تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۱۱
 

سروده‌ای تقدیم به ساحت امام هادی(ع)

Share/Save/Bookmark
سروده‌ای تقدیم به ساحت امام هادی(ع)
 
هم اندیشی : بعد از توهین‌هایی که به ساحت امام هادی(ع) شد، غربت ائمه اطهار(ع) در ادب و هنر اسلامی بیش از پیش جلوه کرد. هرچند در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای جبران کم‌کاری‌ها صورت گرفت، اما هنوز جای خالی این مفاهیم در هنر اسلامی امروز دیده می‌شود.
به گزارش  هم اندیشی ،  اگرچه بعد از دمیدن نسیم انقلاب بر دشت وسیع ادب فارسی، حوزه‌ها و جوانه‌های جدیدی در این عرصه رویید و رشد کرد، اما به زعم بسیاری از کارشناسان هنوز تا رسیدن به نقطه اوج راه بسیاری باقی است. همین امر در حوزه شعر ولایی و آیینی نیز صدق می‌کند و می‌توان از آن به عنوان مصداق بارز این ادعا یاد کرد. هرچند بعد از انقلاب شعر آیینی رشد کرد و مسیر جدیدی را پیمود، اما هنوز هستند بسیاری از شاخه‌ها و عرصه‌های این حوزه گسترده که چنان که باید به آن پرداخته نشده است.
این امر از آنجا که شعر همیشه در جامعه ادبی ایرانیان به عنوان یک رسانه برای انتقال مفاهیم، ارزش‌ها و پیام‌ها به کار گرفته می‌شده است، یه نقص به شمار می‌آید. شاید یکی از دلایل مهمی که در سال‌های گذشته با عنوان هتک حرمت به برخی از امامان معصوم(ع) شاهد هستیم، از این غفلت و ناآگاهی شاعران و عامه مردم از سیره این بزرگواران نشأت بگیرد. در این میان گذشته از اینکه وظیفه شاعر آیینی و ولایی چیست و باید از چه رهگذری این نقص را جبران کرد، غربت ائمه(ع) به خوبی بروز و نمود می‌یابد. بزرگوارانی که در زمانه خود و حتی سده‌ها بعد از آن در ادب فارسی و حکمت به عنوان فرزانه‌ترین دانشمندان، عالم‌ترین افاضل، صادق‌ترین مؤمنین و مؤمن‌ترین مسلیمن یاد می‌شدند، در سال‌های اخیر به سبب مهجوریت و غربت، کمتر یادی از آنها در ادب فارسی شده است.
نمونه کامل این امر بی‌توجهی شاعران به پرداختن و بیان سیره عملی امام هادی(ع) است. سروده ذیل از حمیدرضا برقعی است که شاعر در آن ضمن اظهار ارادت به ساحت امام هادی(ع)، شرمندگی خود از این امر را بیان می‌کند:
«یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحه غار حراست
خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است

همه عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران

من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران

یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران

پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
انتهای پیام/ش
کد مطلب: 185017
مرجع : تسنیم