گفتوگوی تفصیلی با حجتالاسلام کاویانی
سبک زندگی؛ از آنچه «هست» تا آنچه «باید» باشد
تسنیم , 25 مهر 1392 ساعت 11:03
هم اندیشی : عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: نگاه تجویزی به سبک زندگی، نگاهی جامع و «معیارمرجع» است که برای ما نسخه میپیچد، نقشه راه ارائه میدهد، از بار ارزشی برخوردار است و در آن «راحتتر بودن» لزوماً برابر «بهتر بودن» نیست.
به گزارش هم اندیشی ، رهبر معظم انقلاب اسلامی سال گذشته در چنین روزی (۲۳ مهرماه ۹۱) در جمع پرشور هزاران نفر از دانشجویان، دانشآموزان و دیگر جوانان خراسان شمالی، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه دعوت به عمل آوردند.
خبرنگار تسنیم این موضوع مهم را با حجتالاسلام والمسلمین محمد کاویانی، از صاحبنظران این عرصه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤلف اثر ارزشمندی در حوزه سبک زندگی با عنوان «سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن» به گفتوگو نشسته است. این گفتوگو آذرماه سال گذشته در تسنیم منتشر شد و به جهت اهمیت موضوع در سالروز بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره این موضوع در خراسان شمالی بازنشر میشود:
شما در اثر خود در تقسیمبندی سبک زندگی به دو گونه نگاه توصیفی و نگاه تجویزی به سبک زندگی اشاره کردهاید و این موضوع را از دو دریچه «هست ها و هنجارها» و «بایدها و تجویزها» مورد بررسی قرار دادهاید، این دو نگاه چه ارتباطی باهم دارند و تفاوتهای آنها در چه مواردی است؟
توصیف یعنی آنچه که هست و تجویز یعنی آنچه که باید باشد. غالباً در علوم انسانی به نگاه توصیفی پرداخته میشود و در این نوع نگاه، غلیظترین نگاه از طرف جامعهشناسی است و علوم دیگر مانند علوم پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی بالینی نیز به به نگاه توصیفی نزدیکترند. اما نگاه روانشناسی و به تبع آن نگاه دینی اعم ازتوصیف و تجویز است؛ یعنی ضمن این که نگاه توصیفی دارند، اما نگاه تجویزی یعنی نسخه پیچیدن نیز در اینجا وجود دارد.
برای مثال فرض کنید که سبک زندگی ما مردم یا گروهها درباره خواب و بیداری این گونه است که دیر وقت میخوابیم و احتمالا دیروقت نیز از خواب برمیخیزیم. نگاه جامعهشناختی یک نگاه توصیفی است، اما نگاه تجویزی نسخه میپیچد و به ما میگوید که مثلاً باید زود و یا دیر بخوابیم و فلان مقدار خواب،کافی است و بیشتر یا کمتر نباید بخوابیم.
نگاه تجویزی به سبک زندگی، نگاهی جامع است
فرق دیگری که بین توصیف و تجویز وجود دارد آن است که اگر ما نگاه توصیفی به سبک زندگی داشته باشیم، دیگر نیاز نیست که یک جامعیتی را در نظر بگیریم؛ مثلاً اگر ما در زندگی روزمره بُعدی از زندگی را نادیده بگیریم و به وجهی دیگر بیش از حد بپردازیم، کسی علت آن را از ما نمیپرسد، اما نگاه تجویزی باید جامع باشد و از ما میخواهد تا از ابتدا نسخهای بپیچیم که تمام ابعاد را در نظر گرفته باشد.
بنابراین تفاوت دیگر آن است که در نگاه توصیفی جامعنگری امکانپذیر است، اما نگاه تجویزی که از ابتدا با اراده و برنامهریزی ترسیم میشود، حتماً باید جامع باشد و تمام ابعاد زندگی را از ریز ودرشت و کوچک و بزرگ، و ...، لحاظ کند و بدون جامعیت قابل دفاع نیست.
از هنجارمرجعی و تا معیارمرجعی
فرق دیگر این است که در نگاه توصیفی معیار ما برای شناسایی، جامعه است و به اصطلاح علمی گفته میشود که این نگاه «هنجارمرجع» است. ما میخواهیم نُرم اجتماعی یا هنجار اجتماعی را به دست آوریم و ببینیم که مردم چگونه زندگی میکنند. اما تجویز اصطلاحاً «معیارمرجع» است؛ یعنی از معیارهای خاصی استخراج می شود و با آن سنجیده می شود؛ که آن معیار عبارت است از آموزههای دینی و قرآن و روایات و...؛.
