شرح خطبه متقین توسط آيت الله خوشوقت

سايت خبری رجا , 26 تير 1392 ساعت 13:32



 قسمت چهارم: آثار ايمان متقین

متن شرح خطبه متقین توسط حضرت آیت الله خوشوقت أعلی الله مقامه  (به همراه تحقیق و ذکر منابع) و فایل صوتی آن در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.


دانلود

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین. ثم الصلاة و السلام علی أشرف الانبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین، أبی­ القاسم محمدصلی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیة الله فی الأرضین.

یکی از علائم و نشانه­ های انسان های با تقوا از دید امیرالمؤمنین علیه ­السلام این معناست، فرمودند:

“فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ”

انسان های با تقوا عموماً ریشه ­های دین و خداترسی در وجودشان قوی و محکم است؛ چون ادامه تقوا موجب می ­شود ایمان قوی ­تر شود، ایمان که قوی­ تر شود ریشه­ های تدیّن در وجود انسان عمیق­ تر و قوی­ تر خواهد شد.

از آثار قوّتِ دین و ایمان در وجود انسان این است که از بیرون هر گاه و هر مقدار مسائلی ضدّ با دین و دین داری متوجه انسان شود به این زودی در او اثر نخواهد گذاشت. اگر از غرب مسائلی که از نظر دین اسلام ضد دین حساب می­ شود وارد جامعه مسلمین شد مسلمانان با تقوا به این زودی متأثر نمی ­شوند؛ چون به قدری ایمانشان بالاست که متأثر از این مسائل ضد اخلاقی و ضد انسانی هرگز نخواهند شد.

آن هایی که زود می­ پذیرند، تغییر روش و منش و رنگ می­ دهند، این ها کسانی هستند که در زندگی تقوا را مراعات نکرده ­اند. ایمان در وجودشان ضعیف است. به مجرد وزیدن هر نوع باد مخالف با اسلام این ها اثر می ­پذیرند و به آن شکل در می­ آیند، و الّا معنی ندارد مسلمانی که ایمانش قوی است از غیرمسلمان مسائل ضد اسلامی را بپذیرد و در زندگی وارد کند و در سایه آن حرکت را شروع کند. بنابراین قوّت در دین یکی از آثار و علائم ادامه تقوا در انسان با تقواست.

“وَ حَزْماً فِي لِينٍ”

انسان های با تقوا در جامعه که همه چیز در آن هست، هر نوع فکری در آن است، هر نوع عملی در آن دیده می­ شود با احتیاط حرکت می­ کنند، اما در عین احتیاط، نرم و آرام هستند. ایجاد تنش نمی­ کنند، خشونت به کار نمی­ گیرند. اما در کمال احتیاط که نکند چیزی برخلاف هدفشان پیش بیاید، کاری برخلاف دینشان علل و عواملش پیش بیاید. در عین احتیاط نرم و آرام حرکت می­ کنند بدون خشونت و ایجاد تنش.

“وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ”

ایمانشان به اندازه یقین رسیده است.

ایمان ها مختلف هستند، بعضی­ ها مرحله اول ایمان هستند، یقین در آن نیست. بعضی ها در وسط هستند. بعضی ها در نهایت هستند که یقین حاصل شده است. اهل تقوا به علت ادامه تقوا در زندگی ایمانشان رشد کرده و به مرحله یقین رسیده است. به این زودی ها ایجاد شک در او نمی­ توان کرد. ریشه ایمان و معارف دینی در او قوی و محکم است، بنابراین ایمانش در حد یقین است.

“وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ”

در یادگیری علومی که برایش خیر و منفعت دارد حریص است؛ چون در جمله­ های قبلی هم حضرت فرمودند”وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ”، این ها از راه گوش فقط علوم نافع و سودمند را فرا می­ گیرند. حرص هم یکی از شاخه ­های اوست. همیشه سعی می­ کنند بر اطلاعات و آگاهی دینی شان که برایشان مفید و لازم است به هر وسیله ­ای بیافزایند.

“وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ”

حالا که علم را در خودشان جمع کردند این علم را با حلم توأم می ­کنند. چون گاهی دیده می ­شود کسانی که دارای علم هستند فاقد حلم هستند. زود عصبانی می­ شوند، تندی به خرج می­ دهند، اگر سؤالی تکرار شود ناراحت می­ شوند. نه، این ها وقتی علم یاد می­ گیرند در موقعی که سؤالی از آنها می­ شود و می­ خواهند جواب دهند تندی و خشونت به خرج نمی­ دهند. با کمال حلم و آرامش جواب سؤال طرف را می­ دهند.

“وَ قَصْداً فِي غِنًى”

اگر اتفاقی افتاد و این ها ثروتمند شدند، مثلاً پدری داشتند که از دنیا رفت و اموالش به عنوان ارث به این آدم رسید، این آدم ثروتمند می ­شود؛ ثروت یکی از آثارش این است که به آدم فشار می ­آورد، می گوید سابق که نداشتی خرج نمی کردی حالا که داری حالا چرا خرج نمی­ کنی؟ شروع به پیشنهاد کردن هزینه ­های سنگین می­ کند. این آدم باتقوا اگر چه با غنی و ثروت باشد در هزینه زندگی حد توسّط و اقتصاد را همیشه مراعات می ­کند. حالا چون زیاد دارد، زیاد مصرف نمی­ کند و این درست نیست.

“وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ”

یکی از لوازم تقوا عبادت است. باید نماز بخواند، باید روزه بگیرد. در حال انجام عبادت در کمال خضوع و خشوع است. حواسش پرت چپ و راست نیست. دستش، پایش حرکت نمی­ کند، در برابر عظمت پروردگار متعال آرام و قائم ایستاده و مشغول بندگی و اطاعت است.

“وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ”

اگر اتفاق افتاد آدم متقی فقیر شد کاری می­ کند که کسی نفهمد این فقیر است. ظاهر خودش را جوری آراسته می­ کند که مردم نفهمند این فقیر است.

“وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ”

اگر در زندگی مشکلاتی پیش بیاید برایش صبور است، از کوره در نمی رود. مثل غربی ها تا برخلاف میلشان اتفاقی افتاد خودکشی نمی ­کنند، صبر می­ کنند.

“وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ”

وظیفه هر انسان است که دنبال تأمین نیازهای مادی خودش برود. این ها هم دنبال روزی حلال می­ روند اما از طریق حرام به هیچ وجه منفعتی به دست نمی ­آورند.

“وَ نَشَاطاً فِي هُدًى”

هر وقت راه حق را پیدا کردند با نشاط حرکت می­ کنند نه با کسالت و افسردگی و سستی.

“وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ”

از طمع ورزی اجتناب می­ کنند. طمع صفت بدی است که انسان را وادار می­ کند به بیش از اندازه لزوم و مطلوب فعالیت و حرکت کند.

“يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ”

کار خیر انجام می ­دهد اما در عین حال می ­ترسد که مبادا خدای نکرده عواملی پیش بیاید و این را وادار کنند کار نامطلوب انجام دهد.

“يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ”

روز را به شام می آورد و سعی می­کند که سپاسگزاری از کارهای خیری که در روز انجام داده بکند، روز تمام شد الحمد لله وظایفمان را انجام دادیم سپاسگزاری می­کند.

“وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ”

شب را به صبح می ­آورد و فکرش این است که فردا همیشه به یاد خدا باشم، غافل از خدا نباشم؛ چون در حال غفلت شیاطین وسوسه می کنند و انسان را دعوت می­ کنند به انجام کارهایی که نباید انجام بگیرد.

“يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ”

شب را وقتی به صبح می ­آورد حذر می ­کند. شب اتفاقات خاص خودش را دارد، مشکلاتی ممکن است پیش بیاید. صبح که دید مشکلی پیش نیامد سپاسگزار می­ شود.

“إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِبُّ”

گاهی فرد یک وظایفی دارد اما نفس أماره میل ندارد انجام بگیرد. اگر این را که میل ندارد انجام ندهد و به او ندهد آنچه را هم که نفس أماره می ­خواهد به او نمی­دهد. مثلاً نفس أماره دلش می­ خواهد وقتی رفت در خیابان به ناموس مردم نگاه کند؛ نفس حاضر نیست از آن بگذرد، می ­گوید نگاه کن. متقین آن که را او می­ خواهد به او نمی ­دهند چون حرام است.

بنابراین امکان دارد خیلی از مواقع نفس أماره انسان را دعوت به گناه کند، نباید به او بدهیم.

“قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى”

زندگی دنیا پایان پذیر است، گذراست. پنجاه سال، شصت سال. اما زندگی آخرت طبق گفته قرآن کریم که سخن خداست همیشگی است، ”خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً [1] همیشه فکرش در آن زندگی ابدی و همیشگی است. زیاد خودش را پایبند به زندگی گذرا و تمام شدنی نمی­ کند. این جا وظیفه اش را انجام می­ دهد ولی فکرش آن جاست. با انجام وظائف محوّله می­ خواهد آن زندگی ابدی را تأمین کند.

“يَمْزِجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ”

اگر حرفی می­ زند سعی می­ کند عمل کند. بعضی ها حرف می ­زنند ولی به حرف خودشان پایبند عملی نیستند. این ها وقتی حرف می­ زنند اول خودشان عمل می­ کنند و بعد به دیگران می­ گویند. همان گونه که خاتم انبیاء صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند: من هر گاه چیزی را از شما می­ خواهم که بجا بیاورید، اول خودم انجام می­ دهم بعد به شما می­ گویم که انجام دهید[2]. هر گاه از شما خواستم کاری را ترک کنید، اول خودم ترک می­ کنم بعد از شما می­ خواهم ترک کنید؛ چون اگر منِ گوینده بگویم و عمل نکنم تأثیر کلامم از نصف هم کمتر می­ شود.

“تَرَاهُ قَرِيباً أَمَلُهُ”

فرد متقی آرزوهای طولانی در ذهنش نیست. مثلاً اگر این زمین را شصت سال قبل خریده بودم الآن ده هزار برابر ترقّی قیمت داشت! این فکرها در ذهنش نیست، چون کسی ضمانت به کسی نمی ­دهد که شما شصت سال بعد زنده باشی. آن مقداری که عقلاً متعارف است رواست انسان در آن مورد برنامه­ ریزی کند و آرزو داشته باشد. بیشتر از آن اتلاف وقت و نرسیدن به مسائل است.

“قَلِيلًا زَلَلُهُ

لغزش هایش کم است؛ چون اهل تقواست. اعمالش مطابق با دستور شرع است. کمتر زمین می­ خورد. برعکس انسان هایی که تقوا را مراعات نمی­ کنند، آن ها زمین خوردنشان، لغزششان در زندگی زیاد است

“خَاشِعاً قَلْبُهُ

قلبشان در برابر خدا خاضع و خاشع و تسلیم است.

“قَانِعَةً نَفْسُهُ

نفسش قانع است، زیاده طلبی ندارد. به هر مقداری که نیاز واقعی­اش تأمین شود اکتفا می­ کند.

