به گزارش هم اندیشی به نقل از خبرنامه، نخستین کلمه ای که امام حسین(ع) هنگام زبان گشودن بر لب جاری کرد کلمه الله اکبر بود و تا آخر نیز، پای "اللّه اکبر" ایستاد و خون پاکش را برای اعتلای کلمه "اللّه اکبر" نثار کرد.
میلاد امام حسین (ع)
به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت، دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص)رسید،به خانه ى حضرت على و فاطمه (ع) آمد و اسماء را فرمود تا كودكش را بیاورد.اسماء او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص)برد،آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش، امین وحى الهى،جبرئیل، فرود آمد و گفت:سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا،این نوزاد را به نام پسر كوچك هارون"شبیر"كه به عربى"حسین"خوانده مىشود، نام بگذار.چون على(ع)براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است جز آنكه تو خاتم پیغمبران هستى.و به این ترتیب نام پر عظمت "حسین"از جانب پروردگار،براى دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.در روز هفتم ولادتش، فاطمه زهرا(س)،گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه كشت، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.
در چنین شبی حتی در آسمان و ملکوت جشن و سرور برپاست.وقتی امام حسین (ع) بهدنیا آمد، خداوند در عالم ملکوت به فرشته خازن و عهده دار آتش جهنم، وحی کرد که به خاطر مولودی که به پیامبرش عطا کرده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش کند و به رضوان، نگهبان بهشت وحی کرد که بهشت را بیاراید و آن را خوشبو گرداند و به حورالعین وحی فرمود که خود را بیارایند و به دیدار یکدیگر بروند و به ملائکه وحی فرمود که در صفوفی بایستند و به تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر بپردازند.
ماجرای ولادت امام حسین(ع) از زبان شهید مطهری
استاد شهيد مطهرى،ماجرای ولادت امام حسین(ع) را این گونه روایت می کنند: امشب و فردا تعلق دارد به حضرت سيدالشهداء(س)؛سوم شعبان و ولادت آن بزرگوار است.اهل ايمان به چنين ولادتى خوشحال و مسرور مىشوند،چون مىدانيم كه ـ گذشته از هر امر ديگر ـ پيغمبر اكرم با اين ولادت فوقالعاده خوشحال و مسرور شد. شَيعَتُنا مِنّا، خُلِقوا مِنْ فاضِلِ طينَتِنا،يَحْزَنونَ لِحُزْنِنا وَ يَفْرَحونَ لِفَرَحِنا.خلاصهاش اين است كه شيعيان ما در حزن ما محزون و در سرور ما خوشحال و مسرور هستند. بنابراين روزى است كه اميرالمؤمنين على عليه السلام و صدّيقه طاهره سلاماللَّه عليها همه در مثل چنين روزى خوشحال و مسرورند.ما شيعيان كه ادعاى تشيع مىكنيم،در اين اعياد بيش از اينها [بايد اظهار سرور كنيم]اگرچه شيعيان در ولادت حضرت سيدالشهداء به نسبت اعياد ديگر ـ نه به نسبت شايستگى وقت و زمان ـ بيشتر اظهار سرور و شادمانى مىكنند.ولى بيش از اينها لازم است كه علائم و آثار و نشانههاى اين شادمانى در چهره همه ما پيدا باشد و در زندگى ما اين علائم و نشانهها ظاهر و بارز باشد.
در آن حديث فرمود:«انَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةً مَكْنونَةً فى قُلوبِ الْمُؤْمِنينَ».يك محبت پوشيدهاى[نسبت به حسين عليه السلام در دلهاى مؤمنين هست] (مكنون يعنى در آن سرّ ضمير، در آن ضمير باطن و ناآشكار)؛در آن ضمير ناآشكار هر مؤمنى محبت حسين بن على عليه السلام هست.البته در ضمير ناآشكار و آشكار هر مؤمنى محبت پيغمبر خدا هم هست و بايد باشد،همينطور محبت اميرالمؤمنين، حضرت زهرا و ساير ائمه هدى؛ولى قضيه اين است كه براى بعضى از ائمه جريانهايى پيش آمده است كه آن جريانها توانسته لااقل قسمتى از واقعيت آنها را نشان دهد و بارز و ظاهر كند.والّا فرق نمىكند،همه آنها نور واحد هستند.امام حسين(ع)در قضايا و مسائل عاشورا از وجود مقدسش آنقدر فضائل ظهور و بروز كرد كه امكان ندارد كسى واقعاً مؤمن باشد و در عمق دل و روحش امام حسين عليه السلام را دوست نداشته باشد.
