تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۳۰
 
12بهمن57 سالروز ورود امام راحل به وطن

امام خامنه ای: روز دوازدهم به يك معنا، روز شروع قدرت اسلام است.

Share/Save/Bookmark
امام خامنه ای: روز دوازدهم به يك معنا، روز شروع قدرت اسلام است.
 
روز دوازدهم به يك معنا، روز شروع قدرت اسلام است. اگرچه در دوازدهم‏ بهمن‏ سال ۵۷، هنوز ظاهراً نظام طاغوت سر كار بود؛ اما در واقع نبود.
سرویس سیاسی هم اندیشی، 12بهمن 57 یادآور نقطه عطفی در تاریخ ایران و انقلاب اسلامی و از طرفی مبدأ تحولی معنوی در حرکت مردمی ایران که بر محوریت امامت و ولایت بود قلمداد می شود.
ورود امام راحل(ره) به ایران با آن صحنه تاریخی و شوکت و عظمت و سکینه ای که در وجود او مشاهده می شد هیچگاه از خاطر امت انقلابی ایران پاک نخواهد شد.


به این بهانه به گوشه ای از بیانات امام خامنه ای (حفظه الله) پیرامون جایگاه 12 بهمن 57 و همچنین مجمل حوادث روز 12 بهمن 57 در ادامه اشاره می شود:


هيچ روزى مانند دوازدهم‏ بهمن‏ نبود:
در تاريخ پرماجراى انقلاب، هيچ روزى مانند دوازدهم‏ بهمن‏ نبود كه در آن، مردى از دودمان پيامبران و بر شيوه‏ آنان، با دستى پرمعجزه و دلى به عمق و وسعت دريا، در ميان مردمى شايسته و چشم به راه، چون آيه رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانيد و تا عرش عزت و عظمت بركشيد.(۱)

روز شروع قدرت اسلام:
روز دوازدهم به يك معنا، روز شروع قدرت اسلام است. اگرچه در دوازدهم‏ بهمن‏ سال ۵۷، هنوز ظاهراً نظام طاغوت سر كار بود؛ اما در واقع نبود. در واقع با ورود امام بزرگوار، اين نظام پوسيده فاسد و اصل نظام پادشاهى- كه يك رژيم ارتجاعى و غلط و غير انسانى و غير قابل قبول بود- پوچ و نابود و دود شد و از بين رفت. تلاش بيهوده ‏اى مى‏كردند بلكه بتوانند آن را نجات بخشند و تا چند روز ادامه دهند، كه نمى ‏شد و نشد.(۲)

سرآغاز تشكيل حكومت اسلامى:
امسال، بيستمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى است. شايد مردم در ابتدا در نظر نداشتند كه حكومتى تشكيل دهند. شايد عموم مردم و اكثرا به خاطر ظلم‏ ستيزى و به‏خاطر اينكه حكومت ستم شاهى را براندازند، انقلاب كردند؛ ولى همان ‏طور كه حضرت امام در دوازده‏ بهمن‏ پنجاه و هفت فرمودند، از ابتدا نظرشان بعد از براندازى حكومت شاهنشاهى، تشكيل يك حكومت اسلامى بود.(۳)

