سالگي بازنشسته شدند. از زمان انقلاب ايشان دادستان سمنان بود. وقتي انقلاب پيروز مي‌شود. از زمان شهيد بهشتي بود که شد رئيس کل دادگستري استان سمنان.

مجري: با انقلاب هم بودند؟
دانشجو: بله با مردم بودند. روحاني‌اي داشت آنجا خدا بيامرزد آقاي علوي، ايشان را گرفته بودند، پدر دنبال اين بود که ايشان آزاد شود.

مجري: خودتان چطور فعاليت‌هاي سياسي قبل از انقلاب داشتيد؟
دانشجو: من سال 56 بود رفتم انگلستان براي ادامه‌ تحصيلم. وقتي حضرت امام فتوا دادند و حکم صادر کردند در ارتباط با سلمان رشدي همسرم با من بود. همسرم وقتي آمدند خانه اخبار را شنيدند. من به ايشان گفتم بايد سريع‌تر کارم را جمع کنم چون وزارت کشور آنجا گفتند دانشجويان ايران را اخراج مي‌کنيم. گفتم اگر بخواهند اخراج بکنند يک نفر را هم بخواهند اخراج بکنند من همان يک نفر هستم، علتش هم واضح بود. من را چيزي حدود 18 بار پليس انگليس گرفت برد.

مجري: سر چه موضوعاتي؟
دانشجو: اولين بارش درست بعد از پيروزي انقلاب که رفتم سال 58 بود. يک خودرويي منفجر شد که در آن خودرو يک ايراني و يک بحريني شهيد شدند.
آقاي کوروش فولادي که يک مدتي هم نماينده‌ مجلس بود. هفته هشت سال هم آنجا زنداني شد. ايشان هم مجروح شد. گرفتند بردند زندان. صبح روز بعدش ريختند در خانه‌ ما. اسکاتلنديارد ريخت.
کتاب‌هاي شهيد مطهري و همه نوارهايي را که داشتم به وضع بدي ريختند و بردند. اذيت مي‌کردند. کتک زياد مي‌زدند. خيلي مي‌زدند جوري بود که اخوي من هم آمده بود. فرهاد هم آمده بود. وقتي آمد ملاقات من به پهلوهايم زياد مي‌زدند.
وقتي من اخراج شدم. هفت هشت ده روز مانده بود، به من شنبه نامه‌اي دادند. وزارت کشور که در پرونده‌ام است. نامه دادند شما به علت طرفداري از آنها -آيت‌الله نمي‌گفتند- به علت طرفداري از خميني و ارگانيزيشن‌هايي که مجموعه‌هايي که طرف‌دار آيت‌الله خميني هستند رفت و آمد مي‌کنيد. براي امنيت کشور خطرناک شناخته مي‌شويد.
من اينها را مي‌گويم براي اينکه مشخص شود آزادي در آنجا هم جرم است. به من اين را گفته بودند. چيز ديگر اينکه نگفته بودند 9 روز وقت داريد. شنبه نامه داده بودند تا يکشنبه وقت داده بودند اينجا را ترک کنيد. اگر نکنيد مي‌آييم مي‌گيريم شش ماه زندان مي‌کنيم و حق تجديدنظرخواهي و اعتراض هم نداريد.
از 10 سال پيش ممنوع الورود به همه کشورها هستم

مجري: شما از آن موقع به کشورهاي عضو شينگن ممنوع الورود هستيد؟
دانشجو: من از آن موقع به کشورهاي شينگن ممنوع الورودم ولي از چيزي حدود نه سال ده سال پيش به همه‌ي کشورها ممنوع الورود هستم. جزو فهرست تحريم‌ها هستم.
اولين طرحم در صنايع موشکي مربوط به پرنده‌هاي بدون سرنشين بود

مجري: شما از طراحان موشکي و هوافضايي جمهوري اسلامي هستيد؟
دانشجو: من در صنايع موشکي بودم. از سال 62 يا 63 مي‌رفتم و مي‌آمدم به صورت مرتب از آن موقع شروع کردم تا اينکه آقاي عمل نيک و معاون پژوهشي خودم، آقاي مهدي نژاد طرحي داشتند. آنها طرح قدس پرنده‌هاي بدون سرنشين را پي گيري مي‌کردند. از آن جا شروع کردم. سال 68 ابتدا رفتم پيش عزيزاني که مي‌شناختم در سپاه. آقاي جراحي و آقاي قاضي زاده و بکايي در سپاه بودند آن موقع آقاي حسين تاج و شمخاني هم در مجموعه وزارت صنايع خود کفايي سپاه بودند.

مجري: شما قائم مقام معاونت دانشجويي در زمان قبل دوم خرداد بوديد يا بعد از دوم خرداد؟
دانشجو: قبل از دوم خرداد. زمان وزارت آقاي هاشمي گلپايگاني بود. دور دوم آقاي هاشمي رفسنجاني بود که آقاي هاشمي گلپايگاني شدند. وزير آقاي دکتر سليماني بودند که وزير مخابرات بودند. من آقاي دکتر سليماني را خيلي وقت بود، مي‌شناختم ايشان در اروپا بودند. در انجمن اسلامي فرانسه بودند. اول هم که آمدم در سازمان اسلامي پژوهش‌ها همکاري‌هايي داشتيم. آقاي دکتر سليماني شدند معاون دانشجويي آقاي دکتر هاشمي گلپايگاني. با من تماس گرفتند گفتند بيا اين جا. من هم علاقه به ايشان داشتم و رفتم خدمت ايشان به عنوان قائم مقام معاون پژوهشي سه سال پاياني.

مجري: اين که مي‌گويند فضاي آن موقع دانشگاه‌ها فضاي خاصي بود به خاطر فضاي بسته‌ي ساليان آخر دوره‌ي آقاي هاشمي در دانشگاه‌ها بود، درست است؟ فضاي بسته‌اي که اجازه‌ي انتقاد نمي‌داد به دانشجو ها.
دانشجو: يکي از مواردي که من فکر مي‌کنم آقاي خاتمي خوب بود، بخاطر شکستن اين فضا بود. فضاي انتقاد از رئيس جمهور، هيچ کس به خودش اجازه نمي‌داد که از رئيس جمهور انتقاد بکند، در دوره‌ي آقاي هاشمي رفسنجاني اينگونه بود.

مجري: اين روحيه خود ايشان بود يا نه اطرافيان ايجاد کرده بودند؟
دانشجو: بالاخره وجود داشت، اين وجود داشت که کمتر اجازه‌ي انتقاد از رئيس جمهور مي‌شد.

مجري: خودتان هم چنين حسي را مي‌کرديد که به عنوان قائم مقام معاون دانشجويي که با دانشجو‌ها حشر و نشر داشتيد مي‌گفتيد که اين فضا خوب نيست.
دانشجو: بله رئيس جمهور بايد مورد نقد قرار بگيرد اما آن موقع اين فضاي نقادي وجود نداشت. نه در روزنامه‌ها شما چنين چيزي را مي‌ديديد نه در مجموعه‌ها اين چيز ديده مي‌شد. اين فضا همان ظرف دو سه سال اول اصلاحات به هم ريخت و بحث آزادي تبديل شد به هرج و مرج و نهايتا رسيد به آن جايي که بحث 18 تير ما را شرمنده کرد.

