به گزارش هم اندیشی به نقل از مؤسسه بروکینگز، به باور کارشناسان مسائل سیاست خارجی این اندیشکده، مسئله هستهای ایران به قدری از حساسیت و پیچیدگی برخوردار است که باید دیگر مسائل داخلی به سرعت حل شده و کنار گذاشته شود تا فضای کافی و مناسب برای بررسی این مسئله در کنگره مهیا شود و اذهان دولتمردان و مردم نسبت به آن مهیا گردد.
بحث در باب امنیت ملی در کشورمان به مسئلهای سورئال تبدیل شده است. اینکه در صورتی که آمریکا نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند آیا باید حمله هوایی علیه این کشور ترتیب دهد یا خیر، به مسئله بسیار پیچیدهای تبدیل شده است. در حالی که انتخابات اخیر به انتخاب رئیس جمهور اصلاح طلب یعنی حسن روحانی منتهی شد، که پیش بینی میشود میتوان از طریق مذاکره با او از یک منازعه احتمالی جلوگیری کرد، اما روحانی هنوز به هیچ وجه تمایلی به این امر نشان نداده است که ایران غنی سازی اورانیوم را متوقف خواهد کرد یا برنامه تسلیحاتی هستهای این کشور را به طور کامل رها میکند. با همه این اوصاف و وجود خطر جنگ، به ندرت در مورد این مسئله بحث و گفتگو میکنیم.
مسائل بسیار ریز و درشتی وجود دارند که توجه سیاستمداران کشور را از مسئله ایران منحرف میکنند. رسواییهای مربوط به دفتر خدمات درآمد داخلی، آژانس امنیت ملی و بنغازی؛ بنبستی که عبور از بحران مربوط به مصادره اموال و بودجه فدرال را غیر ممکن کرده است؛ سوریه و افغانستان. هیچ کدام از این مسائل بیاهمیت نیستند. اما حمله هوایی به ایران میتواند این کشور را به سمت سومین جنگ بزرگ خاورمیانه هدایت کند ـ یا حداقل دورانی از مناقشات که جنگهای سرد و گرمی را علیه جمهوری اسلامی ایران در بر میگیرد ـ آن هم در زمانی که رئیس جمهور اوباما اعلام کرده است که تمایل دارد به جنگها در خاورمیانه پایان دهد و به طور کامل به امور داخلی بپردازد.
این موضوع بسیار مهمی است. با این حال در کنگره این مسئله چندان مورد توجه قرار ندارد. به طور قطع کنگره در مورد تصمیمات مهم اخیر ایران اقداماتی انجام داده است، تحریمهایی را علیه این کشور تصویب کرده و همزمان با نزدیکتر شدن ایران به بمب هستهای بدون آنکه «خطوط قرمز» مد نظر اوباما را رد کرده باشد، فشار اقتصادی بر تهران را افزایش داده است. اما اگر ایران اورانیوم ۲۳۵ را بیشتر غنی کرده و به مواد مورد نیاز برای ساخت بمب هر چه بیشتر نزدیک شود، هنوز در این نهاد به بررسی این موضوع پرداخته نشده است که در صورت چنین اتفاقی چنین حمله هوایی میتواند به نفع آمریکا باشد یا خیر.
جالب اینجاست که این مسئله و تصمیم در مورد جنگ پیش دستانه احتمالی در مقایسه با بحثهایی که در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ در مورد عراق بود، توجه کمتری را به خود جلب کرده است. بدون شک این مسائل با هم متفاوت هستند. هیچ کس در مورد حمله مستقیم آمریکا به خاک ایران سخن نمیگوید. اما ما باید از تجربیات گذشته خود درس بگیریم که هر چند میتوانیم در مورد آغاز جنگها خودمان تصمیم بگیریم، اما به هیچ وجه همیشه در مورد پایان یافتن آنها مختار نیستم.