کادرسازی مقدمه تشکیل حکومت:
تشكيل يك حكومت اسلامى، طبيعتا كار ساده‏اى نيست؛ نياز به نيروهاى قوى انسانى دارد، تا با تكيه به همين افراد، بشود گفت كه حكومت اسلامى را برپا كنيم. آيا در ابتدا اين افراد در نظر حضرت امام بودند و حضرت امام افرادى را در نظر داشتند؟ ياران اصليشان در آن زمان چه كسانى بودند؟؛ در هنگامى كه امام مبارزه را شروع كردند، من نمى‏توانم بگويم كه مثلا در سالهاى چهل و يك و چهل و دو ايشان كادرهاى لازم را داشتند؛ ليكن امام كادرسازى مى ‏كردند. شما توجه داريد كه امام يك فرد جاافتاده علمى در حوزه‏ علميه‏ قم بودند و اطراف ايشان را جمعى از جوانان لايق و مؤمن احاطه كرده بودند. با قشرهاى ديگر هم ايشان ارتباط داشتند. امام با پيامهاى خود، با بيانهاى خود، به معناى حقيقى كلمه، انسانها را تربيت و تصحيح مى‏ كردند؛ هم تربيت فكرى، هم تربيت روحى و اخلاقى. يك كادر برجسته و لايق، كسانى نيستند كه لزوما درس مديريت يا دوره‏ علوم سياسى را گذرانده باشند؛ كسانى هستند كه هدفها را خوب بفهمند، راهها را خوب تشخيص دهند، بتوانند خوب تصميم بگيرند و خوب اقدام كنند. اين با تربيتهاى مداوم انجام مى ‏گيرد. اين كارى بود كه به طور طبيعى در مجموعه‏ امام و به‏وسيله آن بزرگوار انجام مى‏ شد؛ نه در كلاس درس بخصوصى، بلكه با برخوردها، با رفتارها، با پيامها و با اصلاحها. ولى از اين مهم ‏تر، امام يك كادرسازى در سطح ملت كردند. كادرسازيهاى امام هم، غير از كادرسازيهاى حزبى بود. احزاب مى‏ نشينند اشخاصى را به‏طور خاص تربيت مى ‏كنند، براى اينكه مثلا فلان شغل و فلان كار را به اينها بدهند؛ اما امام جوانان را تربيت مى ‏كردند و به آنها روحيه‏ خودباورى مى‏ دادند. از اول هم امام روى جوانان تكيه‏ بخصوصى داشتند و همين هم شد. البته بعد از آنكه انقلاب پيروز شد، هم كسانى كه در مجموعه‏ امام بودند و هم كسانى كه خارج از مجموعه‏ امام بودند، آمدند و كارها را قبضه كردند و مشغول تصدى كارها شدند.(۴)

قدرت روز افزون انقلاب به برکت وجود امام(ره):
با ورود امام‏ به صحنه داخلى كشور در سال ۵۷، انقلاب طراوت ديگرى يافت و برگ و بارى پيدا كرد و ثمربخش شد. لطف خدا بر امام بود كه در وجودش اين بركات را قرار داد. روح مطهر او در هنگام وفات و عروج ملكوتيش نيز مشمول بركات و لطف الهى شد و موجب گرديد تا انقلاب در ايام رحلت آن بزرگوار هم مثل روزهاى اول پيروزى، برگ و بار تازه ‏تر پيدا كند و از هيمنه و هيبت برخوردار بشود و دشمنان را مأيوس كند. ما امروز به بركت امام (ره) مى ‏توانيم از موضع قدرت و قوت با دنيا حرف بزنيم. هيچ‏كس در دنيا نبايد تصور كند كه جمهورى اسلامى اندكى در خود احساس ضعف مى ‏كند. به فضل پروردگار، ما امور داخلى خودمان را با قوت و اعتماد به نفس كامل پيش خواهيم برد و ارتباطات خارجى را تا آنجا كه با اصول ما منطبق باشد و براى اسلام و مسلمين و ملت ايران و انقلاب و جمهورى اسلامى مقرون به صلاح و صرفه باشد، با قوت و قدرت و از موضع بالا گسترش خواهيم داد. هيچ دولتى با داشتن سرمايه‏ ای كه امروز جمهورى اسلامى در دست دارد، ممكن نيست احساس ضعف كند. دولتهايى كه دم از قوت و قدرت مى ‏زنند، غالبا- و بلكه عموما- از سرمايه ای كه در اختيار جمهورى اسلامى است، محروم و تهى ‏دستند. پول و سلاح، وسيله قوت نيست. رژيم منفور پهلوى، هم پول و هم سلاح داشت و از پشتيبانى جهانى برخوردار بود؛ ولى ديديد كه چگونه در مدت كوتاهى بكلى منهدم شد و اثرى از آثار او در دنيا باقى نماند.(۵) 

وقتى امام(ره) وارد شد، خداى متعال غلبه را ثبت كرد:
ورود قدرتمندانه‏ امام بزرگوار، همه چيز را معنا كرد. امام وارد شد؛ شهر تهران، بلكه ايران از آن بزرگوار استقبال كردند. يعنى در شهرهاى ديگر هم مردم شاهد اين حادثه و گوش به زنگ اين قضيه بودند. بعضى حركت كردند و به تهران آمدند؛ بعضى هم در همان شهرهاى خودشان كارى را كردند كه اگر تهران هم بودند، انجام مى‏دادند. در واقع «فإذا دخلتموه فإنكم غالبون» (۳۰۹). با ورود امام همان مطلبى كه خداى متعال به اصحاب موسى فرمود، در مورد اصحاب امام بزرگوار ما تحقق پيدا كرد. وقتى وارد شد، خداى متعال غلبه را ثبت كرد و تمام شد.(۶) 