مجري: شما آن جا چه مي‌کرديد کجا بوديد؟
دانشجو: من خيلي جا‌ها بودم. هم خيابان کارگر بودم هم دانشگاه بودم. آن چيزي که مسئولين و خصوصا خواص ما بايد ياد بگيرند از حضرت آيت الله مهدوي کني است. خدا روح ايشان را با ارواح ائمه‌ي معصومين و شهدا محشور کند. شما از ايشان آدم سياسي تر و مبارز تر نمي‌بينيد. از قبل انقلاب بعد انقلاب در تمام موارد بين خواص مان جز شاخصه‌ها هستند. يک بار جمله‌اي دشمن شاد کن شنيديد؟ يک جمله فقط؟

مجري: سال 84 به آقاي علي لاريجاني راي داديد در حالي که با آقاي احمدي نژاد رفيق بوديد.
دانشجو: شوراي هماهنگي نيرو‌هاي انقلاب از زماني شروع شد که فکر مي‌کنم شوراي اول تهران بود. شوراي اول تهران منحل شد. انتخابات شوراي دوم اين شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب شروع شد. تصور ما واقعا اين نبود وقتي شروع کرديم به فعاليت. تصور ما اين نبود که يک ليست شانزده نفره‌ي شوراي هماهنگي به نام آبادگران 15 نفرش راي مي‌آورد. راي آورد بعد من با شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب فعاليتم را ادامه دادم تا رسيد به انتخابات رياست جمهوري. آن چيزي که من يادم مي‌آيد چهار پنج نفر آمدند و جمع شدند. آقاي محسن رضايي آقاي ولايتي آقاي قاليباف آقاي لاريجاني بود و آقاي احمدي نژاد. اين‌ها جمع شدند. به اين جمع بندي اين شورا رسيد که همه‌ي اين‌ها قبول کردند تقريبا بعضي هايشان مي‌گفتند نه ما قبول نداريم مثلا آقاي احمدي نژاد مي‌گفت من قبول نکردم. همه آمدند در صحنه ولي قرار بر اين شد ما به عنوان نيروهاي شوراي هماهنگي تبعيت بکنيم از تصميم شورا. من مسئول امور استان‌هاي شورا بودم. آقاي متکي مسئول تهران بودند. شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب به آقاي دکتر لاريجاني رسيد. وقتي ما تعهد کرديم که بايد در اين مسير حرکت بکنيم من به آن تعهدم وفادار بودم و قبول هم داشتم.

مجري: آقاي احمدي نژاد گلايه نکرد؟
دانشجو: ايشان يکي دو بار. چون ايشان از قبل شروع کرد کارهايش را. يکي دو بار در شهرداري با من صحبت‌هايي داشتند که بيا با فلاني همکاري کن. من گفتم چون با شورا عهد بستم عهدم را نمي‌شکنم.

مجري: دور دوم به آقاي احمدي نژاد راي داديد؟
دانشجو: دور دوم بله به آقاي احمدي نژاد.


مجري: بعد از انتخاب شدن آقاي احمدي نژاد مکه بوديد که به شما گفتند بيا، بعد رفتيد پاستور، پيشنهاد به شما چه بود؟
دانشجو: وزرا تمام شده بودند، يکي از معاونت‌ها را پيشنهاد دادند. چون خودشان نگفتند من هم نگويم بهتر است، من استخاره کردم. من خيلي اهل استخاره نيستم، من آن جا که بودم صبح بود، در حرم مکه خسته شده بودم، خانم ما حوصله اش خيلي زياد است، نماز صبح را خوانديم گفتم من مي‌روم در هتل مي‌خوابم، شما که آمدي يک تلفن به من بزن که برويم صبحانه بخوريم، چون شش تا هشت صبحانه مي‌دادند تا صبحانه را از دست ندهم. ساعت هفت بود يکي زنگ زد تلفن‌ها کشويي بود. يکي گفت من غيرتي هستم. من فکر کردم يکي از دوستانم است دارد با من شوخي مي‌کند. گفتم من هم هستم ولي الآن خوابم مي‌آيد. بستم و خوابيدم پنج شش دقيقه گذشت دوباره زنگ زد. خيلي صريح گفت من غيرتي هستم از دفتر رئيس جمهور. گفت آقاي رئيس جمهور مي‌خواهند شما را ببينند دو ساعت ديگر. گفتم من که طي الارض نمي‌توانم بکنم اگر ايشان بلد هستند مي‌بينم. گفتم من مکه هستم. من رفتم پاستور فکر مي‌کنم سر ظهر رسيدم. پاستور آقاي احمدي نژاد سفره‌اي روي زمين انداخته بود پنير و گوجه و خيار. آقاي زريبافان بود آقاي هاشمي ثمره بود. من رفتم سلام و رو بوسي و فلان، گفت بيا بنشين نهار بخور. البته آن جا مکه که بودم سليماني هم تماس گرفته بود که زودتر خودت را برسان آقاي لاريجاني هم آمدند. ده دقيقه داخل و سلام و احوال پرسي حتما خبري است که ديگر. گفتم من نمي‌دانم فعلا که داريم نهار مي‌خوريم بعد از نهار گفتم موضوع چيست آقاي زريبافان به من گفت براي اين مسئله است. بعد ديگر آقاي احمدي نژاد دست من را گرفت برد روي مبل نشستيم به ايشان گفتم اجازه بدهيد من استخاره کنم استخاره کردم بد آمد يک مسئله‌ي ديگري را پيشنهاد کردند دوباره استخاره کردم بد آمد باز معاونت بود يک مسئله را دوباره پيشنهاد کردند دوباره بد آمد چهارمين چيز که من در ماشين بودم داشتم مي‌رفتم سليماني را ببينم که وزير مخابرات بود و پورمحمدي هم وزير کشور شده بود تماس گرفته بود گفت استانداري تهران گفتم باشد جواب مي‌دهم همان جا زنگ زدم گفتم ايشان گفت خوب است خيلي خوب است که رفتم پيش آقاي سليماني نهار خورديم. از آن جا زنگ زدن به دکتر گفتند اين طور است که بعد ديگر شب بود آقاي پور محمدي تماس گرفت با من و گفت اين طور است و فردا هم شنبه بود بيا جلسه در دولت گفتم برنامه گفت نه بيا در دولت برنامه ات بگو.

مجري: به عنوان مهم ترين استاندار کشور چقدر برکناري آقاي پورمحمدي را از وزارت کشور در آن سال 87 صلاح مي‌دانستيد؟
دانشجو: من آقاي پورمحمدي را لايق مي‌دانستم و ايشان خوب کار مي‌کرد. به نظر استانداري که با ايشان کار مي‌کرد. خوب و با درايت کار مي‌کرد. مشکل شان با آقاي احمدي نژاد نمي‌دانم چه بود.
از کردان خواستم عذرخواهي کند

مجري: از آن طرف انتصاب آقاي کردان و اصراري که آقاي رئيس جمهور داشتند و رفتار مجلس.
دانشجو: مجلس هر زماني بايد وظيفه‌اي خودش را انجام دهد، بالاخره آقاي کردان خدمت گذار بود در جامعه و اين مال يک روز و دو روز نيست و خدمات زيادي را ارائه کرده بود. من تنها کسي بودم که با آقاي کردان رفتم در مجلس هيچ کس ديگر نيامد من تنها کسي بودم صبح ساعت هفت با ايشان قرار گذاشتم گفت مياي؟ گفتم مي‌آيم در ماشين خود ايشان نشستم در مجلس هم اگر نگاه کنيد اين قدر ناراحت بودم که راه مي‌رفتم مرتب. برخي از صحبت‌هايي که رد و بدل شد، مي‌توانست بدون رد و بدل شدن اين صحبت‌ها انجام شود.

