پایگاه خبری تحلیلی هم اندیشی: پس از معرفی مجتمع دینی الازهر و نقش آن در سیاست مصر، در گزارش ویژه پیشین به شرح ویژگیهای کشور مصر، روند قدرتیابی اخوانالمسلمین از 1928 تا 1952، آغاز حکومت نظامی سازمان افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر و تعامل اخوان با ارتش حاکم تا سال 2011 میلادی و آغاز بیداری اسلامی پرداختیم. آشنایی با این تاریخچه مختصر، ضرورتی اجتنابناپذیر برای تحلیل صحیح و کارآمد از وقایع دو سال اخیر در مصر است. اکنون در دو بخش به تحلیل رویدادهای حکومت مرسی و حکومت کودتا میپردازیم تا به این سؤال پاسخ دهیم که چه شد حکومت اسلامگرای مرسی که با آن همه امید و فداکاری بر سر کار آمد، به ناگاه واژگون شد و همه چیز دوباره به دست ارتش افتاد؟ علت سیاستهای غیرمنتظره مرسی به ویژه نسبت به دول خارجی چه بود؟ سیسی چه در سر دارد و چگونه توانست بر موج مخالفت علیه مرسی سوار شود؟ تحولات مصر به چه سمتی در حرکت است؟
3- مرسی چگونه شخصیتی است؟
«محمد محمد مرسي عيسى العياط» متولد 1951 در استان شرقی مصر و روستای العدوه است که تحصیلات ابتدایی را در زقازیق گذرانده، سپس در قاهره مدرک کارشناسی و ارشد خود را در رشته مهندسی فلزات دریافت کرده است. وی برای تحصیل در دوره دکتری محافظت از موتورهای هواپیما به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رفته در همانجا تا استادیاری دانشگاه ایالتی کالیفرنیا پیش رفته است. سپس دوباره به زقازیق برگشته تا در دانشکده مهندسی به تدریس بپردازد. مردم مصر وی را ابتدا به عنوان نماینده فعال شهر زقازیق در مجلس شورا شناختند پس از اینکه در سال 2000 میلادی توانست رأی آن شهر را بدست آورد. وی بعلت مواضعش، چند بار توسط مبارک به زندان انداخته شد که یکی از آنها 7 ماه به طول انجامید.
در انتخابات مجلس شورا پس از تغییر قانون اساسی، حزب اخوانالمسلمین و اسلامگرایان توانستند بیش از 40% کرسیهای مجلس را از آن خود کنند و در انتخابات ریاستجمهوری نیز، محمد مرسی به عنوان نامزد حزب آزادی و عدالت با اختلاف کمی از احمد شفیق به پیروزی رسید.
مرسی دوره کوتاهی از ثبات نسبی را برای مصر فراهم کرد که البته به دلیل شرایط انقلابی، متلاطمتر از دوره مبارک بود. از همان ابتدا سخن از 70 میلیارد دلار خروج سرمایه کشور توسط خانواده مبارک شد. از آن بدتر، سرمایهداران مصری سرمایه خود را از مصر خارج کردند و سرمایهداران خارجی نیز منتظر ایجاد شرایط سیاسی شفافتر ماندند. توریستها فعلاً به کشورهای دیگر سفر کردند تا تفریحشان به عزا تبدیل نشود. پلیس شاید به اشاره ارتش چندان دلیلی برای ایجاد امنیت سختگیرانه نمیبیند. اعتصاب در مراکز مختلف، خبری است که هر روز مصریها میشنوند. جایگزینی کمکهای چندمیلیاردی دولتهای خارجی همچون آمریکا که قطع شده، حل مشکلات میلیونها فقیر و از همه بدتر، تعمیر اقتصاد بیمار مصر که ضربه انقلاب نیز آن را بههمریختهتر کرد، به سالیان درازی نیاز داشت که همه تحمل آن را ندارند. مشکلات اقتصادی روزبهروز بیشتر میشد.
از طرف دیگر تصور مردم مصر از اخوانالمسلمین، یک تشکل قدرتمند و سازمانیافته بود که توانسته بود در طول 60 سال حکومت ارتشیان، دوام بیاورد. مهارت سازمانی و انضباط تشکیلاتی آنها بینظیر تلقی میشد. اما در عمل، مردم مصر با حکومتی روبرو شدند که قدرت مدیریت کشور را نداشت. شاید برخی از مشکلات دولت از عدم همراهی ارتش برمیآمد، اما برخی دیگر به ضعف قدرت مدیریت مرسی و اطرافیانش برمیگشت. مرسی پیش از ریاستجمهوری وعدههای زیادی در مورد 100 روز نخست زمامداریاش داده بود، اما تنها 15% از آن به طور کامل تحقق یافت. مدیران تازهکار دائماً دچار خطاهای روشن میشدند و مدیران باتجربه نیز نگران آینده شخصی خود بودند.
