پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی:حجتالاسلام محسن اکبری/ جنگ و خونریزی بیشترین حادثهای است که تاریخ بشر تاکنون به خود دیده و طی آن، میلیونها نفر به کام مرگ رفته و از نعمت حیات محروم گشتهاند. بهجرئت میتوان گفت اکثر قریب به اتفاق این جنگها به ناحق و به بهانههای پوچ و واهی رخ داده و از آنجا که جنگ همراه با قتل و خشونت است، سخن از اخلاق جنگی، رواج چندانی در طول تاریخ نیافته و کشتار، ارعاب، تخریب و غارتِ هرچه بیشتر اموال، به معنای پیروزی شمرده میشود.
این نگاه در دو قرن اخیر و البته به شکل مدرنتری ادامه یافته است. اگر در قرنهای اخیر کشتارهای دهها هزار نفری در چند روز رخ میداد، اکنون اما بشر قدرت آن را یافته تا با فشار یک دکمه، چند مرتبه زمین و ساکنان آن را تنها در کسری از دقیقه نابود سازد. نمونهی کوچک آن بمباران هیروشیما و ناکازاکی است که طی آن، صدها هزار نفر کشته، مجروح و معلول گشتند.
حال با توجه به تجربهی بشر از جنگ، که به درازنای تاریخ میرسد، طرح این سؤال، بسیار جدی به نظر میآید که آیا معیار و ملاکی برای جنگ وجود ندارد. ادیان الهی و مخصوصاً اسلام، چه گفتمانی را در مورد جنگ پیش میگیرند. به بیان دیگر، اخلاق جنگی مورد تأیید اسلام و نیز تفاوت جنگهای صدر اسلام با سایر جنگها در چیست.
از این رو، کوشش میشود تا مسائلی چون رابطهی جهاد و دعوت، کیفیت قتال با جنگجویان، چگونگی رفتار با غیرمقاتلان، شیوهی برخورد با اسراو مسائلی از این دست، مورد بازخوانی قرار گیرد تا از این رهگذر، رهیافت نوینی از اخلاق جنگی در اسلام به دست آید.
اصالت دعوت در مقابل اجبار بر عقیده
اسلام خود را آیینی جهانی میداند: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (الصف: ۹) از این رو، ندای اسلام باید به همگان برسد. از همین منظر، دعوت و تأکید بر تبلیغ در اسلام نمایان میشود. سازوکار چنین مطلبی نیز بهخوبی در قرآن عرضه شده است. خداوند میفرماید: «اُدْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن» (النحل: ۱۲۵) براساس این آیه، دعوت به اسلام باید همراه با حکمت و موعظهی حسنه صورت گیرد و حتی مشرکان نیز حق اظهارنظر و استدلال دارند؛ چراکه آیه صحبت از جدال احسن میکند. روشن است که جدال در صورتی تصور میشود که حداقل پای دو طرف در میان باشد و هر دو طرف حق اظهارنظر داشته باشند. از این رو، دعوت و پذیرش اسلام بهعنوان اعتقاد، حوزهای متفاوت از جهاد ارزیابی میشود. اساساً عقیده و دین اموری قلبیاند که ممکن نیست با قهر و غلبه تغییر یابند. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ۲/۳۴۳) از همین روست که خداوند می فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّین»
بنابراین جهاد با هدف اجبار و اکراه مردم بر پذیرش اسلام صورت نمیگیرد، لکن تبیین نادرست جهاد و برداشت ناصواب از این فریضه، موجب شده است تا برخی مستشرقان اسلام را دین شمشیر دانسته و توسعهی اسلام را با زور شمشیر بدانند. (رک: زمانی، محمدحسن، شرقشناسی و اسلامشناسی غربیان: ۱۳۴-۸۷)
ظاهراً تفتیش عقاید در مسیحیت و اجبار مردم بر قبول مسیحیت، آنان را واداشته تا مردم کیشهای دیگر را نیز بهسان خود بپندارند و گسترش اسلام در سایهی مهربانی و عقلانیت را امری محال برشمارند؛ حال آنکه به گواهی تاریخ، اسلام بیشتر مناطق را بدون خونریزی و اجبار درنوردید. کشورهایی چون رومانی، یونان، بلغارستان، جمهوریهای شوروی و کشورهای شرق آسیا از همین قبیلاند. (قاسمی، ۱۹۸۲: ۱۳۸-۱۴۰) در همین زمان، یونانیها دیگران را بربر و اجنبی مینامیدند و برای آنان احکامی جدا قائل بودند. (حسن، ۱۴۰۲: ۲۲)
قتال در پی عهدشکنی مشرکان
آیهی ۵ سورهی توبه، بهظاهر دارای عمومیتی است که حکم به قتال با همهی مشرکان میکند، لکن دقت در آیاتی که این آیه را در بر گرفتهاند و سیاق واحد آیات، بهراحتی ما را به نکات زیر رهنمون میگردد:
۱. ملاک امر به قتال، بدعهدی و پیمانشکنی مشرکان است.