مجري: به ايشان توصيه نکرديد که مثلا آقاي کردان استعفا بدهيد.
دانشجو: چرا من حتي همان لحظه‌ي آخر در ماشين که نشسته بودم، اينکه استعفا بدهيد که من خيلي ورود پيدا نمي‌کردم که استعفا بدهيد يا ندهيد اما به ايشان عرض کردم شما مي‌توانيد بگوييد هر چه مي‌خواهند بگويند شما برو بالا و در يک دقيقه بگوييد که به خاطر اين موضوعي که بحث سر شما بود من تصوري داشتم غلط و از نمايندگان از ملت ايران عذرخواهي مي‌کنم و هر چه هم شما تصميم بگيريد من به آن پايبندم بيا پايين گفت چطور؟ در ماشين من بودم و ايشان به اضافه‌ي راننده‌ي ايشان گفتم اگر اين کار را بکني ماندگار است اگر غير از اين باشد فکر مي‌کنم حرمت‌ها شکسته مي‌شود.

مجري: که شد.
دانشجو: ايشان به دلايلي به من گفت دلايل را که من دوست ندارم بگويم گفت نه و نمي‌شود بايد جور ديگري عمل بکنم که عمل کردند و حرمت‌ها شکسته شد و نياز به اين شکسته شدن نبود.
وقتي موسوي اعلام پيروزي کرد مطمئن شدم برنامه‌اي در پيش است

مجري: فکر مي‌کنيد به عنوان کسي که مسئول ارشد برگزاري انتخابات بوديد و تاثير گذار مي‌شد وزارت کشور يک جوري عمل بکند که بهانه از کساني که فتنه را دنبال مي‌کردند گرفته شود يا يک جاهايي اشکالاتي به شما وارد بود مي‌توانستيد آن اشکالات را نداشته باشيد؟
دانشجو: احساس مي‌کردم اين برنامه ريزي شده است. سعي مي‌کردم جلساتي را مي‌گذاشتم مثلا همين آوردن تمام صندوق‌ها براي اولين بار بودم هيچ زمان ديگري هم نشد همه‌ي صندوق‌ها را من آوردم روي سايت گفتم هر کسي اعتراض دارد بگويد به کدام صندوق اعتراض دارد برويم بالاي سر همان صندوق بشمارند ما بيست و چهار هزار کارت ناظر براي ستاد آقاي موسوي صادر کرديم. بيشترين ناظر بود .هر چيزي مي‌گفتند انجام مي‌داديم روز انتخابات از ستاد‌هايي که مي‌آمدند ستاد آقاي موسوي سه نفر آمدند آقاي مهر علي زاده بود به اضافه‌ي دو نفر ديگر که يکي شان الان وزير است آقاي مهر علي زاده واقعا با متانت صحبت مي‌کرد مي‌گفتند برگه‌ي تعرفه‌ها در تبريز کم است من هم توضيح دادم که نه يک ساعت پيش به ما اطلاع داده استاندار آن جا، ما هم يک ميليون و دويست تا فرستاديم چون همه آمادگي داشتند هواپيما اين‌ها بود فرستاديم دست شان رسيده مشکلي ندارد خيلي با متانت و مشخص بود که مي‌خواهد يک چيزي را متوجه شود و مي‌خواهد يک گوشزدي کند من واقعا نيتي نديدم با تواضح با خلق و خوي بسيار خوب، اما يکي ديگر همراه ايشان بود که اصلا فضاي ستاد را مي‌خواست ملتهب بکند نه شما از قبل اين کار را کرديد يک حرف‌هايي که اصلا من سعي مي‌کردم با ايشان صحبت نکنم ايشان داد مي‌زد آقاي مهرعلي زاده به ايشان تذکر مي‌داد که ايشان مي‌گويد اين طور نيست ساعت يازده بود که وقتي آقاي موسوي اعلام کرد من برنده ام خيلي براي من جاي تعجب داشت آن جا من قطعا احساس کردم به صورت قطع برنامه‌اي در پيش است.

مجري: خودتان در آن ساعت آمار داشتيد؟
دانشجو: هيچ چيز نداشتيم طبق روال تازه صندوق‌هاي کوچک و سيار را شروع مي‌کرديم چون ساعت نه تمام کرديم تا ساعت ده هم گفتيم در صندوق‌هاي بزرگ افراد در‌ها را ببندند ولي راي بگيرند هنوز داشت راي گرفته مي‌شد هنوز آدم بود در حسينيه‌ي ارشاد هنوز بودند وقتي ايشان اعلام کرد من تعجب کردم بعد يکي از دوستان ما شايد چون دوست نداشته باشد اسمش را نمي‌گويم مسئول قسمت کامپيوتري بود تماس گرفتم گفتم روي سايت چه آمده ايشان رفت گفت هنوز چيز خاصي نيامده ما بيست دقيقه‌اي صبر کرديم شايد در مرحله‌ي اول چيزي حدود وقتي رفتم آن جا نشستيم نگاه کرديم چيزي حدود يک ميليون راي آمده بود تا ساعت دوازده و نيم شد صندوق‌هاي کوچک آمد من گفتم اين‌ها را جمع بزنيم حدود سه ميليون خورده‌اي راي شمرده شده بود تا آن موقع و آمده بود روي سايت و ما مي‌ديديم. يک ساعت و نيم بعد از مصاحبه‌ي آقاي موسوي من وقتي جمع کردم از اين حدود سه ميليون گفتم چند درصد است چون آقاي موسوي اعلام کرد من با تفاوت فاحش برنده ام گفتند هفتاد و چهار درصد آرايي که تا به حال آمده مال آقاي احمدي نژاد است از صندوق‌هاي کوچک و سيار و بيست و شش درصد باقي مال بقيه‌ي سه نفر است اين را که من شنيدم بلافاصله احساس کردم اين‌ها دارند فضا سازي مي‌کنند با صدا و سيما تماس گرفتم با رئيس آن موقع آقاي ضرغامي تماس گرفتم گفتم اجازه بدهيد من بيايم و آراء را که تا الآن آمده اعلام بکنم با توجه به اين که اين‌ها اين طور گفتند يک توضيح هم دادم ايشان گفت نه ما معمولا از شش به بعد شروع مي‌کنيم تعداد آراء را. من چون ديدم نشد حدود ساعت يک بود که خبرنگارها در ستاد زياد بودند ما خبرنگار‌ها را صدا کردم گفتم برويد بگوييد مي‌خواهم مصاحبه بکنم.

مجري: من هم آن جا بودم خيلي هم تاکيد داشتيد که زنده پخش شود که به ما گفتند زنده پخش نشود.
دانشجو: گفتم اين که من مي‌گويم زنده هم پخش بکنند که پخش نشد اما من گفتم ما اين قدر راي تا به حال داريم اين قدر مال فلاني است درصد‌ها را گفتم چيزي حدود پنج شش دقيقه نشستم و گفتم و بلند شدم يکي از خبرنگار‌ها گفت ولي آقاي موسوي اعلام کرده که ايشان برنده است گفتم من نمي‌دانم آقاي موسوي از کجا گفته آن آرايي که ما داريم اين تعداد است و اين هم نتيجه اش است ايشان چطور گفتند من نمي‌دانم.