کنگره باید در مورد مسئله ایران توجه بیشتری را مبذول دارد. (شاید بتوان گفت که از یک سال پیش تا کنون مسئله سوریه نیز مطرح شده است، اما سوریه مسئله متفاوتی است که در مقایسه با ایران از اهمیت کمتری برخوردار است.) تصمیم در مورد اینکه گزینه حمله به تأسیسات هستهای ایران روی میز قرار گیرد یا خیر به اندازه کافی اهمت دارد که سیاستمداران همیشه مشغول کاخ سفید باید توجه جدی به این مسئله مبذول دارند. و در حالی که همه ما امیدواریم که هرگونه استفاده از قوه قهریه کوتاه، محدود و مشخص باشد، اما تاریخ جنگ از ویتنام گرفته تا کزووو و تا عراق به ما نشان میدهد که این استفاده از قوه قهریه میتواند شکل دیگری به خود بگیرد.
هر اعلان جنگ رسمی نیازمند پیشنویس قانونی، بحث و رأی گیری ندارد. هدف مطلوب ما باید این باشد که مانع جنگ شویم نه اینکه آن را به وجود آوریم. کنگره نباید علیه ایران اعلان جنگ کند. اما باید به تصویب قطعنامهای بیاندیشد که به رئیس جمهور این اختیار را میدهد که تحت شرایط خاصی میتواند از قوه قهریه استفاده کند.
آغاز یک جنگ با ایران نه تنها میتواند حملات هوایی آغازین آمریکایی را دربرگیرد بلکه حملات تلافی جویانه ایران را شامل میشود که به چاههای نفت خلیج فارس و حمل و نقل دریایی این منطقه صورت خواهد گرفت یا ممکن است گسترش بیشتری یافته و به افغانستان، عراق و سوریه نیز کشیده شود. این حملات ایران به سرعت و بدون وارد کردن خسارات جدی پایان نخواهد یافت. در این صورت مردم آمریکا باید مطلع شده و پیشاپیش آمادگی ذهنی پیدا کنند. تنها بحث و گفتگو در کنگره میتواند چنین گفتمانی را جا بیاندازد و در نهایت یک اجماع و اتفاق جمعی ایجاد کند.
بدون تردید در عمل مدتی زمان لازم است تا کنگره بحث در مورد این مسئله را آغاز کند. روحانی، رئیس جمهور منتخب مردم ایران، در ماه آگوست دفتر ریاست جمهوری را تحویل خواهد گرفت و عاقلانه است که به انتظار نشست تا ببینیم آیا او به سرعت به سمت یک مصالحه عاقلانه حرکت میکند یا خیر، پیش از آنکه مباحث عمومی و خصوصی کنگره در مورد این مسئله آغاز شود. همچنین به پایان رساندن مباحث در مورد مسائل مربوط به بودجه، مهاجرت و دیگر مسائل ضروری میتواند موقعیت ایدهآلی برای بحث در مورد مسئله ایران فراهم آورد.
اما اگر تا رسیدن پاییز هیچ حرکت رو به جلویی در مذاکرات هستهای با تهران دیده نشد، کنگره باید این مسئله را در دستور کار خود قرار دهد. بحث باید در مورد این مسئله باشد که اگر ایران به طور برگشت ناپذیری به سمت تولید تسلیحات هستهای پیش رفت، آیا همه ابزارها برای جلوگیری از چنین نتیجهای باید در اختیار رئیس جمهور قرار گیرد یا خیر. این به معنای اعلان جنگ نخواهد بود ـ که از سال ۱۹۴۱ آغاز شده است و حتی شبیه به مواقعی همچون جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ یا اشغال افغانستان و عراق نیست. اما نمایندگان منتخب مردم آمریکا را درگیر تصمیم سازی میکند که میتواند بزرگترین تصمیم سیاست خارجی دور دوم ریاست جمهوری اوباما باشد.
شکلگیری همرأیی مثبت و کامل میتواند رئیس جمهور را قادر سازد ایران را تحت فشار بیشتری قرار دهد تا توافق کند توانمندی غنی سازی و ذخایر اورانیوم غنی شده خود را محدود کند. رأی منفی میتواند به دیپلماسی دولت تا حدودی آسیب وارد کند، اما همچنین رئیس جمهور را از ورود به منازعهای که او و کشورش برای آغاز و ادامه آن آماده نیستند، منع کند.
/خ