۲. مشرکانی که به عهد خود وفادار ماندهاند، محترم شمرده میشوند.
۳. آیات سورهی توبه نسبت به مشرکانی که با پیامبر عهدی نداشتند و در عین حال، مسلمانان را آزار نداده بودند، ساکت است و دلالتی بر قتال آنان ندارند.
۴. در صورتی که همان مشرکان عهدشکن برای یافتن حقیقت پناه بخواهند، نباید مورد تعرض قرار گیرند.
بنابراین آیهی ۵ این سوره، خود قیودی دارد که مانع استفادهی لزوم قتال با همهی غیرمسلمانان میگردد.
آیتالله جوادی آملی در همین راستا معتقد است که بیدینی دیگران و عدم اِیمان آنان، بهانهی شایستهای برای جنگ با آنان نیست، بلکه شکستن اَیمان و سوگندها سب جنگ با آنان است. (جوادی آملی، ۱۳۷۵: ۱۵۷-۱۵۸) بنابراین قتال متوجه مردم عادی نیست، بلکه هدف سران کفر و بر¬اندازی حاکمیت کفر است: «وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ» (التوبه: ۱۲ و همو، ۱۳۸۸: ۱۳۸)
قرآن و رفتار مسالمتآمیز با غیرمسلمانان
قرآن با دو شرط رفتار مسالمتآمیز با غیرمسلمانان را مجاز میشمارد: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِین» (الممتحنه: ۸) اول آنکه برای دین با مسلمانان وارد جنگ نشده باشند، دوم آنکه آنان را از خانه و کاشانهشان بیرون نرانده باشند.
سفارش قرآن تنها بر این نیست که به آنان تعرضی نشود، بلکه فراتر از آن، برّ و احسان و قسط نسبت به آنان مورد تأکید قرار میگیرد؛ همان قسطی که محبوب خداوند است.
آیتالله جوادی با استفاده از گزارهی پایانی آیه میگوید: «معیار روابط در اسلام، قسط و عدل است. از این رو، در عین حال که در سورهی مبارکهی ممتحنه [خداوند] رابطه با کافران را امضا کرده، در سورهی انفال و توبه، رابطه با مستکبران را امضا نکرده است. چون زندگی مسالمتآمیز با کافر ممکن است، زیرا وی گرچه اصول الهی را نمیپذیرد، اصول انسانی را میپذیرد. اما مستکبر نه اصول الهی را میپذیرد و نه اصول انسانی را.» (همان: ۱۷۱)
در تبیین همین آیه، یکی دیگر از اندیشمندان چنین مینویسد: «قسم چهارم، کفارى هستند که نه جزء کفار ذمى مىباشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفار بىطرف نامید... به هر حال، کافر بىطرف هم جان و مال و ناموسش محفوظ است.» (مکارم، ۱۴۲۷: ۱، ۳۴۶)
اسلام و تحریم سلاحهای کشتارجمعی
با مراجعه به متون فقهی، بهراحتی میتوان گزارههایی را یافت که بر کراهت یا تحریم سلاحهای کشتارجمعی دلالت دارد. از دیرباز در متون فقهی، عناوینی چون القای سم به چشم میخورد و فقهای متقدم بر حرمت آن تأکید داشتهاند. بهعنوان نمونه، شیخ طوسی میگوید: القای سم و انتشار آن در شهرها جایز نیست. (نهایه: ۲۹۳) فقهایی چون ابنادریس حلی و ابنزهره نیز بر این مطلب تصریح میکنند. (جواهر: ۲۱/۶۷)
البته سلاحهایی که در قرنهای اخیر تولید شده، اندیشمندان را برآن داشته تا با بازخوانی متون اسلامی، فتاوای بدیعتر و بهروزتری را صادر کنند و تأکید بیشتری بر حرمت آن داشته باشند. نمونهی بارز آن فتوای مشهور مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، مبنی بر تحریم این نوع سلاحهاست: به اعتقاد ما، افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتارجمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت اینگونه سلاحها را حس میکند و آماده است همهی امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما کاربرد این سلاحها را حرام و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابنای بشر از این بلای بزرگ را وظیفهی همگان میدانیم.