مجري: مصاحبه تان را با آقاي محصولي هماهنگ کرديد؟
دانشجو: نه همان جا تصميم گرفتم و رفتم. به محض اين که گوشي را گذاشتم گفتم برويد آخرين آمار را بگيريد يک ربع بيست دقيقه طول کشيد فکر مي‌کنم من که اين را گفتم برگشتم آمدم در ستاد نشسته بودم مرتب ببينم به چه نحوي مي‌گذرد در حد يک ربع بعدش بود با من تماس گرفتند از صدا و سيما آقاي ضرغامي خودشان بودند گفتند دوربين‌هاي ما آمده است از ساعت دو مي‌توانيد بياييد شروع کنيد به گفتن شمارش آرا دو آمدم سه چهار پنج شش هفت هشت نه ساعت به ساعت آمدم و گفتم. نه بود من شبش نخوابيده بودم شب قبلش هم واقعا کار پر مشغله‌اي بود ساعت نه رفتم اتاقک کوچکي بود رفتم آن جا دراز کشيدم به عزيز ما که قائم مقام بود در ستاد عرض کردم آقاي شريفي راه گفتم يک ربع قبل از اين که ده شود من را صدا کنيد که بروم گزارش بدهم حدود ده دقيقه يک ربع مانده بود صدام کردند من در خواب و بيداري گفتم چقدر آراء اضافه شده گفتند هفت صد هزار تا.


مجري: شما از حاضرين جلسه‌ي نماينده‌ي کانديدا‌ها بوديد با رهبر معظم انقلاب در آن جلسه چه گذشت. من از زبان آقاي دانش جعفري شنيدم جالب بود مي‌گفت يکي از اعضاي ستاد آقاي موسوي به صراحت گفت ما قبول داريم تقلب نشده.
دانشجو: همان جلسه‌اي که حضرت آقا فرمودند مدير جلسه من خودم هستم. دو نفر تشريف آوردند ما نشسته بوديم از ستاد آقاي کروبي آقاي الويري، حاج خانم کروبي بودند از ستاد آقاي موسوي آقاي بهشتي آقاي زنگنه آقاي آخوندي بود از ستاد آقاي رضايي آقاي دانش جعفري بود آقاي بياتي بود و يک نفر ديگر از ستاد آقاي احمدي نژاد آقاي هاشمي ثمره و آقاي کلهر و آقاي زارعي آقاي زريبافان سه چهار تا از هر ستادي بودند اول ستاد آقاي کروبي آقاي الويري يک سري صحبت‌هايي را کردند اين‌ها برمي‌گشت به قبل از انتخابات نه خود انتخابات نه اجراي انتخابات مثلا اين که آقاي احمدي نژاد گفته من اين را مي‌دهم اين کار را مي‌کنم اين قول‌ها را داده اين‌ها اثر گذاشته حضرت آقا پاسخ را دادند که اين‌ها را بايد قبلش مي‌گفتيد که به اعتراضات شما شوراي نگهبان رسيدگي بکند اين مال انتخابات نيست چيزي به عنوان تقلب نگفتند ايشان هم گفتند اين‌ها خلاف است که آقاي احمدي نژاد گفته سيب زميني مي‌دم و اين‌ها که درست يادم نيست سهام عدالت و فلان. بعد از آن ستاد آقاي موسوي که صحبت کردند بخشي را آقاي زنگنه صحبت کردند بخشي را آقاي بهشتي صحبت کردند بعد آقاي آخوندي ايشان گفتند من در وزارت کشور بودم و مکانيزم انتخابات را مي‌شناسم مکانيزم انتخابات در ايران طوري است که در يک انتخابات ملي به اين وسعت قابليت تقلب ندارد اين مکانيزم و اگر خيلي بخواهد خلافي صورت بگيرد در انتخابات ملي شايد پانصد هزار تا يک ميليون راي اين طرف آن طرف شود در اين حد نمي‌تواند باشد اين تقلب نمي‌تواند صورت گرفته باشد من کنار حضرت آقا نشسته بودم سمت راست بودم اين جا آن موقع جوان تر بودم جواني کردم حضرت آقا يک مقدار به اين حالت بودند گوش مي‌کردند من نشسته بودم وقتي ايشان اين را گفت من گفتم چرا اين را بيرون نمي‌گوييد بيرون هم بگوييد يعني اين که مکانيزم انتخابات و واقعا مکانيزم انتخابات جوري بود. انتخابات را مردم برگزار مي‌کنند. من که برگشتم اين را گفتم حضرت آقا برگشت به من گفتند شما پاسخ نده با تحکم. من عذر خواهي کردم گفتم ببخشيد و تا آخر جلسه سکوت کردم و آخر جلسه آقا به من گفتند شما گزارش خودت را بده گزارش وزارت کشور را دادم که اين کار را کرديم اين کار را کرديم با اعلام خود ستاد آقاي موسوي که تقلبي صورت نگرفته نمي‌شود صورت بگيرد در اين وضعيت و هجمه‌ها و جلسه تمام شد من فکر کردم تمام شده حضرت آقا هم فرمودند باشد صندوق‌هاي مورد نظرتان را ده درصد از صندوق‌هاي مورد نظرتان را صندوق‌ها هم اعلام شده بود هر کس نظر دارد بگويد اين ده درصد را برويد شما با حضور خود نامزد انتخاباتي يا نماينده اش شمارش بکنيد اگر اختلافي ديده شد که زياد بود يا اگر اختلافي ديده شد که نشان مي‌داد مشکلي وجود دارد آن وقت همه را دوباره مي‌خوانيم همه‌ي آراء را دوباره مي‌خوانيم با اين جمع بندي تمام شد جلسه من هم تصورم اين شد که مي‌آيند مي‌گويند.

مجري: فکر مي‌کنيد اين فيلم جلسه يک زماني منتشر شود چه کمکي مي‌کند به روشن شدن اذهان؟
دانشجو: فکر مي‌کنم اگر صلاح بدانند خيلي مي‌تواند کمک بکند چون فيلم برداري صورت گرفت.

مجري: چطور شد وزير علوم شديد سال 88 ؟
دانشجو: فکر مي‌کنم دو يا سه روز مانده بود اسامي و برنامه‌ها را آقاي احمدي نژاد بدهند به مجلس قبل از اين از من در چهار پنج جا برنامه خواسته بودند در مورد وزارت کشور و وزارت علوم و دو تا از معاونت‌ها يک معاونتي را گفتم نمي‌توانم يکي را گفتم من بلد نيستم نمي‌دانم اما براي وزارت کشور و وزارت علوم برنامه دارم ايشان گفت براي وزارت علوم گفتم اين را بلد هستم يک ساعتي با هم ديگر صحبت کرديم من برنامه را داده بودم گفت برنامه ات را تکميل کن تا من بتوانم بفرستم براي مجلس و چهار شنبه هم فرستاد.