در همین اوضاع، اقتصاد همچنان بیمار بود و دولت در برقراری ارتباط با صندوق بینالمللی پول که برای بازسازی اقتصادی مصر ضروری بود، دچار مشکل شد. کار بجایی رسید که 70% از احتیاجات غذایی مردم مصر از واردات تأمین میشود. 25 تا 40% اقتصاد مصر نیز در اختیار کامل ارتش است که طبیعتاً همکاری لازم را با مرسی نمیکردند. تورم شدید به ویژه در محصولات غذایی بوجود آمد و قطعیهای مکرر برق و صفهای طولانی در مراکز توزیع سوخت، مردم را کلافه کرده بود.
دعوا بر سر قانون اساسی همچنان ادامه داشت و تیترهای ریزودرشت رسانهها دائماً موجی از عدم اطمینان را به جامعه تلقین میکرد. مردم نمیدانستند بالاخره مجلس مؤسسان قانون اساسی پیشنویس خود را نهایی میکند یا کمیته انتصابی رئیسجمهور مانع آن خواهد شد. نهایتاً پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی و رأی 60 درصدی به آن، گروههای لیبرال و مسیحی اعلام کردند آنها از فرآیند تدوین پیشنویس حذف شده بودند. دیدبان حقوق بشر نیز نارضایتی خود را از برخی ضعفهای قانون اساسی از جمله تداوم محاکمه شهروندان توسط دادگاههای نظامی و عدم وجود آزادی کامل بیان و مذهب اعلام کرد.
مردم مصر زندگی شخصی و دغدغههای کوتاهمدت خود را دارند و بسیاریشان چندان تفاوتی میان مبارک و مرسی نمیبینند. اگر شرایط سخت باشد خیلیها دوباره رنگ عوض میکنند، و کردند، به ویژه اینکه از رویکارآمدن ارتش بیم کمی داشتند، زیرا دیده بودند مبارک نسبتاً به راحتی و پس از 18 روز اعتراض مردمی از قدرت کنارهگیری کرد.
خبر خوب اینکه وضعیت سیاسی کشور به گونهای شد که هیچ گروهی نمیتوانست به تنهایی اقتدارگرایی را پیشگیرد. اخوان مجبور به ائتلاف با سایر گروهها بود و جالب اینکه گروههای لیبرال و مستقل استعداد بیشتری برای ائتلاف با اخوان داشتند تا گروههای دینی که از نظر دینی هم مخالف اخوان بودند. این سازوکار در پارلمان و سپس در نگارش قانون اساسی نشان داد گروههای اسلامگرا به هیچوجه اکثریت مطلق ندارند. اخوان نیز با روحیه دموکراتیک خود تلاش نکرد تا قانون مد نظر خود را تحمیل کند، در نتیجه خشونتی در این زمینه درنگرفت. مرسی در سیاست داخلی و مدیریت ادارات دولتی نیز از اِعمال قدرت ناتوان بود، هم به دلیل حضور بازماندههای رژیم مبارک، هم ساز مخالف ارتش و هم داشتن نوعی روحیه دموکراتیک. در نوشتار گذشته گفتیم که حزب عدالت و آزادی به شدت بر دموکراسی و ارزش اخلاق تأکید دارد. مرسی تلاش میکرد بدون تنبیههایی که مبارک برای متخلفین از دستورات خود تعیین میکرد، کار خود را به پیش ببرد. گویا مصریان زبان زور مبارک را بهتر میفهمیدند.
این طرف در ارتش تغییراتی رخ داد، یعنی حسین طنطاوی (10 سال وزیر دفاع مبارک و 16 ماه ریاست شورای نظامی در اداره مصر پس از استعفای مبارک تا ریاستجمهوری مرسی)، سامی عنان و مراد موفی کنار رفتند، اما ناظران هر چه تحولات به پیش میرفت، درمییافتند که ارتش نه تنها شکست نخورده بلکه برای بازیابی نقش گذشته خود آماده میشود. حتی رویکرد دولت مرسی در ارتباط با متحدان ارتش و مبارک یعنی آمریکا و اسرائیل چندان تغییری با گذشته نداشت. این اتفاقات البته از دید ناظران خارجی جزء خبرهای خوش بود اما برای اخوانالمسلمین خیر. چرا که دائماً بسیاری از حامیان داخلی خود را از دست میداد.