نمونهی عینی رعایت اخلاق جنگی را میتوان از سوی امام خمینی در جنگ تحمیلی ایران و عراق مشاهده کرد. صدام بارها از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد و بسیاری از مردم کوچه و خیابان را به کام مرگ و یا جراحتهای شدید کشاند. در چنین شرایطی، برخی از کارشناسان جنگ، نظر امام را در مورد تولید سلاح شیمیایی جهت ایجاد توازن رعب و قدرت بازدارندگی جویا شدند، اما با مخالفت ایشان روبهرو گشتند. (www.dsrc.ir)
در واقع مستند این دیدگاه عبارت است از: ۱. آیاتی اهلاک حرث و نسل را تقبیح میکند. اساساً استفاده از این سلاحها بدون تفکیک، انسانها را از بین میبرد و موجب تخریب گستردهی محیطزیست نیز میگردد و ۲. همچنین در روایتی پیامبر از ریختن سم در بلاد مشرکین نهی کردهاند. (تهذیب: ۶/۱۴۳)
بر این اساس، اسلام پیروزی به هر قیمتی را امضا نمیکند، بلکه پیش از آن، جان و مال مردم عادی و بیسلاح را محترم شمرده و مسلمانان را به رعایت قوانین معینی در این زمینه ملزم میدارد.
حرمت قتال با غیرنظامیان
در فقه اسلامی، کودکان، زنان و کسانی که قدرت بر جنگ و معاونت بر آن ندارند، نباید مورد قتال قرار گیرند. امام صادق در این رابطه میفرمایند: «پیامبر کشتن زنان و کودکان در دارالحرب را نهی فرمودند، مگر آنکه به قتال برخیزند. در چنین حالتی نیز در حد مقدور متعرض آنان مشو.» (تهذیب: ۶/۱۵۶) برخی مانند ابنجنید، راهبان و اهل صومعه را نیز استثنا کردهاند. (جواهر: ۲۱/۷۷)
پارهای از اندیشمندان در دورهی معاصر معتقدند علاوه بر افراد مذکور، سایر افراد که در جنگ شرکتی نداشتهاند نیز نباید کشته شوند و از آیهی ۱۹۰ سورهی بقره بهره میگیرند: «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِین» بدین نحو که مفهوم بخش اول این آیه دلالت بر عدم جواز قتال با مردم عادی داشته و قسمت دوم آیه نیز مؤید این مطلب است و از هرگونه تجاوز منع میکند. (صالحی نجفآبادی: ۲۰؛ زحیلی: ۷۵ و ۱۰۶-۱۳۳ و فضلالله محمدحسین، کتاب الجهاد: ۲۰۵-۲۱۵)
اسلام و رفتار با اسیران
اسیر قدرت هیچگونه دفاعی از خود ندارد. بنابراین اهانت و برخورد قهرآمیز با وی تنها حاکی از انتقامجویی و عقدهگشایی است. قتل و ضربوشتم اسیر در دورهی معاصر نیز بهسان سدههای گذشته صورت میپذیرد.