مجري: انتخاب شما به عنوان وزارت علوم با توجه به حساسيتي که انتخاب 88 ايجاد کرده بود در دانشگاه‌ها فکر مي‌کنيد پيام خاصي داشت؟
دانشجو: نمي‌دانم اين را بايد از آقاي احمدي نژاد سوال بکنيد من وقتي رفتم مجلس فضاي مجلس فضاي خيلي مثبتي نبود شايد بگويم پنجاه پنجاه بود يا پنجاه و پنج به نفع.
در زمان من کمترين اعزام دانشجو به خارج صورت گرفته است/ بورسيه‌ها چه گناهي دارند که نامه‌ي محرمانه مي‌فرستند براي آن‌ها که شما بايد پولت را خودت بدهي

مجري: يکي از داغ ترين موضوعي که به مديريت شما در وزارت علوم برمي‌گردد و در اين مدت هم جنجال ساز شد بورسيه‌ها بود اوايل گفتند سه هزار تا و به شش صد رسيد. چه بود قضيه؟ اشتباهاتش چه بود؟ يک جايي از شما خواندم که اشتباه هم مي‌تواند رخ دهد.
دانشجو: انسان اشتباه مي‌کند اما آن چيزي که مهم است قبل از اين که بخواهيم به اين بورسيه برسيم من چند سوال دارم يک چرا هشتاد و چهار به اين طرف اگر واقعا يک نفري بخواهد بررسي کند و نظرش اين باشد که بررسي شود ماموريت ندارد که يک کاري را انجام بدهد بلکه نشسته از سر خيرخواهي بخواهد ببيند بورسيه‌ها چه شدند و مي‌خواهد اصلاح بکند چرا 84 به بعد؟ بالاخره تاريخچه‌ي بورسيه مشخص است از 68 به اين طرف من يک موقعي خودم قائم مقام معاون دانشجويي بودم و اتفاقا در آن مواقع با آقاي دکتر سليماني تقسيم کار کرده بودند ايشان بحث دانشجويان خارج از کشور را به من سپرده بود من مي‌رفتم در شوراي بورس شرکت مي‌کردم به عنوان نماينده‌ي ايشان. چون وزير هيچ وقت خودش در شوراي مرکزي بورس شرکت نمي‌کند نماينده دارد معمولا معاون دانشجويي است که من شرکت مي‌کردم اول از 68 که بررسي شود معلوم مي‌شود کدام بورسيه‌ها نيامده اند و در کدام دوره بورسيه شدند و نيامدند اين يک بعد قضيه. من قائل به اين هستم که الان ناظر سازمان بازرسي ديوان محاسبات دارند بررسي مي‌کنند نمي‌خواهم چيزي را بگويم مي‌خواهم نتيجه اش بيايد بيرون مشخص هم شود مجلس هم دارد کامل از 68 به اين طرف را بررسي مي‌کند اين يک سوال. دوم اين که حالا بررسي کرديد چرا اسامي را داديد بيرون چرا آورديد روي سايت چه کسي آورده روي سايت کجاي اين با اخلاق و کجاي اين با قانون مي‌خواند سوال سوم اين که شما نشستيد مي‌گوييد معدل چهارده معدل شانزده قانون مي‌گويد تعداد و شرايط را وزرات علوم تعيين مي‌کند آن شرايطي که من تعيين کرده بودم شوراي مرکزي بورس پيشنهاد داده بود و من موافقت کرده بودم چهارده و شانزده نبود شوراي مرکزي بود صحبت کرد گفت به نظر من اين عدالت آموزشي نيست چون امکان دارد فردي که ليسانس مي‌خواند درس‌هاي عمومي هم دارد دو درس عمومي را ده بگيرد يک دفعه معدش از چهارده و نيم پانزده مي‌آيد سيزده دوازده مي‌شود درس عمومي نه تخصصي گفتيم چه کار کنيم؟ پيشنهادي که دادند اين بود که بياييم معدل کارشناسي را ضرب در دو بکنيم ارشد را ضرب در دو بکنيم با هم ديگر جمع کنيم اگر جمع اين‌ها حداقل هفتاد شد قابليت بررسي داشته باشد بتوانيم مصاحبه بگيريم من هم گفتم باشد اين خوب است پس بايد اگر مي‌خواهد بررسي شود اين بررسي شود و اين خيلي بد است که روي اين تاکيد داشتند که بدون آزمون بفرماييد که آزمون را چه کسي حذف کرد؟ آزمون بورس و اعزام به خارج را چه کسي حذف کرد؟ دو سال آخر دوره اصلاحات حذف شد اين قضيه آن‌ها حذف کردند ضمن اين که کار خلاف قانون هم نکردند چون قانون مي‌گويد آزمون علمي نمي‌گويد کتبي يا شفاهي آزمون اعم از شفاهي است مصاحبه است که خيلي از جاهاي دنيا با مصاحبه دانشجو مي‌پذيرند و کتبي يا هر دو با هم در نتيجه از دو سه سال آخر دوره‌ي اصلاحات به صورت مصاحبه انجام مي‌شود ما فقط اين را اعلام عمومي کرديم که بيايد روي سايت وارد کنيد تا شفاف شود اين موضوع يکي ديگر از مسائل که مانور مي‌دادند اين بود که تبديل به داخل که اين را هم ما شروع نکرديم زمان وزارت آخرين وزير اصلاحات معاون آموزش ايشان و معاون دانشجويي يک نامه‌اي را مي‌نويسند اين نامه الآن است بند چهار اين نامه اين است که با توجه به شرايط و فلان اگر کسي خودش تمايل داشت بورس خارج قبول شد مي‌خواست به داخل تبديل بکند اشکال نداشته باشد آن را هم وزير موافقت کرده ما هم گفتيم بر اساس همين روال برويد جلو به دو علت يکي اين که ما مشکل ارزي داشتيم دوم مشکل رساندن ارز به دست دانشجويان هم داشتيم سوم اين که خيلي از جاها دانشگاه‌هاي ما به اندازه‌ي کافي رشد کرده بود و هزينه‌ي خارج از کشور مي‌شد حدود پانصد يا هفت صد ميليون تومان ما با پنجاه ميليون تومان اين را بورسيه تبديل به داخل مي‌کرديم و در زمان من کمترين اعزام صورت گرفته به خارج و تبديل مي‌کرديم به داخل. حالا سه هزار تا شما فرموديد اولا سه هزار نبود بعد گفتند 3778 تا بعد گفتند هر سه هزار تا يک ميليارد تومان هر بورسيه هزينه دارد من وقتي شنيدم فهميدند فضا سازي بکنند مي‌خواهند سه هزار ميليارد تومان در ذهن تداعي شود سه هزار و هر بورسيه يک ميليارد سه هزار ميليارد دوباره در ذهن تداعي شود در حالي که يک ميليارد هزينه نبوده اکثر اين‌ها تبديل به داخل شدند که پنجاه ميليون تومان هزينه شده هزينه‌اي که وزارت خانه اگر داده باشد که خيلي از اين‌ها را هنوز نداده و اين هم مال تبديل به داخل. الآن چيزي که به نظرم مي‌رسد تازه خلافي صورت گرفته شما گفتيد سه هزار خلاف آخرش معلوم شد سي و شش تا است که آن‌ها هم خودشان مدارک را اشتباه فرستاده بودند و اطلاعات غلط داده بودند چون ما در مرحله‌ي اول خود اظهاري مي‌گرفتيم چون روال طبيعي اين است خود اظهاري مي‌گيري شما در شهريور ماه ارشد تان تمام مي‌شود اما تا مدرک را بدهند تصويه بکنيد طول مي‌کشد دفاعيه را تازه در شهريور تمام کرديد گواهي مي‌دهد که ايشان در شهريور ماه دفاعش را انجام خواهد داد اين مي‌گفت معدل من شده چهارده و نيم بعدا مشخص مي‌شد که کمتر شده با آن ضريبي که ما گذاشتيم نمي‌خوانده اين‌ها مال خود اظهاري‌ها بوده يک تعدادي گفتند اين‌ها سن بوده من خيلي کار ندارم با اين‌ها اما يک بند دارد در آيين نامه‌ي بورس و اين است که در موارد خاص شوراي مرکزي بورس تصميم مي‌گيرد مطلب دوم تعهدي که يک دولت مي‌دهد دولت بعد بايد ادامه دهد سوم اين بورسيه‌ها چه گناهي کردند اگر تخلفي هم صورت گرفته حالا سي و شش را بگذاريم کنار خب بورسيه‌ها چه گناهي دارند که نامه‌ي محرمانه مي‌فرستند براي آن‌ها که شما بايد پولت را خودت بدهي پولي را هم که به تو داده شده بايد برگرداني اين زن دارد بچه دارد از آن طرف آخر آخرش حتي آمار شما درست شد شش صد تا آخرش نمي‌دانم چقدر شد جواب گوي دو هزار و پانصد تاي ديگر سه هزار تاي ديگر که مشکلي نبوده جواب گوي اين‌ها چه کسي است؟
به دانشگاه‌ها گفتند بورسيه‌ها را پذيرش نکنيد
خانواده‌ي اين‌ها را مشوش کردند اين‌ها را به عنوان آدم‌هاي بي سواد دانشگاه اين را پذيرفته شما چرا اين شکلي مي‌گوييد دانشگاه مصاحبه کرده پذيرفته از نظر علمي هم آدم‌هاي قوي بودند از نظر تعهد هم آدم‌هاي قوي بودند آن تعدادي هم که ما فرستاديم اعزام به خارج با اين که کم بودند همه شان تمام کردند برگشتند آن‌هايي هم که آن جا رفتند انجمن‌هاي اسلامي را که داشتند منحرف مي‌شدند برگرداندند در مسير نظام فعال کردند هم ما آدم متعهد فرستاديم هم آدم عالم فرستاديم اين طور نيست که بي سواد باشند جواب گوي خانواده‌هاي اين‌ها که شما برگشتيد اين طور گفتيد از آن طرف اين‌ها مي‌آيند پيش ما گلايه مي‌کنند مي‌گويند به دانشگاه‌ها گفتند اين‌ها را پذيرش نکنيد خب دانشگاه پذيرش نمي‌کند او را بعد مي‌گويند تا بهمن ماه هم بايد جايبي را بياييد و الا بورس را لغو مي‌کنيم بورس اين‌ها را هم لغو بکنند.