دولت به دنبال دوستانی در خارج میگشت اما هر چه بیشتر میگشت، کمتر مییافت. کسی دل خوشی از دول اسلامگرا نداشت، آن هم اسلام اخوانالمسلمین که افتخارش به سیدقطب، مراد سران القاعده است. ایران نیز که ظاهراً به همکاری با مرسی متمایل بود، نه وجهه خوبی در میان سران اخوان داشت (پیشتر گفتیم که اخوانیها خاطره بدی از حکومت سوریه در سرکوب نیروهایشان و عدم حمایت ایران از آنها دارند، جدا از اینکه گرایشهای ضدشیعی در برخی نیروهای اخوان وجود دارد) و نه خود در سیاست خارجی با وی اشتراک نظر داشت، زیرا مرسی پیمان کمپدیوید را لغو نکرد، روابط مصر را با اسرائیل قطع و با ایران وصل نکرد ضمن اینکه به جای جهاد علیه اسرائیل بر "به اصطلاح جهاد" علیه بشار اسد تأکید داشت و برای آن اشک میریخت. مرسی حتی در جایگاه رئیس اجلاس عدم تعهد در تهران اعلام کرد حکومت اسد مشروعیت خود را از دست داده و همه باید همبستگی خود با مردم سوریه و آمادگی خود را برای حمایت از سوریه جدید و آزاد اعلام کنند. مرسی همچنین در برابر قتل حسن شحاته از علمای شیعه مصر به دست گروههای سلفی که کمی پیش از کودتا رخ داد، سکوت کرد.
مرسی حتی در جایگاه رئیس اجلاس عدم تعهد در تهران اعلام کرد حکومت اسد مشروعیت خود را از دست داده و همه باید همبستگی خود با مردم سوریه و آمادگی خود را برای حمایت از سوریه جدید و آزاد اعلام کنند
رویهمرفته علاوه بر مشکلات مختلف اقتصادی که گفته شد، در عرصه اجتماعی-سیاسی نیز مردمی که از رویکارآمدن اخوان حمایت کرده بودند، به تدریج دریافتند که نه گروههای دیگر (به ویژه ارتش) اجازه اِعمال سیاستهای مدنظر اسلامگرایان را میدهد و نه خودِ اخوان (شاید به دلیل پایبندی به دین) تمایلی به اقتدارگرایی و تحمیل نظرات خود دارد. در عرصه سیاست خارجی نیز نه تنها رابطه مصر با متحدان مبارک عوض نشده است، بلکه هر روز از متحدان مصر کاسته میشود و مصرِ منزوی هر چه کمتر امکان دستیابی به اهداف مختلف خود را دارد. بسیاری از مردم دریافتند که دستاوردهای انقلاب بسیار کمتر از ناآرامیها و نگرانیهای آن بوده است در نتیجه وقتی فعالان اجتماعی (احتمالاً به اشاره ارتش) از چند هفته پیش از سرنگونی مرسی، آغاز به جمعآوری امضا علیه وی کردند، با آنها همراهی کردند.
سیسی در بیانی هشداردهنده از لزوم جلوگیری از «ناآرامی و جنجال سیاسی» سخن گفت و تأکید کرد «شایسته ارتش نیست که بار دیگر به سیاست باز گردد». کمکم ناآرامی شهرهای بزرگ را فراگرفت، گروههای سیاسی معترض، بازماندههای رژیم مبارک و حتی گروههای متشکل از جوانان انقلابی که مبارک را به زیر کشیده بودند، اکنون در میدان التحریر علیه مرسی شعار میدادند. 7 تن از وزرای مرسی استعفا کردند. سیسی در آن زمان با لحنی بیطرفانه اما تهدیدآمیز به عنوان فرمانده ارتش در بیانیهای خطاب به گروههای سیاسی اعلام کرد ارتش بر میزان قدرت خود آگاهی دارد، بنابر این «بهتر است در میان خود به تفاهم برسید. این ارتش، آتش است. با آتش بازی نکنید و نخواهید که وارد بازی شما شود، البته نه اینکه آتشی علیه اهل خود و کشورش باشد. از این رو چارهای جز تفاهم میان ما وجود ندارد... و این گزینهای است که از نهایت اهمیت برخوردار است.». اینها همه ظاهرسازی بود، و البته بهانه برای عدم مقابله جدی نیروهای انتظامی و نظامی با شورشگران علیه مرسی.