فرق دیگر اینکه، در نگاه توصیفی، سبک زندگی ما در توصیف ممکن است خوب و یا بد باشد؛ نسخهای برای آن پیچیده نشده است و الزامی نیست که حتماً خوب باشد، اما در تجویز بهترین حالت ممکن برای سبک زندگی ارائه میشود.
«راحتتر بودن» لزوماً مساوی «بهتر بودن» نیست
تفاوت دیگر آن است که در سبک زندگی با نگاه توصیفی هر سبکی که راحتتر و بهتر و بیشتر بتواند در زندگی ما حضور پیدا کند و به اصطلاح راحت الحلقومتر باشد، راه خود را باز می کند، عمومیت پیدا میکند و مورد پذیرش افراد و گروه ها قرار میگیرد و تبدیل به هنجار اجتماعی میشود.
مثلاً صله ارحام را، اگر راحت بود و راهمان نزدیک بود، و با مشاغلمان تزاحمی نداشت، آن را انجام می دهیم، اما اگر سخت بود و زحمت داشت و وقتگیر بود، به تدریج از سبک زندگی ما خارج میشود و خود به خود منزوی میگردد و ممکن است هیچ کسی هم متوجه این مطلب نباشد؛ ولی در سبک زندگی تجویزی این گونه نیست؛ بلکه نقشه و پازل جامع و نسخه رفتاری و نقشه راه همواره در پیش چشم ما باز است و چک می کنیم که کدام بخش از این نسخه عمل شده و کدام بخش عمل نشده است.
به عبارت دیگر در سبک زندگی تجویزی اسلام این گونه نیست که «راحتتر بودن» مساوی باشد با « بهتر بودن»؛ بلکه در برخی موارد نسخه تجویز شده به داروی تلخی میماند که برای بهبود زندگی آدمی مؤثر است و باید آن دارو حتما فراهم شود و مورد استفاده قرار گیرد.
در سبک زندگی توصیفی هماهنگی همه ابعاد باهم دیده نمیشود، امادر سبک زندگی تجویزی این هماهنگی به چشم میخورد و ضرورت دارد. اشارهای کردم که در سبک زندگی تجویزی که معیارمرجع است، ما باید کلیت سبک زندگی را به عنوان یک پازل بزرگی طرح کنیم که این پازل مانند نقشه جامعی همه ابعاد زندگی آدمی اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، دفاعی، امنیتی،... را در بر داشته باشد و همه را پوشش بدهد و اینها با یکدیگر تزاحم و همپوشی، یا تعارض و تنافر مفهومی نداشته باشند، بلکه کاملاً مکمل هم باشند و با هم یک مجموعه سازگار را شکل بدهند: جهان چون چشم و خط وخال و ابرو است/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست.
اما در سبک زندگی توصیفی نقشه راه و پازل جامع وجود ندارد؛ بلکه تنها میخواهیم آنچه را که هست، توصیف کنیم و بار ارزشی در توصیف جایگاهی پیدا نمیکند؛ یعنی جامعهشناسی یا علوم پزشکی نمیآید که بگوید این سبک زندگی خوب است و آن دیگری خوب نیست؛ یا این خوبتر و آن دیگری بدتر است.
اما در آنجا که بحث تجویزی مطرح است، یعنی در جهتگیری روانشناسی و جهتگیری اسلامی حتماً با ارزشها و خوب و بدها مرتبط است و خوب و بدها را هم ردهبندی میکند که این ردهبندی پیوستاری بین یک تا صد را شامل میشود؛ بنابراین نگاه توصیفی از بار ارزشی برخوردار نیست.
چگونه میتوان این سبک زندگی تجویزی اسلامی را با توجه به اقتضائات زندگی امروز به نحو مطلوبی درآورد و موانع تحقق زندگی مطلوب تجویزی اسلامی چیست؟
داشتن یک زندگی تجویزی اسلامی یعنی سبک زندگی مطلوب از منظر اسلام نیازمند فرصت و زمان است. ممکن است بخشی از این اشکال مربوط به این باشد که ما قبلاً در جامعه خود توجه کافی به این مقوله نداشتهایم، هرچند که به حواشی بحث و گاهی به اصل محتوا با عناوین و اسامی دیگری توجه شده است، ولی سبک زندگی که یک معنای اصطلاحی تفصیلی دارد، اکنون مطرح شده است.