هنرمندان تاريخ انقلاب را ثبت كنند:
روز مهمى است. شايد بشود گفت از همين روز دوازدهم هم، توطئه دشمن شروع شده است. البته تاريخ انقلاب يك بحث ديگر است. بايد تاريخ انقلاب را كسانى بنويسند. تاريخ انقلاب هم فقط تاريخ پيروزى انقلاب نيست؛ تاريخ شروع نهضت است. حقيقتا مردم ما از قضاياى طولانى اين نهضتى كه از روز شروع تا روز پيروزى، پانزده، شانزده سال طول كشيد، به تفصيل مطلع نيستند. از قضاياى بعد از پيروزى هم، گاهى به وسيله‏ بعضى افراد، مختصر سخنى گفته مى‏ شود؛ اما به طور كامل و جامع و ريز، بخصوص با شكلهاى هنرى و ماندگار و نافذ، ثبت نشده، يا خيلى كم ثبت شده است. من از كسانى كه توانايى اين قبيل كارها را، بخصوص در زمينه هاى هنرى دارند، واقعا انتظار دارم. بايد تاريخ انقلاب را ثبت كنند.(۷) 

دشمن هنوز يك ‏لحظه كوتاه نيامده:
من حالا نمى ‏خواهم تاريخ بگويم. با امروز كار دارم؛ امروزى كه بعد از گذشت هجده سال، دشمن در دشمنى خود، يك‏ لحظه كوتاه نيامده است! الآن هم آن دشمنان اصلى، با شدت تمام دشمنى مى‏كنند. البته بعضيها وسط راه مى‏برند. دشمن، اين طور است. هميشه انسانها در هر بخش، يك طيف هستند؛ بالاخره بعضى زودتر تسليم مى‏شوند و بعضى جان سختى نشان مى‏دهند. دشمن اصلى ما، سردمداران استكبار جهانى، در رأسشان هم رژيم امريكا و شريرترينشان عناصر صهيونيست اشغالگر فلسطين هستند. آنها هنوز هم مشغول مقابله با اين انقلابند. از آن روزى كه اين انقلاب، هيچ‏چيز جز شخص امام نبود و حتى به قدر يك مدرسه آن روز رفاه هم تشكيلات حكومتى نداشت، آن‏ها با اين انقلاب شروع به مبارزه كردند و تا امروز كه انقلاب، به قدرت يك حكومت مقتدر در همه جاى دنيا اثر گذاشته است- اثر سياسى، اقتصادى، انسانى و فكرى- و در داخل هم امروز به فضل پروردگار، حكومت ما يكى از مقتدرترين حكومتهايى است كه در طول اين قرون، در اين كشور حكم رانده ‏اند، هنوز كه هنوز است اين مبارزه ادامه دارد و مبارزه مى‏كنند. ظاهراً مبارزه استكبار، به ضرر ما هم نيست؛ چون هرچه آنها مبارزه‏ شان را شدت مى ‏دهند، ظاهرا حركت ملت ما قوى ‏تر و پيشرفت ما سريع ‏تر است. طبق تجربه، ظاهرا براى ملت ايران خوب است كه شيطانها با او مبارزه كنند. چون الحمد لله هجده سال است كه آنها با ما مبارزه مى‏كنند و ضربه مى‏ زنند؛ ولى ملت ايران با قدرت پيش مى ‏رود و حركت مى ‏كند!(۸) 

**********************

مسیر امام خمینی در صبح ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرودگاه تا برگشتن به مدرسه رفاه به شکل هیجان‌انگیزی پر از جزئیات است که در این گزارش برخی از این جزئیات را توضیح داده ایم: 

 


ساعت ۹:۳۰ صبح
ـ گروهی از دانش‌آموزان سرود خمینی ای امام را در سالن فرودگاه اجرا می‌کنند.
ـ یک دانشجو به نام نصرالله شادنوش به نمایندگی از جامعه دانشجویان متنی را در خوشامدگویی امام (ره) می‌خواند. این متن را آقای مطهری نوشته بود.
ـ آقای طالقانی و دکتر بهشتی به خاطر فشار جمعیت و ازدحام با رفتن امام (ره) به بهشت زهرا(س) مخالف بودند. امام (ره) منتظر شدند و وقتی حرف آن‌ها تمام شد، پرسیدند ماشین کجاست؟ من قول داده‌ام به بهشت زهرا(س) بروم و می‌روم. 