در زمانی که قتل اسیر در عرف نظامی ممنوعیتی نداشت، اسلام درست در نقطهی مقابل، سخن از آزاد ساختن اسیر به میان میآورد. در فقه شیعی، اسیر به قتل نمیرسد، بلکه با من یا فداء آزاد شده و یا استرقاق میشود. شیخ طوسی در «نهایه»، سیراب کردن و غذا دادن به اسیر را واجب میداند. (نهایه: ۲۹۶)
بدیهی است که جنگ مالامال از خشونت و حس انتقام است، اما به محض فروکش کردن جنگ و اسارت دشمنان، هیچ مسلمانی حق کشتن و حتی بیاحترامی و شکستن شخصیت آنان را ندارد: فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها.
سفارش معصومین در مورد اسیران نمونهی بارزی از رعایت اصول اخلاق جنگی در اسلام است. پیامبر در جنگ بدر با توجه به تمکن مالی اسرا، هرکس را که حاضر به پرداخت فدیه بود، آزاد میساخت. برخی هم که قدرت پرداخت فدیه نداشتند، میتوانستند با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان، خود را آزاد سازند.
پیامبر در تقابل با یهود نیز همین راه را پیش گرفتند و پس از اسارت حتی آنان را بر سرزمینها و کشاورزیشان باقی گذاشتند. این رفتار نشاندهندهی این مطلب است که اسلام بههیچوجه به دنبال کینهتوزی و عقدهگشایی نبوده و جهاد در اسلام فلسفهای کاملاً متفاوت از جنگهای رایج دارد.
ممنوعیت دشنام
سب و دشنام در اسلام از گناهان کبیره شمرده میشود. در واقع دشنامدهنده فردی عاجز است که تلاش میکند کمبودهای خود را در قالب دشنام به دیگران جبران نموده و از این راه خشم درونی خود را فرونشاند.
روشن است که اگر اصول و قواعدی در میان نباشد، صحنهی جنگ بهطور طبیعی شاهد اهانت، سب و دشنام هریک از طرفین خواهد بود. اما اخلاق حاکم بر احکام اسلامی چنین اجازهای به مسلمانان نمیدهد. قرآن در ضمن آیهای راه دشنام را بر مسلمانان میبندد: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم (انعام: ۱۰۸)
نتیجه
بنا بر آنچه در این مجال اندک گفته شد، حوزهی دعوت در اسلام ساحت فکر و قلب انسانهاست و این ساحت نمیتواند عرصهی تاختوتاز و قتال قرار گیرد و اساساً تفکر اکراهبردار نیست. بنابراین جهاد در اسلام با هدف تغییر عقیده انجام نمیگیرد، بلکه با هدف رفع مانع و قتال با سران ظالم کفر است. این مسئله خود یکی از مبانی اخلاقی اسلام در جنگ شمرده میشود. همچنین براساس گفتمان اخلاقی اسلام، غیرمقاتلان و کسانی که سلاح برنداشتهاند، مورد کارزار واقع نمیشوند و جان و مالشان محترم شمرده میشود.*
مصادر و منابع
قرآن مجید
البیهقی، احمدبنحسین، دلائلالنبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
جوادی آملی، عبدالله، روابط بینالملل در اسلام، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۸ش.
جوادی آملی، عبدالله، فلسفهی حقوق بشر، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۵ش.
حسن، محمدعلی، العلاقات الدولیه فی القرآن و السنه، اردن، عمان، منشورات مکتبه النهضه الاسلامیه، چ ۲، ۱۴۰۲ق.
دروزه، محمد عزت، الجهاد فی سبیلالله، بیروت، المکتبه العصریه للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۹۸۸م.
الذهبى، شمسالدین محمدبناحمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۱۳/۱۹۹۳، چ ۲.
رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، مطبعه المنار، ۱۳۴۹ق.
الزحیلی، وهبه، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق، دارالفکر، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م، چ ۳.
زمانی، محمدحسن، شرقشناسی و اسلامشناسی غربیان، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم، ۱۴۱۷، چ ۵.
فضلالله، السید محمدحسین، تفسیر من وحى القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر، ۱۴۱۹ق، چ ۲.
القاسمی، ظافر، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۲م.
مکارم، ناصر، استفتائات جدید، قم، انتشارات مدرسهی امام علىبنابىطالب (ع)، ۱۴۲۷ق، چ ۲.
/خ