سیسی به رئیسجمهوری پیشین اجازه داد تا پیامش را برای شوراندن مردم علیه ارتش منتشر کند تا مدرکی علیه وی در دادگاه داشته باشد
نهایتاً ارتش با یک مهلت صوری 48 ساعته به مرسی برای آرامساختن اوضاع و جلوگیری از جنگ مدنی، کنترل را در دست گرفت، مرسی را بازداشت کرد و برای حفظ ظاهر، عدلی منصور را به ریاستجمهوری موقت گماشت (کسی که در ژانویه 2014 سیسی را به درجه ارتشبدی ارتقا داد). سیسی به رئیسجمهوری پیشین اجازه داد تا پیامش را برای شوراندن مردم علیه ارتش منتشر کند تا مدرکی علیه وی در دادگاه داشته باشد. کمی بعد، اخوانالمسلمین در مصر و عربستان سعودی به عنوان یک گروه تروریستی اعلام شد و حتی دیوید کامرون اعلام کرد فعالیتهای این جمعیت در انگلیس را زیر نظر خواهد گرفت. آلسعود که بیش از همه از بیداری اسلامی به تنگ آمده بود، مهمترین حامی سیسی در منطقه محسوب میشود. پیشتر گفتیم سیسی نماینده ارتش مصر در عربستان نیز بوده است. در مقابل ترکیه به شدت برآشفت زیرا مرسی همکار وی علیه حکومت بشار اسد در سوریه و همراه وی در تضعیف ایران و عربستان به عنوان دو رقیب قدرتمند بود. مرسی و اردوغان یک وجه اشتراک دیگر نیز داشتند: هر دو با رویکردی اسلامگرا در پی حاکمیت دموکراسی پس از یک دوره حکومت ارتش در کشورشان بودند.
ارتش با یک مهلت صوری 48 ساعته به مرسی برای آرامساختن اوضاع و جلوگیری از جنگ مدنی، کنترل را در دست گرفت
در نهایت مرسی حتی نتوانست حمایت حزب «نور» را که گرایشهای اسلام سلفی دارد و همرزم اخوان علیه مبارک بود، با خود حفظ کند. این حزب در انتخابات اخیر از سیسی حمایت کرد.
روایت سیسی از علل سقوط مرسی جالب است و البته جانبدارانه. وی معتقد است مرسی نه تنها در داخل تنها با گروههای اسلامی کار میکرد و در میان همه نهادهای حکومت، دشمن میتراشید بلکه زمینه ورود گروههای جهادی و سلفی را از افغانستان به مصر فراهم کرد، چرا که هدفش بازسازی امپراتوری اسلامی بود. مرسی با تحمیل ارزشهای اخوانی بر مردم متکثر مصر، 51% حمایت اولیه را به 5 تا 10% کاهش داد. سیسی مدعی است از حمایت و مشورت آمریکا در اقداماتش برخوردار بوده است اما مرسی مشورت هیچکس را نمیپذیرفت و تنها تابع جمعیت اخوان بود. سیسی ادعای مضحک دیگری را نیز مطرح ساخته: «من از آمریکاییان خواستم تا به رئیسجمهوری پیشین (=مرسی) کمک کنند تا بر مشکلاتش فائق آید اما آنها کمکهای مالی گذشته را نیز قطع کردند»!
ژنرال سیسی: «من از آمریکاییان خواستم تا به رئیسجمهوری پیشین (=مرسی) کمک کنند تا بر مشکلاتش فائق آید اما آنها کمکهای مالی گذشته را نیز قطع کردند»
4- ژنرال سیسی چه در سر دارد؟
«عبدالفتاح سعید حسین خلیل سیسی» متولد 1954، پیش از برعهدهگرفتن وزارت دفاع دولت مرسی فرد شناختهشدهای نبود، البته در داخل مصر. آمریکاییها وی را در دوره آموزش اطلاعاتی و همچنین سفرش به دانشکده عالی دفاع شناخته بودند و عربستان هم میزبان وی به عنوان نماینده نظامی حکومت مصر بوده است. وی تحصیلاتش را در دانشگاه ارتش در قاهره شروع کرد و کارشناسی ارشد علوم نظامی را در انگلیس دریافت کرد. وی پیشتر مدیر حفاظت اطلاعات نظامی بود که با برکناری طنطاوی از ریاست شورای نظامی مصر، به عنوان وزیر دفاع از مرسی حکم گرفت. با این حال رخدادی که در جشن آغاز ریاستجمهوری سیسی در 8 ژوئن 2014 در میدان التحریر رخ داد، مشخص کرد بخشی از هواداران سیسی چه در سر دارند و برای چه از رفتن اخوان حمایت کردهاند.