ما هجده هزار نفر عضو هيئت علمي برديم در دانشگاه‌ها اگر کسي از اين که اين بچه‌هاي متعهد و عالم بيايند عضو هيئت علمي دانشگاه‌ها شوند واهمه دارد اين را بداند که در دوره‌ي من بيش از هجده هزار تا جمعا حدود بيست و چهار هزار تا در دوره‌ي من و آقاي ظاهري به دانشگاه‌ها برديم و آن حلقه‌ي بسته يکي از مشکلات آموزش عالي ما اين بود حلقه‌ي بسته‌ي آموزشي و پژوهشي در دانشگاه ايجاد شده بود گروهي بود که دوازده سال عضو جديد نمي‌گرفت ما اين حلقه‌هاي بسته را شکستيم شفاف هم مي‌آورديم روي سايت مي‌گذاشتيم مشخص بود وقتي من تحويل دادم 18/2 به يک درصد هم نمي‌رسيد توليدات علم دنيا متعلق به ايران بود و اين آن موقع بيشتر جالب مي‌شود که ما يک درصد جمعيت دنيا را داريم ما به همين سياست‌ها توانستيم محصول علمي مان اين بود محصول سياسي مان هم اين بود که سه هزار نشست انتخاباتي برگذار کرديم خون از بيني هيچ کس نيامد جناب آقاي دکتر روحاني در اولين و آخرين ملاقاتي که خدمت ايشان داشتم خودشان فرمودند که من رفتم در دانشگاه‌ها بيشترين سخنراني هايم را در دانشگاه‌ها داشتم بودند افراد ديگري هم در آن جلسه که ايشان اين را فرمودند جو بسيار منطقي بود وقتي من صحبت مي‌کردم به عنوان نامزد انتخاباتي بودند مخالفين بودند اما اما گوش مي‌کردند جو منطقي بود گزارش شد يک جا درگيري شود؟
به همه تشکل‌هاي دانشجويي قانوني اجازه فعاليت داده شد
مجري: قبول داريد که فضاي سياسي در دوره‌ي شما کم رنگ تر شده بود؟
دانشجو: نه اصلا کم رنگ نشده بود اين را قبول نداريم ما سياست را تعريف کنيم اگر فعاليت سياسي يعني اين که هم ديگر را بزنيم نا سزا بگوييم بله کم رنگ تر شده بود ولي نه اين که بنشينيم حرف هم ديگر را گوش بدهيم.

مجري: در پايگاه دانشگاه‌ها به يک طيف‌هاي خاصي فقط ميدان مي‌داديد خيلي‌ها معتقدند که در انجمن اسلامي‌ها را درش بستيد مثلا دفتر تحکيم وحدت.
دانشجو: دفتر تحکيم وحدت دو شاخه داشت آن‌هايي که قانوني بود. ما نمي‌توانيم به جايي که قانوني نيست مجوز بدهيم.

مجري: خيلي‌ها انتقاد دادند تشکل‌هايي که مجوز داديد اکثرا از يک طيف بودند طيف‌هاي ديگر را نمي‌پوشاندند.
دانشجو: ما پنج تشکل اصلي داشتيم که مجوز قانوني داشتند ما به اين‌ها اجازه مي‌داديم شما مي‌خواهيد بگوييد مثلا اگر کسي مي‌آمد و در فتنه فعال بود و مي‌خواست تشکلي داشته باشد ما بايد به او مجوز مي‌داديم؟

مجري: نه اين را که بر اساس قانون نمي‌توانستيد بدهيد. نمي‌شود به بهانه‌ي اين که آن‌ها در فتنه دخالتي نداشتند ولي فکرشان نزديک تر به آن‌ها است اجازه ندهيم.
دانشجو: هر تشکلي که قانوني بود مجوز مي‌داديم.

مجري: شما جايي گفته بوديد دانشجو ستاره دار باشد ايراد ندارد.
دانشجو: مثل اين مي‌ماند که آدم برگردد بدهد فلاني گفت لا اله فلاني درست گفته دروغ نگفته ولي گفته لا اله الا الله. اين لا اله با لا اله الا الله زمين تا آسمان فرق دارد آن چيزي که من عرض کردم اين بوده بارها و بارها گفتم اولين بار نگفتم که اولا ستاره دار شدن در زمان ما نبود در زمان آقاي ظاهري هم نبود در زمان خود آن‌ها بود دوما مصوبه شوراي انقلاب فرهنگي است که هر کسي مي‌خواهد از مقطعي به مقطع ديگر برود بايد از چند جا استعلام بشود اين مصوبه‌ها در همه‌ي دوره‌ها انجام مي‌شده قبل از اين که ستاره بگذارند يکي از وزراي دوره‌ي اصلاحات گفت به جاي اين که جلوي اسم اين فرد بنويسيد مثلا فلان دستگاه امنيتي جواب نداده که اين فرد برايش خوب نبود بنويسند اين را يا مثلا دستگاه قضايي تاييد نکرده اين بد مي‌شد اتفاقا اين که من گفتم خوب است کاري که وزير کرد کار خوبي بود به جاي اين که نوشته شود کنار اين ستاره گذاشت پايينش هم اين را تاييد کرد که ستاره يعني اين که پرونده ناقص است به سازمان سنجش رجوع نماييد سازمان سنجش به خود فرد مي‌گفت که شما از مثلا اطلاعات استعلام شده هنوز يا جواب نيامده يا جواب منفي آمده.