داشتن سبک زندگی تجویزی اسلام بدان معناست که همه شئون زندگی ما از اقتصاد و خانواده و نظام تربیتی و... همه و همه باید اسلامی شود. داشتن اقتصاد اسلامی مستلزم پژوهش است (هم پژوهشهای نظری دینی و اسلامی و هم پژوهشهای روشی و فنی و تجربی)؛ یعنی باید نگاه ارزشی با نگاه فنی که اکنون در دنیا وجود دارد، با هم تلفیق شود و ما بتوانیم اقتصادی داشته باشیم که هم زندگی را به خوبی اداره کند و هم ارزشهای اسلامی را نادیده نگیرد.
بنابراین داشتن یک سبک زندگی اسلامی با یک تصمیم یکباره و یکساله یا دوساله محقق نمیشود؛ بلکه باید بخشهای مختلف جامعه از جهت درونی شدن در وجود افراد و نهادهای قانونی و نیز در مقررات و بخشنامهها از بالا تا پایین (از قانون اساسی تا بخشنامه یک اداره کوچک)، همه رنگ و بوی اسلامی به خود بگیرد تا به تدریج طی یک یا دو دهه یا کمتر و بیشتر از آن آرام آرام سبک زندگی ما به طرف اسلامی شدن برود.
باید توجه کرد که این ابعاد مختلف نیز درهم تنیده هستند؛ یعنی وقتی ما قصد اصلاح اقتصاد را داریم، ممکن است در اثر بیتوجهی به سیاست آسیب بزنیم و هنگام اصلاح سیاست نیز اگر توجه نکنیم ممکن است به اخلاق آسیب بزنیم و هنگام درست کردن اخلاق نیز اگر توجه جامع نداشته باشیم، ممکن است به خانواده آسیب بزنیم؛ و همینطور در تمام ابعاد دیگر.
سبک بودن با عمل کردن گاهگاه و اتفاقی متفاوت است
در اینجا جا دارد یادآوری کنم که سبک بودن، با عمل کردن گاهگاه و اتفاقی، متفاوت است؛ سبک یعنی اینکه به گونهای در عمق وجود افراد، در عمق هنجارهای اجتماعی، در لایههای زیرین قوانین و مقررات و در تمام کوچه پس کوچههای نهادهای آموزشی، تربیتی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، خانوادگی، دفاعی و امنیتی و .... جای گرفته باشد که عمل کردن با آن، همانند شنا کردن در جهت موافق جریان آب باشد و همه در و دیوار و خانه و بازار و ...، همه همان را فریا بزنند؛ در این صورت میشود گفت که سبک زندگی مردم اینگونه است.
داشتن سبک زندگی اسلامی در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی، حکومتی و حتی بینالمللی مسیری است که باید حداقل تا یک یا دو دهه و حتی یک یا دو نسل دیگر با تمام تلاش و دغدغه کامل پیگیر آن باشیم تا آرامآرام سبک زندگی ما اسلامی شود. باید در این مسیر از همه امکانات موجود اعم از نرمافزاری و سختافزاری استفاده کنیم و نکته مهم آن است که نباید از ارزشهای اسلامی فاصله بگیریم و روش ما باید قابل تأیید اسلام باشد؛ یعنی برای نمونه اگر استفادهای از علوم انسانی میکنیم، آن باید در محتوای اسلامی قابل تأیید باشد.
سؤال بعدی درباره ارتباط و نسبت سبک زندگی با علوم انسانی است و این که آیا علوم انسانی رایج وارداتی میتواند مانعی برای تحقق این سبک زندگی تجویزی باشد؟
درباره علوم انسانی چند سخن قطعی و بحثهای قابل گفتوگو وجود دارد. یکی از سخنان قطعی آن است که علوم انسانی در درازمدت قطعاً باید بخشی از سبک زندگی اسلامی باشد؛ یعنی نگاه حاکی از کملطفی و کمتوجهی به علوم انسانی در سبک زندگی اسلامی راه ندارد.
این علوم هم چنان که از نام آن نیز پیداست، ماهیتاً مربوط به انسان و شناسایی، تدبیر و زندگی فردی و اجتماعی اوست و سبک زندگی اسلامی نیز میخواهد همین انسان را تدبیر کند؛ یعنی علوم انسانی باید با همه یافتهها و داشتههای خود، زیر چتر اسلام، یک همسنخی خوبی را در یک هدفگذاری و جهتگیری واحد برای خود تدارک ببینند.
علوم انسانی باید نیازهای کاربردی جامعه اسلامی را تأمین کنند و نه جوامع بیگانه را
نکته قطعی دیگر آن است که علوم انسانی موجود در غرب نه به طور کامل قابل پذیرش است و نه میتوان به کلی آن را رد کرد. یعنی ما باید علوم انسانی را به حسب جامعه و فرهنگ و سبک زندگی اسلامی مورد نیاز خودمان، بازسازی کنیم. در سبک زندگی اسلامی اینها باید با مبانی اسلامی اعم از هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی و روششناسی در حیطههای مختلف منطبق باشند.