در آن یکشنبه، چندین مورد تجاوز جنسی به زنان و دختران حاضر صورت گرفت که از آن جمله، 7 پسر جوان در ملأ عام به دختر نوزدهسالهای تجاوز کردند و تا پلیس سر برسد، دخترک در خون خود میغلتید، گر چه زنده ماند و چند روز بعد از دست سیسی و همسرش که به عیادت وی آمده بودند، دسته گل سرخی دریافت کرد. گر چه این اتفاق در میدان التحریر چیز جدیدی نبود و کمی پیشتر عدلی منصور رئیسجمهوری دولت انتقالی، مجازات آن را به 6 ماه تا 5 سال زندان افزایش داد، اما تبعات این ماجرا چندان برای دولت سیسی سنگین بوده است که علاوه بر عیادت سیسی و عذرخواهی وی از همه زنان مصر به خاطر این ماجرا، بداوی سخنگوی وی از ارسال درخواست کتبی دولت از طریق سفارت مصر در واشنگتن برای گوگل جهت حذف فیلم تجاوز یادشده از سایت you tube شده است. مدیران سایت اعلام کردند فیلمهایی که چهره دختر در آن مشخص است را حذف کردهاند و برای سایر فیلمهای مربوطه هم شرط 18 سال گذاشتهاند. کمی بعد 13 نفر در مصر در ارتباط با رخداد شرمآور میدان التحریر دستگیر شدند تا بلکه آبروی رفته به جوی بازگردد.
کمی به عقب برگردیم. گر چه سیسی کار ارتش در سرنگونی مرسی را «انقلاب» نامید که از «پشتیبانی مردمی» و «مشروعیت انقلابی» برخوردار است (در برابر مشروعیت قانونی)، و گر چه هوادارانش بارها شعار «سیسی خواست مردم» را مطرح کرده و کار وی را «قیام برای اراده ملت» نامیدند، اما روشن است که کار وی یک کودتا بود. این اولین بار نیست که ارتش هدایت امور کشور را به صورت انحصاری بدست میگیرد و ادعای «خواست مردم» و «اراده ملی» خود را با یک انتخابات فرمایشی تلقین میکند. اگر واقعاً یک انقلاب مردمی صورت گرفته، پس برخورد شدید با مردم معترض با استفاده از تجهیزات نظامی چیست؟ آیا اینها همانگونه که دولت اعلام میکند، اقلیتی اسلامگرا و طرفدار اخوان در برابر «اکثریت ملت» هستند؟ اراده مردم را مردم تعیین میکنند یا برخورد گزینشی ارتش؟ دولت جدید تا آنجا پیش رفته که اعلام کرده اساساً مردم از ارتش خواستهاند تا «رژیم اخوان» را سرنگون کند. نهادهای کودتایی حتی به تخمین افراد حاضر در تظاهرات حمایت از سیسی میپردازند تا بلکه نشان دهند کار دست اکثریت مردم است و ارتش انگیزه خاصی از این به اصطلاح «انقلاب» نداشته است. بگذریم که گفته شده این تظاهرات با حمایت مالی ارتش و حتی با شرکت سربازان البته با لباس شخصی صورت میگیرد. سیسی شاید ادعا کند تظاهرات پیشین در حمایت از مرسی نیز سازمانیافته بوده است از آن رو که تشکیلات وسیع و سازمانهای متعدد خیریه و خدمات اجتماعی زیر نظر اخوان در خدمت حزب عدالت و آزادی قرار گرفته است. اما این چیزی را عوض نمیکند. زیرا این سازمانها در هر صورت مردمی بودهاند و سازمان یافتهبودن آنها یک امتیاز است. حتی اگر واقعاً مردم از سیسی حمایت کرده باشند، در هیچ تظاهراتی خواهان تغییر قانون اساسی و انحلال مجلس شورا نشدند بلکه خواهان برگزاری انتخابات جدید ریاستجمهوری و رسیدگی به وضع اقتصادی خود بودند.