روزى پيغمبر اكرم به خانه على(ع) و فاطمه(س)آمدند.در آن وقت امام حسن و امام حسين دو طفل كوچك بودند.قدر مسلّم اين است كه امام حسين از هفت يا هشت سال كوچكتر بوده است زيرا در وفات پيغمبر ايشان در اين سن بودهاند.حضرت رسول در آن روز مدتى نشستند و جلسه خيلى خوب و خوشى بود و غذايى تناول فرمودند و خيلى مسرور و خوشحال بودند و همه چنين بودند.بعد رفتند در كنار آن اتاق، ايستادند به نماز خواندن و مقدارى نماز خواندند. بعد از نماز حالت دگرگونى براى ايشان پيدا شد كه بعد شروع كردند به گريه كردن و گريه زيادى كردند. اين امر قهراً سبب بهت و تعجب همه شد كه چه شد، جلسهاى كه اين همه توأم با سرور و خوشحالى بود،پيغمبر اكرم بعد از نماز يكمرتبه به گريه افتادند، علت قضيه چيست؟
ظاهراً ناقل حضرت امير هستند. تعبير عجيبى است. آنطور كه يادم مىآيد فرمود: هيچكدام از ما به خود جرأت نداد كه از پيغمبر اكرم علت گريه را سؤال كند.
فهميديم يك امر تازهاى است، پيغمبر است و خبر از آسمان و وحى و اينگونه مسائل. روايت مىگويد يك وقت امام حسين، همين طفل كوچك، از جا حركت كرد (تدبير و كار را ببينيد)،رفت مقابل جدش كه نشسته بود، اول دو پاى كوچكش را يكى روى اين زانوى جدش و يكى روى آن زانوى ديگر گذاشت(نه اينكه همينطور كه نشسته است سؤال كند)بعد سر جدش را محكم به سينهاش گرفت و چسباند. (چون پاهايش را روى زانوى جدش گذاشته بود سر جدش را زير چانه خودش چسباند و محكم گرفت.)سر پيغمبر به سينه امام حسين محكم چسبيده بود.
مىدانيد در اين حال،وقتى كه بدن ها با يكديگر تماس مىگيرد، يك بچه كوچك،طفل بسيار بسيار عزيز پيغمبر و آن علائقى كه پيغمبر دارد،چگونه آن محبتهاى پيامبر به جوش مىآيد. دستهايش را هم به سر پيامبر قلاب كرد و چسباند.همين كه خوب پيامبر را محكم در بغل گرفت و مطمئن شد كه تمام عواطف او را به جوش آورده است، يك مرتبه گفت: «يا جَدّاه! ما يُبْكيكَ» پدر جانم چرا گريه مىكنى؟ علتش را به ما بگو.
آنگاه پيغمبر اكرم شرح داد،فرمود:"جبرائيل بر من نازل شد و در اين حال آينده فرزندان مرا براى من شرح داد و از آن جمله اينكه بر حسين من چه خواهد گذشت و در كجا دفن خواهد شد و بعد قبرش چگونه مطاف زوّار خواهد بود! آنگاه سؤال و جوابهايى در اين زمينهها رد و بدل مىشود." اينها نشانههاى زيادى است از محبت پيغمبر اكرم نسبت به حسين بن على عليه السلام؛ لهذا فرمود: «حُسَيْنٌ مِنّى وَ أَ نَا مِنْ حُسَيْنٍ، احَبَّ اللَّهُ مَنْ احَبَّ حُسَيْناً» حسين از من است و من از حسينم؛ خدا دوست مىدارد هر كسى را كه حسين من را دوست بدارد.