“مَنْزُوراً أُكلُهُ

آدم های با تقوا پرخور نیستند. صبح چه بخورم؟! ظهر چه بخورم؟! شب چه بخورم؟! کتاب طبّاخی را جلویش باز کند، صبحانه آن گونه، ناهار آن گونه، شام هم آن­ گونه. این علامت این است که عمر را دارد در راه خوردن تلف می­ کند؛ چون این برنامه ­ریزی ها مقدماتی هم دارد. آن مقدمات هم وقت می ­برد، پول می برد، باید بروی این ها را بخری، باید بروی کاری انجام دهی، این ها به این صورت در بیاید، بعد بخوری. خوب چقدر باید برای خریدن این ها بیرون بروی؟ چقدر پول خرج کنی؟ این ها همه اتلاف وقت و عمر است، بدون این که لزومی داشته باشد. و بعد آدم پرخور با پرخوری خودش را طوری فراهم می­ کند که مبتلا به بیماری های صعب العلاج می­ شود. چاقی نتیجه پرخوری است. چاقی یکی از عوامل بسیار بزرگ بروز بیماری های قلبی و عروقی، کبدی، کلیوی است و تمام اعضا و جوارح در اثر پرخوری خسته می­ شوند، بالاخره انسان فلج می­ شود و از کار می افتد.

بنابراین متقین در زندگی پرخور نیستند. به اندازه ­ای که لازم است غذا می خورند.

“سَهْلًا أَمْرُهُ

کارهایش آسان است، سختگیر نیست. آن هایی که دنیاپرست هستند کارشان سخت است. در امور دنیوی گذشت ندارند. می ­گویند فلان چیز حتماً باید این جور، این قدر و این گونه باشد. متقین نه، خیلی ساده و آسان می­ گیرند. لذا زندگیشان به راحتی می­ گذرد.

“حَرِيزاً دِينُهُ

متقین به عکس کارهای دنیا دینشان خیلی محکم و استوار است. کارهای دنیایی­ شان را سهل و آسان می­ گیرند اما دینشان قرص و محکم است. کسی جرأت و قدرت طمع در دینشان را ندارد. نه با پول می­ توانند دین این ها را بخرند، نه با تهدید می ­توانند، نه با شُبهات علمی می­ توانند. این ها جایگاه دینشان خیلی خیلی محکم و در حِصن حَصین است.

“مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ

خواسته­ هایشان محدود است، همه چیز را نمی­ خواهند. چیزهایی که در زندگی ضرورت دارد آن ها را می­ خواهند. اما آن هایی که دنیا پرست هستند خواسته­ هایشان نهایت ندارد. شهواتشان، حاکم بر وجود آن هاست. سعی می­ کنند امکانات زیاد به دست بیاورند. همه چیز را در راه بدست آوردن شهوات و خواسته هایشان مصرف کنند.

“مَكْظُوماً غَيْظُهُ

متقین زود جوش نمی­ آورند، از کوره در نمی­روند. اما دنیاپرست ها این جور نیستند. تا حرفی برخلاف میلشان بشنوند از کوره در می­ روند، عصبانی می ­شوند، داد و فریاد و دستشان بالا می­ رود. ولی متقین این جور نیستند.

“الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ‌

مردم در انجام کار خیر از او آرزو دارند. چون می­ دانند آدم خوبی است، مرتب کارش خیر است، کار بد انجام نمی ­دهد.

“وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ

مردم هم از شرّ این آدم در امان هستند. نه همسایه، نه همکار، نه همشهری، به هیچ کسی ضرر و زیان و شرّ نمی ­رساند.

رب صل علی محمد و آل محمد


شرح خطبه متقین توسط عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی اعلی الله مقامه الشریف

 

 


[1]  سوره مبارکه نساء، آيه: 122

[2]  الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: قِيلَ لَهُ لَا نَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ حَتَّى نَعْمَلَ‏ بِهِ‏ كُلِّهِ وَ لَا نَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ حَتَّى نَنْتَهِيَ عَنْهُ كُلِّهِ فَقَالَ لَا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ كُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ كُلِّهِ. کتاب وسائل الشيعة ؛ ج‏16 ؛ ص151

 

انتهای پیام /ن


کد مطلب: 169370

آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/169370/

هم اندیشی
  http://www.hamandishi.ir