وقتی کار ارتش، یک انقلاب مردمی است، طبیعتاً مخالفت اخوان با آن جرم تلقی میشود. خشونتهایی که پس از کودتای ارتش رخ داد که به ادعای ارتش به کشتهشدن 500 نظامی و پلیس انجامیده است، بهانه سیسی برای صدور احکام سنگین علیه اخوانالمسلمین و اعضای آن شده است. طبیعتاً رسانههای غیراخوانی از ترس پلمب دفترشان چون رسانههای اخوانی، چنان خبر درگیریها را منعکس میکردند که گویی اخوان علیه حکومت قانونی ارتش شوریده است و به جای دهها کشته از معترضان بر یک کشته از پلیس تمرکز میکردند! محمد بدیع مرشد عام اخوان و چند صد نفر از اعضا و طرفداران آن به اعدام محکوم شدهاند که هر روز نیز بر تعدادشان افزوده میشود. این جدا از چندصد نفری است که توسط نیروهای نظامی در تظاهرات علیه کودتای ارتش کشته شدهاند. سازمان عفو بینالملل این حکم را «آخرین نمونه از احکام دادگاههای مصر برای حذف مخالفان سیاسی» نامید. امریکا و اتحادیه اروپا نیز اعلام کردهاند از صدور این احکام شوکه شدهاند. البته آنها هیچگاه از کودتای سیسی شوکه نشدند چون اتاقفکرهایی چون CSIS معتقدند ناآرامیهای 2011 و 2013 هر دو انقلابی مردمی بود که یکبار مبارک و بار دیگر مرسی را به زیر کشید.
خشونتهایی که پس از کودتای ارتش رخ داد که به ادعای ارتش به کشتهشدن 500 نظامی و پلیس انجامیده است، بهانه سیسی برای صدور احکام سنگین علیه اخوانالمسلمین و اعضای آن شده است
گفته بودیم که قدرت اجتماعی اخوان بیش از هر چیز مدیون تأسیس مراکز خیریه و خدمات اجتماعی همچون بیمارستان است. از این رو سیسی به ممنوعیت فعالیت اخوان قانع نشد و تمام اموال اخوان را مصادره کرد. این مطلب نشان میدهد ارتشی که یکبار از اخوان زخم خورده و در کوران بیداری اسلامی در برابر آن کوتاه آمده، اکنون با تغییر شرایط و ابهام ایجادشده در مورد چشمانداز این بیداری در کشورهای عربی، میخواهد این دندان لق را که از 1952 تا کنون مزاحم ارتش است، برای همیشه از جای برکند و خود یگانه قدرت بی رقیب در مصر شود. قانون اساسی جدید که در واقع توسط سران ارتش تدوین شده، فعالیت هر حزب سیاسی با انگیزه دینی را نیز ممنوع ساخته است تا علاوه بر رفع خطر اخوان، مبادا همچون ارتش ترکیه گرفتار حزبی چون عدالت و توسعه شود.
حمایت شیخ الازهر، نماینده مخالفان مرسی یعنی محمد البرادعی و پاپ مسیحیان قبطی مصر برای سیسی کافی نبود و آخرین حربه سیسی برای ادعای مشروعیت کودتا، برگزاری انتخابات ریاستجمهوری بود، گر چه سیسی به عنوان یک کاندیدا حتی زحمت ارائه یک برنامه پیشنهادی برای جلب آرای مردم و تظاهر به آزادی انتخابات را به خود نداد. مبارک و احمد شفیق از وی حمایت کردند. وی در 25 مارس 2014 در یک نطق تلویزیونی با لحنی طلبکارانه اعلام نامزدی کرد: «هیچکس نمیتواند بدون اراده ملت رئیسجمهور این کشور شود... و به زودی حمایت شما این مسئولیت را به من میدهد.». یوسف قرضاوی از مصریان خواست به کسی که «آمدنش صهیونیستها را خوشحال میکند و از فرق سر تا نوک پایش آغشته به خون بیگناهان است، رأی ندهند.» این انتخابات که ابتدا قرار بود به مدت دو روز برگزار شود، برای روز سوم نیز تمدید شد، بانکها و ادارات دولتی نیز تعطیل اعلام شد اما خبری از رأیدهنده نبود گر چه آمار رسمی حکایت از حضور حدود 24 میلیون رأیدهنده داشت. ناظران گفتند این شرکت اندک (که به گفته برخی کارشناسان 15 تا نهایتاً 35 درصد بوده است) شاید ناشی از گرمی هوا و یا بیاعتنایی سیاسی باشد، اما همه میدانند سرنگونی دولت مردمی، تحریم انتخابات توسط اخوان و صوریبودن انتخابات عوامل اصلی واگرایی مردم نسبت به ارتش است.