اين بيانات از مجموعه آثاراستاد شهيدمطهرى ج۲۷ صفحه ۶۱۷ ـ ۶۱۶ اخذ شده است.
نیایش های امام حسین(ع) در قنوت نماز
بارالها!آغاز همه از توست و مشیت (نافذه در همه قلمرو آفرینش)از آن تو و همه جنبشها و توانمندیها برای توست و تویی آن ذات کامل یگانهای که هیچ معبود به حقی جز تو نیست.
دل های اولیایت را اقامت گاه مشیت خود و کمینگاه اراده خویش ساخته ای و اندیشه های آنان را پایگاه های اوامر و نواهی خود، قرار داده ای. پس هرگاه خواستههای خود را بخواهی (اجرا کنی)،از باطن آنان آن نهفته ها پ(بصیرت و همت)را که پوشیده داشته ای به جنبش آوری و از اراده خود آنچه را که در پیمانهای (فطری) به آنان آموخته ای بر زبانشان،آشکار نمایی و من به سبب تعلیم تو می دانم آن (اسراری را) که در برابر ارائه آن به من و پناهنده ساختن من به آن،تنها تو(پسندیده و)مورد سپاسم هستی.
بارالها! با این همه باز به تو پناه می برم و دست به دامن حول و قوه تو می شوم.به آن داوری که در علم خود آن را به سوی من راندهای خشنودم.به همان گونه که مرا به جریان انداختهای در جریانم. آنچه را تو از من منظور داشتهای قصد میکنم. در آنچه تو را از من خشنود سازد، بخل نمی ورزم؛ آن را تو خوشایندم ساختهای. و تلاش خود را از آنچه مرا به آن فراخوانده ای دریغ نمی دارم.
به آن اهداف بلندی که به من شناسانده ای شتاب می گیرم... مرا از حوزه عنایت خود بیرون میفکن و از هول (و توان بخشی)خود،پس مینداز و از آن مقصدی که با آن به خواسته تو می رسم خارج مساز و راه کمال را بصیرت قرار ده...
خدایا! اولیای خود را به سبب من، در فتنه (و سختی) میفکن و به رحمت خود، آنان را در سایه نعمت (معرفت و عبودیت) خود شیدای رحمت خاص خویش ساز. شیدای گزیده و شیدای رهیده که طریق مرا پیمایند و راه راست مرا پی گیرند و مرا به شایستگان از اجداد و خویشان خود ملحق ساز.
شمه ای از فضایل امام حسین (ع)
جود و کرم امام حسین
حسین بن علی(ع)در بخشش زبانزد مردم روزگار بود.نقل میکنند روزی مرد صحرانشین مستمندی وارد مدینه شد و از مردم سراغ بخشندهترین فرد را گرفت.همه مردم حسین بن علی(ع)را به او معرفی کردند. وقتی در مسجد به خدمت آنحضرت رسید و نیازمندیِ خود را با خواندن چند بیت شعر بیان کرد،امام او را به خانه آورد و به قنبر فرمود:هر مقدار پول در خانه داریم حاضر کن.قنبر چهارهزار دینار به خدمت آنحضرت آورد و گفت:این تمامی پولی است که در اختیار داریم. امام (ع)همه آن چهارهزار دینار را از پشت در به آن مرد بادیهنشین داد.منظور حضرت از این برخورد آن بود که چشم آن مرد به چشم او نیفتد که مبادا خجالت زده شود.مرد اعرابی وقتی پولها را گرفت،در حالی که گریه میکرد چنین گفت:مگر پول کمی به من بخشیدی که از پشت در آن را به من میدهی؟در عجبم که چگونه این دستهای بخشنده و پربرکت روزی زیر خاک خواهد رفت.