مجري: يک جوي را درست مي‌کنند هر دانشجويي آمده دو انتقاد هم به نظام کرده مي‌شود ستاره دار.
دانشجو: اين طور نيست شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه دارد مي‌خواهد اين مصوبه اجرا نشود رئيسش آقاي روحاني است اين مصوبه را لغو کند اين مصوبه دارد هر کس مي‌خواهد از مقطعي به مقاطع بالاتر برود بايد از چهار دستگاه استعلام شود اين استعلام صورت مي‌گيرد اگر دستگاه منفي جواب داد دستگاه قضايي يا امنيتي اگر جواب منفي داد شما طبق قانون اين فرد را نمي‌توانيد اجازه بدهيد و اگر اين کار را کردي خلاف انجام دادي بعدا مي‌آيند سراغ شما که چرا خلاف انجام دادي مصوبه که مال دهه‌ي شصت است مال دوره‌ي نخست وزيري آقاي موسوي است که به عنوان رئيس شورا در آن دوره بوده مصوبه دارد مثل مصوبه‌ي ديگري دارد چهارده بند دارد در ارتباط با رعايت حدود اسلامي که مي‌گويد اين مال 66 است که مي‌گويد اردوهاي مختلط نبايد صورت بگيرد خب اگر کسي اردوي مختلط فرستاد يعني خلاف قانون مي‌کند من آمدم گفتم اين چهارده بند را 55.00 شروع مي‌کنم به تدريج اجرا کنم از من مي‌پرسند چرا اجرا مي‌کني خب از آن‌هايي که اجرا نکردند بايد بپرسيد که چرا اجرا نکردند اردوي مختلط يا اين بود که يکي از بندهايش اين است من رفتم در شوراي عالي انقلاب فرهنگي گفتم اگر قبول نداريد لغو کنيد اين است که اگر امکانات به اندازه‌ي کافي بود و کلاس داشتيد تعداد دانشجوي دختر و پسر هم به اندازه‌ي کافي بود کلاس دختر و کلاس پسر‌ها را جدا کنيد ما سند دانشگاه اسلامي را سال 77 تصويب شده سوال بکنيد چرا تا به حال اجرا نشده ما در سال 90 بر اساس مصوبه شوراي انقلاب فرهنگي بازنگري کرديم و برديم در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه کرديم يکي از بندهايش اين است که در هر استان مي‌بايست يک دانشگاه دخترانه ايجاد شود اگر کسي اجرا نکرد سوال بکنيد نه اين که پانزده سال ديگر وزيري آمد خواست اجرا کند.

مجري: راز و رمز سه برادر که در پست‌هاي کليدي کشور وارد شديد شما در پست مهم وزارت کشور و بعد وزارت علوم و آقاي خسرو دانشجو که در شوراي شهر آقاي فرهاد دانشجو دانشگاه آزاد و يک دفعه هم کشيديد کنار چه شد؟
دانشجو: خسرو در شوراي شهر راي آورد در زمان مسئوليت بنده دنباله‌ي داستان دانشگاه آزاد در شوراي عالي انقلاب فرهنگي ادامه پيدا کرده بود بررسي اساس نامه که اين بررسي در زمان من تمام شد من کلا خيلي آدمي نيستم بخواهم خيلي طولاني طول بدهم نه بايد کار را انجام بدهيم.

مجري: با لج و لج بازي انجام شد.
دانشجو: من قائل به اين هستم اساس نامه‌اي که تصويب شد اولا براي پويايي خود دانشگاه آزاد است ثانيا جلوي خيلي از موارد را مي‌گيرد ضمن اين که آقاي دکتر جاسبي زحمات بسياري را براي آموزش عالي کشيده شايد آن نوع مديريت براي ابتداي کار دانشگاه لازم بود و الا پا نمي‌گرفت دانشگاه آزاد اما بالاخره دانشگاه آزاد هم مي‌آمد به نوعي از اريکه‌ي يک خانواده بودن من آقاي جاسبي را نمي‌گويم بيايد زير مجموعه‌ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار بگيرد مثل بقيه‌ي دانشگاه‌هاي ديگر بايد اين مي‌شد در اساس نامه اين را آوردند.


مجري: فکر نمي‌کرديد حضور آقاي فرهاد حاشيه براي شما درست کند؟
دانشجو: اصلا فرهاد قبول نمي‌کرد بعد از اين که تصويب شد شوراي عالي انقلاب فرهنگي زماني که من در آن جلسه نبودم من را به عنوان نماينده اعلام کرد که بايد بروي فلاني بايد برود و رئيس جديد را ظرف مدت اين مدت پيشنهاد بکند به شوراي عالي انقلاب فرهنگي هيئت امنا تشکيل شود رئيس انتخاب بشود من گفتم براي چه من را گذاشتيد گفتند تو وزير علومي بايد بروي بالاخره برمي‌گشت به کار من. من دو هفته اين را با شيب ملايم بردم جلو وقتي آمدم در جلسه‌ي شوراي انقلاب فرهنگي آقاي دکتر کچوييان بود شديدا به من اعتراض کرد مذاکراتش هست جلوي همه که آقاي دانشجو ما به تو يک ماموريت داديم شما موظفيد اين ماموريت را انجام بدهي اگر نمي‌خواهي يا فکر مي‌کني رو در بايستي داري با کسي بگو يک نفر ديگر را انتخاب کنيم چون ظرف دو سه هفته انجام شود يک ماه وقت گذاشتند آقاي کچوييان شديد برخورد کرد بقيه‌ي اعضا هم گفتند بايد انجام بدهي بعد من پنج يا شش هفت تا اسم دادم به آقاي احمدي نژاد گفتم به نظر شما کدام يک از اين افراد را من شروع کنم با صحبت کردن آقاي احمدي نژاد ده اسم بود پنج نفر را با اولويت يک دو سه گفت اولي اش فرهاد بود من رفتم با فرهاد صحبت کردم گفتم قبول مي‌کني ببرم در هيئت امنا گفت نه ما هم دستور جلسه را انتخاب رئيس گذشته بوديم آقاي مخبر و محمديان در جريان هستند مي‌دانند تا سه شنبه شب در دفتر خود من فرهاد قبول نکرد که من با نفر دوم مشهد بود تماس گرفتم گفتم اين طور شده.