ژنرال سیسی در نطقی طلبکارانه پس از اعلام کاندیداتوری خود گفت: «هیچکس نمیتواند بدون اراده ملت رئیسجمهور این کشور شود... و به زودی حمایت شما این مسئولیت را به من میدهد.»
جاش استاکر پرفسور مسائل خاورمیانه در دانشگاه کِنت، معتقد است مردم مصر احساس میکنند هیچ نقشی در روند انتخابات جز «تأیید» ندارند. چرا سیسی وقتی علیه اخوان و سپس علیه همه خطوط سیاسی به سرکوب رو میآورد، با مردم مشورت نمیکند؟ حتی کسانی که سیسی را به خاطر ایجاد ثبات در کشور پس از یک دوره ناآرامی ترجیح میدهند، بخاطر این سرکوب شدید علیه وی موضعگیری کردهاند، گر چه خود در مراکز رأیدهی حتی به توهین و اخراج طرفداران حمدین صباحی رقیب سیسی اقدام کردهاند. البته طرفداران رئیسجمهور پیشین مرسی نیز از آنجا که کودتا و حرکت به اصطلاح مردمیِ «تمرد» را غیرقانونی میدانند، به اعمال خشونت و حتی قتل دست زدند.
سیسی حتی نتوانست حمایت حزب «دموکراتیک ملی» (NDP) را به دست آورد. این حزب در دوره مبارک به عنوان حزب حاکم شناخته میشد و گر چه در دوره انقلاب مردمی مضمحل شد اما هنوز حقوقدانان و اعضای آن در مصر صاحب نفوذ هستند و بسیاری از قبایل از آنها حرف شنوی دارند. این را عبدالفتاح علی حسن نماینده منطقه سیده زینب (س) در قاهره در پارلمان اسبق میگوید که نامزد حزب یادشده بوده است.
مرسی پس از قرارگرفتن سیسی در جایگاه ریاستجمهوری گفت:«سیسی به زودی به شما خیانت میکند، کما اینکه به من خیانت کرد.»
سران عربستان و آمریکا نخستین دیدارهای رسمی از قاهره را انجام دادند. کری در دیدار خود با رئیسجمهور سیسی از حمایت قدرتمند آمریکا نسبت به دولت جدید و آغاز دوباره کمکهای مالی به ارتش خبر داد. 575 میلیون دلار و 10 بالگرد آپاچی نخستین هدیه وی به دولت نظامی مصر بود.
در یک سال اخیر که رسانههای مختلف به انتشار وقایع مصر پرداختند، الجزیره اقدام ارتش را «کودتا» نامید و تاوان کار خود را با بازداشت سه تن از خبرنگارانش توسط دستگاههای امنیتی مصر به جرم همکاری با گروههای تروریستی (که احتمالاً منظورشان همان اخوان المسلمین است) پس داد. کار بدانجا رسیده که کاخ سفید از سیسی درخواست عفو این سه تن و سایر زندانیان سیاسی را مطرح کرد، اما سیسی باز هم در لحنی ظاهراً بیطرفانه که گویی با کودکان طرف است، گفت:«ما در احکام قضایی دخالت نمیکنیم، بدان احترام میگذاریم و با آن مخالفت نمیکنیم، حتی اگر بقیه این را نفهمند.»
جمعبندی
بخش مهمی از بودجه مصر و درآمد مردمانش از ورود جهانگردان و فروش نفت تأمین میشود (جهت گیری سر عقاب به سمت راست در پرچم مصر نیز نشان از توجه آنها به مفهوم برکت است که عملاً اشاره به نیل، نفت و گردشگری است). از این رو ثبات و امنیت از اهمیت زیادی برای مصریان برخوردار است. مردم نیز یا هنوز چون پدران خود که در دهه 1920 اعتراض حسنالبنا را برانگیختند، در زندگی شخصی خود فروغلتیدهاند و یا عمدتاً گرایش فرهنگی در مسائل اجتماعی دارند. مشارکت سیاسی برایشان از چندان اهمیتی برخوردار نیست که بخاطر آن، ثبات کشور دستخوش ناآرامی گردد. نمونه آن مشارکت اندک در نخستین انتخابات آزاد در شرایط انقلابی مصر بود که در آن مرسی به ریاست رسید. یکی از بزرگترین ادعاهای سیسی، پایاندادن به تلاطمها، جدالها و ناآرامیهایی بود که در یکسال دولتمداری مرسی عمده مراکز دولتی و خیابانهای مصر را دستخوش خود کرده بود. لازم به ذکر نیست که عمده این تلاطمها به دلیل ساز مخالفی بود که خود ارتش و بازماندگان رژیم مبارک مینواختند چون مطمئن بودند اگر موفقیت سیاسی اخوان به پایگاه اجتماعی وسیعی که با فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی بدست آورده است، ضمیمه شود، احتمالاً باید فاتحه جریانات سیاسی خود و نفوذی که در گذشته داشتهاند، بخوانند. ارتش با مرسی همکاری نکرد و پیش از آنکه مرسی بتواند مشکلات کشور بزرگ، هزارفرقه و عقبافتادهای چون مصر را با همکاری ارگانهای حاکم و سایر گروههای سیاسی رفع کند، ادعای ناکارآمدی مرسی و درخواست مردم برای بازگشت ارتش به صحنه سیاست را مطرح کرد.