فروتنی امام حسین
در روزگاری که فخرفروشی به دارایی رونق بسیار داشت و ثروتمندان از روی تکبر به مستمندان توجهی نداشتند و از نزدیک شدن به آنها دوری میجستند،امام حسین(ع)با کمال تواضع با مساکین نشست و برخاست میکردند.نقل میکنند روزی آنحضرت از محلی میگذشت.عدهای فقیر سفره کوچکی را که مقدار کمی غذا در آن داشتند پهن کرده بودند و مشغول خوردن آن بودند.وقتی چشمشان به امام افتاد او را به سفره خود فرا خواندند.امام فورا دعوت آنها را پذیرفت و در کنار آنها نشست و با آنان همغذا شد و فرمود:خداوند انسانهای متکبر را دوست نمیدارد.آنگاه که از غذا خوردن با آنها فارغ شد به آنان فرمود: حالا که من دعوت شما را پذیرفتم،شما نیز دعوت مرا بپذیرید به منزل من بیایید تا مهمان ما شوید.وقتی آنها به منزل حضرت آمدند،با تمام وجود از آنها پذیرایی کردند.
عبادت امام حسین
اهتمام امام حسین(ع)به عبادت خداوند زبانزد مردم بود در طول عمر مبارکشان حدود ۲۵ بار پیاده برای گزاردن مراسم حج از مدینه به مکه رفتند.آنحضرت همواره به یاد خدا بودند و آثار خشیت در چهره مبارکشان نمایان بود.روزی شخصی از او پرسید: علت این همه خوف تو از خدا چیست؟ امام فرمودند: کسی که در دنیا از خدا نترسد،در روز قیامت از عذاب او ایمن نخواهد بود. علاقه امام حسین(ع)به نماز بسیار بود.نقل شده است آن حضرت در روز تاسوعا به برادرش حضرت عباس بن علی(ع)فرمودند:"به دشمن بگو امشب را به ما مهلت دهد تا به نماز و راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن بپردازیم.خداوند متعال میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم".
علم امام حسین
حسین بن علی(ع) وارث علم پیامبر (ص)است و به اعتراف دوست و دشمن،در این زمینه نظیری برای او در دوران امامتشان نبوده است.روزی نافع بن ارزق رهبر فرقه "ازارقه خوارج"درباره خداشناسی سؤالاتی از آنحضرت پرسید.امام چنان پاسخهای محکم و مناسبی دادند که ابن ارزق از شگفتی و شعف گریست و سپس گفت:"چه نیکو پاسخ دادی!» امام حسین علیهالسلام به او فرمودند: «به من رسیده است که تو به من و پدر و برادرم نسبت کفر میدهی". ابن ارزق گفت:"یا حسین،اگر این ناسزا از من صادر شده است، به خدا سوگند اکنون اعتراف میکنم که به یقین شما چراغ اسلام و ستارگان احکام خداوندید. یعنی مردم باید از انوار علوم و معارف شما روشنی بجویند و در تاریکیهای نادانی به ستارههای وجود شما هدایت شوند".
فصاحت و بلاغت امام حسین
امام حسین(ع)در نظم و نثر همانند پدر بزرگوارشان بسیار فصیح و بلیغ بودهاند.نقل میکنند روزی یک مرد عرب گفت میخواهم افصح و ابلغ عرب را ببینم.به او امام را نشان دادند. او در خدمت آنحضرت اشعار بسیار زیبایی قرائت کرد. بلافاصله امام حسین علیهالسلام در جواب او اشعاری را به همان وزن و قافیه سرودند و این کار مایه حیرت آن شاعر بزرگ عرب شد. ابن صبّاغ مالکی و شیخ کمالالدین طلحه شافعی معتقدند فصاحت و بلاغت در پیشگاه امام حسین علیهالسلام لشکری خاضع و خاشع بود.و ابن اَعْثَم کوفی در مورد امام حسین(ع)میگوید:"در روز عاشورا وقتی همه عزیزانش را در کربلا شهید کردند، همانند یک شاعر ماهر و فارغالبال همان طور که شمشیر میزدند اشعار بسیار بامحتوا و زیبایی را میخواندند".
گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد
گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد
در سينه ام،دوباره، تپيدن شروع شد
واژه به حد وصف تو شرمنده ام كه نيست
اما تو خواستي و دميدن شروع شد
از التقاط موج دو دريا كنار هم
مرجان ظهور كرد و رسيدن شروع شد
پاداش آفريدنتان را خدا گرفت
خنديد فاطمه و خنديدن شروع شد
حالا علي كنار تو احساس مي كند
زيبا ترين بهانه ديدن شروع شد
اي دلنواز، عشق من اي دلرباترين
تا آمدي تو ناز كشيدن شروع شد
تا بال هاي زخمي فطرس به پای تو خورد
بعد از هزار سال پريدن شروع شد
با تو خدا براي من از نو نوشته شد
خاك من از اضافه خاكت سرشته شد
هستي مشابهت كسِ ديگر نداشته است
مانند چشم هاي تو دلبر نداشته است
انگشت در دهان تو دارد نبي چرا
يعني خدا كه دايه بهتر نداشته است
وقتِ حسينُ منيِ پيغمبر است تا
باور شود حسين برابر نداشته است
یك گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس
ای گردش چشمان تو سرچشمهی هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران كه هستی؟
خورشید كه سرچشمۀ زیبایی و نور است
از میكدۀ چشم تو آموخته مستی
تا جرعهای از عشق تو ریزند به جامش
هر لاله كند دعوی پیمانه به دستی
از چار طرف محو تماشای تو هستند
هفتاد و دو آیینۀ توحید پرستی
وا كرد درِِ مسجدالاقصای یقین را
تكبیرة الاحرامِ نمازی كه تو بستی
تا وا شدن پنجره هرگز نزدی پلك
تا خون شدن حنجره از پا ننشستی
ای كاش كه گلهای عطشناك نبینند
در دیدۀ خود خار غمی را كه شكستی
یك گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس
ای گردش چشمان تو سرچشمهی هستی
"محمدجواد غفور زاده"
برای تو زمین تنگ است می دانم تحمل كن
نمی فهمیم یعنی چه؟ تلاطم از دل دریا
نمی دانیم یعنی چه؟ تولد از دل زهرا
تو را بر محملی از دل از آن بالا فرستادند
تمام آسمان و اهل آن بر پایت افتادند
زمین سر تا سرش چشم است وقتی جلوت اللهی
قدم بگذار ای جان جهان هر جا كه می خواهی
تو را كه مصطفی همواره از جبریل می پرسید
علی در قاب چشم فاطمه هر شب تو را می دید
برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می كردند
برای تو شهید كربلایی گریه می كردند
برای تو زمین تنگ است می دانم تحمل كن
برایت زندگی ننگ است می دانم تحمل كن
برایت ای بلوری كه تراشیده شدی در عرش
زمین و آسمان سنگ است می دانم تحمل كن
برای تو كه گوشت پر ز آهنگ بهشتی هاست
كلام من بد آهنگ است می دانم تحمل كن
تو و با ظلم سازش؟! هرگز این آیین مردان نیست
تو حرف آخرت جنگ است می دانم تحمل كن
زمین می ماند و تو ظهر شور انگیز عاشورا
و آن روز حماسی و غرور انگیز عاشورا
به پیش بادها استاده ای ای روح طوفانی
نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی
خدا را هر چه با اثبات خود اثبات می كردی
تمام عقل ها و روح ها را مات می كردی
كنون من مانده ام بین سرود و مرثیه حیران
منم یك لحظه زیر آفتاب و لحظه ای باران
كنون من مانده ام با عقده های تو گره خورده
دلی كه با ضریح كربلای تو گره خورده
قلم از عشق تو آقا زیارت نامه می خواند
و فطرس در جوار تو برایت نامه می خواند
یكی از نامه ها خیس است همراهش سلام ماست
و تو با مهربانی می نویسی این غلام ماست
"هادی جانفدا"
"حسن کردی"
آقا ببخش شرمنده آمدم
شعرخوانی "حمیدرضا برقعی"به مناسبت ولادت امام حسین(ع) (
اینجا)
زیارت امام حسین(ع)
سلام بر حسین بن علی (ع) که زیارتش زینت بخش اعمال همه شب های مبارک و مقدس است.
زیارت امام حسین (علیه السلام) با نوای آقای فرهمند را از
اینجا دانلود کنید.
روش زندگی معصومین و اهمیت سیره اهل بیت علیهم السلام دکتر رفیعی (
اینجا)
/خ