مجري: بگوييد چه کسي بود.
دانشجو: خوب نيست بگويم. تماس گرفتم گفت اگر فلاني قبول نمي‌کند باشد من مشکلي ندارم اگر هيئت امنا من را قبول بکند تمام شد ما هم رفتيم يک ساعتي گذشته بود نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد اخوي آمد يک مقدار هم بغض کرده بود آمد در دفتر من رفت توي اتاق استراحت رفتم ديدم دارد نماز مي‌خواند آمد گفت مشکلي ندارد باشد که من زنگ زدم به آقاي محمديان به آقاي مخبر صحبت کردم که ايشان گفت مشکلي ندارم در نتيجه مي‌توانيم ايشان را به عنوان کانديدا معرفي کنيم رفتيم در جلسه معرفي کرديم پنج راي آورد که البته اعتراضاتي داشتند آقاي هاشمي و اين‌ها که اول بايد رئيس هيئت امنا انتخاب شود گفتم من يک ماموريت دارم اين ماموريت را از شوراي انقلاب فرهنگي دارم بايد انجام بدهم بروم جز هيئت امناي شما هم نيستم آن‌ها آمدند گفتند بايد اسامي را هر کسي مي‌خواهد اعلام بکنيم بيست اسم شد من گفتم باشد به من ماموريت دادند برو رزومه شان را بگيرد من گرفتم يکي که عضو هيئت امنا نيست زنگ زده بود به اين‌ها که برنامه بنويسيد روزي که ما رفتيم در جلسه‌ي هيئت امنا نشستيم جلسه‌ي هيئت امنا نشستيم اين‌ها گفتند اين بيست نفر بايد بيايند هر کدام برنامه هايشان را ارائه بکنند گفتيم باشد هر کسي هست ارائه بکند گفتند نه همه شان که نيامده اند سه نفر آمده اند گفتيم خب آمديم يکي نيامد گفتند نه تا نيامده نمي‌توانيم تصميم گيري کنيم من احساس کردم که اين‌ها مي‌خواهند عقب بيفتد اين‌ها همه ضبط شده است در حالي که قول داده بودند که اگر رئيس هيئت امنا انتخاب شد بلافاصله بعدش رئيس دانشگاه انتخاب شود ديديم به اين نحوه. من کاغذ آرا را دادم به عزيزان گفتم هر کس از اين بيست نفر آن نفري که مورد نظرش است را روي کاغذ بنويسد پنج نفر نوشتند چهار نفر کاغذ سفيد دادند پنج راي آورد از نه نفر ما اين گزارش را آورديم يکي از عزيزان گفت قانوني نيست گفتم من اين گزارش را مي‌دهم به شوراي عالي انقلاب فرهنگي که شما گفتيد قانوني نيست من گزارش دادم که ايشان گفته قانوني نيست ولي اين پنج تا هم اين طور است آقاي مخبر هم صورت جلسه کرد در همان جلسه بود آقاي مخبر به عنوان ناظر از طرف شوراي عالي انقلاب فرهنگي و بعد اخوي راي آورد بعد موقع حکم زدنش شد نمي‌دانم چرا احمدي نژاد حکم را نزد گفت من نمي‌زنم به آقاي هاشمي هم گفتيم *** در اساس نامه هم آمده بود يا رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي يا وزير علوم بايد حکم بدهد من به آقاي احمدي نژاد گفتم ما تا اين جا برديم کار را ايشان دلايلي داشت گفت الآن نظرم اين است شما برو بزن گفتم من از طرف شما بايد بزنم من به عنوان نماينده‌ي شما به ما اجازه مي‌دهيد در حکم ام نوشتم به عنوان کسي که از ايشان اجازه گرفته ام.

مجري: چه دلايلي داشتند که نمي‌زدند؟
دانشجو: دلايل خاص خودشان را داشتند به من هم يک سري چيزها را گفتند من اين دلايل را قبول نکردم هنوز هم قبول ندارم فرهاد رفت دانشگاه آزاد اما دولت عوض شد من رفتم کنار شورا عوض شد خسرو رفت کنار.

مجري: شما به دانشگاه ايرانيان مجوز صادر کرديد؟
دانشجو: نه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به ما ابلاغ کرد به من به عنوان وزير ابلاغ کرد که دانشگاه ايرانيان به رياست هيئت امناي آقاي احمدي نژاد در تهران. علتش هم اين بود که وقتي فرستادند درخواستشان را چون براي تهران بود با آقاي نادري منش نشستيم صحبت کرديم. من با آقاي نادري منش را هم جز هيئت موسس گذاشته بودند که من چون همان اولي که ورود پيدا کردم به وزارت علوم معاونين ام را انتخاب کردم به همه شان گفتم که من و شما هيچ کدام در هيچ موسسه‌ي غير انتفاعي نبايد عضو باشيم نه مي‌توانيم عضو شويم و داشته باشيم براي آقاي نادري منش با توجه به آن قولي که داديم اسم خودت و اسم من را لغو کن.

مجري: وقتي حکم ابلاغ مي‌شود شما نمي‌توانيد مخالفت کنيد؟
دانشجو: نخير اسم حذف شد فرستاديم چون براي تهران مي‌خواستند اصلا وزارت علوم صلاحيت رسيدگي را نداشت چون شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب کرده بود اگر کسي براي تهران مي‌خواهد قبلا تصويب کرده بودند نه دوره‌ي ما که بايد شوراي عالي انقلاب فرهنگي بيايد و مجوز صادر شود براي غير از تهران وزارت علوم و چون اين را براي تهران مي‌خواستند ما ارجاع داديم به شوراي عالي انقلاب فرهنگي آن جا که تصويب شد اساس نامه را فرستاد ما ديديم هيئت موسس اين طور است برگردانديم گفتيم اين ايرادات در اساس نامه وجود دارد چون گفته بود اساس نامه را بررسي کنيد بعد هم گفتند اين ايرادات را برطرف کرديم در نتيجه مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را دارد و علي القاعده وقتي اين مصوبه را دارد قانونا بايد بتواند کارش را انجام بدهد.

مجري: الآن که کنسل کردند.
دانشجو: نمي‌دانم من اطلاعي ندارم مصوبه‌ي شوراي انقلاب فرهنگي دارد.

مجري: مصوبه را شورا مي‌تواند راي گيري کند منتفي کند؟
دانشجو: بله هر چيزي را شورا مي‌تواند در دستور کار بگذارد يا لغو بکند مثل همين چيزي که گفتم سال 66 را مي‌تواند لغو کند.

مجري: در مورد دانشگاه ايرانيان آقاي احمدي نژاد مشورت کرده بود گفته بود مي‌خواهم دانشگاه بزنم؟
دانشجو: بله گفته بود. براي همين به من گفته بود بيا جز هيئت موسس و گفته بودم به اين دليل نمي‌توانم باشم ولي وقتي گفتند تهران گفتيم تهران را ما نمي‌توانيم بررسي کنيم بايد در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مطرح شود.

مجري: دليل اصلي تان همان قول و قرار‌ها بود يا نه نمي‌خواستيد؟
دانشجو: يکي دو نفر ديگر هم در هيئت موسس بودند هم به اين دليل هم به آن دليل قول ها. به خاطر آن يکي دو نفر نمي‌توانستم از نظر اجرايي.

مجري: خيلي سپاسگزارم اين جلد اول شناسنامه را هم خدمت شما تقديم مي‌کنيم تاريخ شفاهي انقلاب 26 مصاحبه‌ي اول است. براي شما جلد سوم خواهد بود. فکر مي‌کنم 78 امين برنامه‌ي شناسنامه است که خدمت شما هستيم ان شاء الله توفيق داشته باشيم هفته‌ي ديگر خدمت شما مي‌رسيم خيلي التماس دعا دارم خدا نگهدار

انتهای پیام/شع
کد مطلب: 251861
مرجع : تسنیم