تغییر دیگر آن است که این علوم انسانی نیازهای کاربردی جامعه اسلامی را تأمین کنند و نه جوامع بیگانه را؛ یعنی پژوهشها، مقالات، کتابها و کارهای تجربی و میدانی و روشها و تکنیکهای اتخاذ شده از علوم انسانی، باید ناظر به نیازهای فعلی جامعه خودمان باشد و اگر چنین شود، به یکباره بسیاری از مفاهیم اسلامی، مورد مطالعه و توجه قرار خواهد گرفت.
یعنی رنگ و بوی علوم انسانی، به محض اینکه بخواهد کاربردها و نیازهای جامعه اسلامی را برطرف کند، به یکباره عوض میشود؛ اگرچه نام آن «کاربرد» است، اما محتوا را نیز بسیار تحت تأثیر قرار خواهد داد. این نیز یکی از مسیرهایی است که باید در بازنگری علوم انسانی سبک زندگی تجویزی اسلام مد نظر داشته باشیم.
نکته دیگر آن است که ما برای شکلدهی سبک زندگی اسلامی در درازمدت یک محتوای اسلامی نیاز داریم و یک روشها، تکنیکها، فرآیندها و مکانیزمهایی که از آنها استفاده ابزاری کنیم، که آنها را بیشتر باید از علوم انسانی روز بگیریم. در آموزههای دینی خودمان نیز روش و مکانیزم و فرآیند داریم، اما آنها فرآوری و آمادهسازی نهائی و کامل نشده و علوم انسانی به صورت کاملتری به این روشها و فرآیندها پرداخته است.
نکته قابل توجه دیگر آن است که در دراز مدت تمام علوم انسانی باید به محتوای کاملاً اسلامی مجهز باشد؛ اگر سادهتر بگوییم آخرین قدم در علوم انسانی آن است که نظریهپردازی کامل و جامع مبتنی بر محتواهای اسلامی داشته باشند و اگر ما بخواهیم یک سبک زندگی اسلامی را لحاظ کنیم و جایگاه علوم انسانی را در آن لحاظ کنیم، باید به این مطالب توجه کنیم.
باید در سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، اخلاق، و ...، در دل معارف اسلامی به نظریهپردازی اقدام کنیم و پیش برویم؛ اگر این کار را کردیم، آنگاه انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) را که اکنون با تدابیر بلند مقام معظم رهبری و با نگاه تیزبین و آیندهنگر آن بزرگ، هدایت میشود، به سرمنزل مقصود به طور نسبی رساندهایم و امیدواریم که در جهت زمینهسازی برای ظهور و حضور حضرت حجت (جعلنا الله من المستشهدین بین یدیه) انشاءالله قدم مناسبی برداشته باشیم.
درصد بالایی از علوم انسانی موجود قابل استفاده است
اما این که این علوم انسانی مانع تحقق سبک زندگی تجویزی اسلام است یا نه؟ به نظر میرسد دستکم در مواردی که با مبانی اسلامی ما سازگار نیست، باید مواظبت کامل داشته باشیم. ما باید از این علوم استفادهای بکنیم که آسیبی به مبانی سبک زندگی اسلامی نزند و این آسیب هم اکنون در دانشگاهها و مجامع علمی و همینطور در مجامع تصمیمسازی و تصمیمگیری جامعه ما حضور جدی دارند.
البته نمیتوانیم به یکباره و با یک عجله و با قوه قهریه، آنها را از میدان به در کنیم. ماهیت این علوم اقتضاء میکند که هیچگاه غافل نشویم، و در عین حال هیچگاه شتابزده عمل نکنیم؛ به عبارت دیگر پاکسازی و سالمسازی علوم انسانی، همانند پاکسازی و سالمسازی نظامی و سیاسی نیست، بلکه ظرافت و حوصله و تیزبینی وآینده نگری خاص خودش را لازم دارد.
اما اگر بخواهیم به صورت مصداقی و درصدی مشخص کنیم، به عقیده بنده درصد بالایی از علوم انسانی موجود قابل استفاده است و درصد کمتری از آن به خاطر مبانی غلطی که دارد، غیر قابل استفاده است و اگر بخواهیم از آنها استفاده کنیم، به مبانی ما آسیب میزند و قطعاً باید آن را کنار گذاشت و یا اصلاح کرد و در خدمت سبک زندگی اسلامی قرار داد.
انتهای پیام/ش
کد مطلب: 184396
آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/184396/