اخوانالمسلمین بار دیگر در همکاری با شورای نظامی ارتش پس از خلع مبارک، اشتباه تاریخی خود در حمایت از کودتای جمال عبدالناصر علیه ملک فاروق را تکرار کرد. سیسی به مرسی قول داده بود که با تغییر سران شورای نظامی و تدوین قانون اساسی جدید، از ورود ارتش به سیاست جلوگیری کند اما نکرد. ظاهراً حتی اگر اخوان در 1952 ملک فاروق را خود سرنگون میکرد و سازمان افسران آزاد را به خدمت میگرفت، باز هم با یک کودتا روبرو می شد. چون مرسی همین کار را کرد (آن هم در دوره فرماندهی سیسی بر ارتش که کاریزمای آن قابل مقایسه با جمالعبدالناصر نیست) و با سرنوشت تلخی روبرو شد.
البته اخوان هم بیتجربه بود و تلاشهای مبارک و سران پیشین ارتش در کنترل فعالیت سیاسی آن و همچنین گرایش اخوان به مسائل نظامی-امنیتی اجازه چندانی به سران اخوان برای تجربهاندوزی در عرصه سیاسی نداده بود. مرسی وعدههای زیادی در دوره مبارزات انتخاباتی داد اما بدان دست نیافت. گرایشهای ضدشیعی اخوان که از زمان سرکوب این حرکت در سوریه و انتشار افکار سیدقطب شدت گرفت، در سیاست خارجی نیز برای مرسی مشکلآفرین شد و اجازه نداد از ظرفیت نیرومند اسلامگرایی در دولتهایی چون ایران استفاده کند. ضمن اینکه مرسی حمایت اعضای دولت خود را نیز از دست داد تا جایی که معاونت امنیت وزارت کشور علیه وی موضعگیری کرد. البته حمایت اولیه از مرسی، 51% نبود، زیرا بسیاری نه بخاطر خودش بلکه برای «نه» گفتن به نخستوزیر سابق مبارک (احمد شفیق) به وی رأی دادند.
در یک جمله: رویکردهای غیر قاطع و غیراسلامی مرسی در سیاست داخلی و خارجی، گروههای اسلامگرا را از وی راند و مشکلات اقتصادی و ناامنی، سایر گروهها و مردم بیتفاوت را نیز به خیابانها کشاند.
سیسی البته روایت خود را دارد. وی، هوادارنش و گروههای سیاسی حامیاش معتقدند مرسی سیاستی متعصبانه و تحمیلی را در داخل به اجرا گذاشت و در خارج نیز با گروههای سلفی همپیمان بود. آنها میگویند مرسی مصر را به اندازه اخوان کوچک کرده بود. سیسی آمده است تا دموکراسی واقعی را به اجرا گذارد، از جدالهای بیهوده مذهبی در عرصه سیاست جلوگیری کند، مصر را برای همه گروهها بخواهد، به امنیت و اقتصاد مصر رونق بخشد و خواستهای انقلاب 2011 میلادی را تحقق بخشد.
اما هشام قاسم فعال و تحلیلگر مسائل سیاسی در قاهره معتقد است در صورت تداوم سرکوب در عین عدم حمایت مردمی که خود را به وضوح در انتخابات اخیر نشان داد، احتمالاً باید منتظر شورش سوم باشیم. بگذاریم تا زمان همه چیز را روشن کند. فعلاً کار سیسی با سرکوب در سیاست داخلی، کسب حمایت آمریکا و عربستان و سازش با ایران در سیاست خارجی به پیش میرود. سیسی عبرتهای زیادی از حکومت مرسی گرفته است.
د