ساعت ۱۲:۳۰ ظهر
ـ قرار بود امام دانشگاه تهران هم بروند و تحصن عده‌ای از روحانی‌ها هم در آنجا تمام شود اما خیابان انقلاب و مقابل دانشگاه آن‌قدر شلوغ بود که احمدآقا و محسن رفیقدوست ـ راننده بلیزر‌ـ امام (ره) را منصرف کردند.
ـ اینجا اول این خیابان،‌امام (ره) نگاهی به مردمی که خودشان را هرطور بود به ماشین رسانده بودند و برایش دست تکان می‌دادند کرد و گفت: «من با این مردم کار دارم و این مردم هم با من کار دارند.» 

ساعت ۱۳:۴۵ ظهر
ـ بلیزر ناگهان خاموش شد. امام (ره) اصرار داشت که پیاده شود. می‌گفت ما باید برویم قطعه۱۷، مردم منتظرند، در را باز کنید. رفیقدوست نمی‌دانست چه کار کند. چون موتور خاموش شده بود و درها که قفل بودند دیگر باز نمی‌شدند. فقط می‌گفت عجله نکنید، چشم! می‌رویم. بالاخره هلی‌کوپتر آمد و تا قطعه ۱۷ را با آن رفتند. 


ساعت ۱۴: ۳۰ ظهر
ـ پسری ۱۱ـ۱۲ساله چند آیه قرآن می‌خواند.
ـ سرود برخیزید ای شهیدان راه خدا اجرا می‌شود.
ـ امام (ره) سخنرانی‌اش را شروع می‌کند؛ «ما در این مدت مصیبت‌ها دیده‌ایم، مصیبت‌های بزرگ». صدایش بم و رساست؛ محافظ‌ها و دور و بری‌ها خوشحالند و تعجب کرده‌اند که امام (ره) در آن فشار و خستگی چطور تاب آورده است. احمدآقا توی هلی‌کوپتر از همین خستگی بی‌هوش شد. 

ساعت ۱۵:۳۰ ظهر
ـ سخنرانی تمام شده. هلی‌کوپتری که برای بردن امام (ره) آمده سه بار سعی می‌کند بنشیند ولی نمی‌تواند. شلوغ است. عبا و نعلین امام (ره) در می‌آید و بین جمعیت گم می‌شود. ایشان را به جایگاه برمی‌گردانند و پارچه‌ای روی سرشان می‌کشند تا گردوغبار هلی‌کوپتر اذیتش نکند. 

ساعت ۱۶
ـ آمبولانس شرکت نفت می‌آید. ناطق نوری و احمدآقا همراه امام (ره) سوار می‌شوند و آمبولانس به طرف جاده قم می‌رود. آن هلی‌کوپتر هم از بالا دنبالشان می‌رود تا بالاخره در بیابانی، جایی بنشیند و امام (ره) را به آن منتقل کنند. 

 


ساعت ۱۷
بین راه چند بار پیاده شدند و پرس‌وجو کردند. بالاخره پیدا کردند. فقط زن‌ها خانه بودند. مردها رفته بودند استقبال از امام (ره). ناهار خوردند و تا ۱۰ شب آنجا ماندند تا خیابان‌ها خلوت شود. 

ساعت ۱۷:۱۵
ـ هلی‌کوپتر روی شهر است. خلبان می‌گوید هر جا بخواهید فرود می‌آیم. حال امام (ره) خوب نیست. می‌روند سمت بیمارستان هزارتختخوابی ـ امام خمینی (ره) حالا ـ و فرود می‌آیند.
ـ آمبولانس آماده نبود و امام (ره) را با پژوی یکی از پزشکان بیمارستان تا انتهای بلوار کشاورز بردند. پیکان ناطق‌نوری از صبح آنجا بود و همگی سوارش شدند. 

۱۷:۳۰
ـ همه فکر می‌کردند امام از بهشت‌زهرا(س) می‌رود مدرسه رفاه اما نرفته بود. همه نگران بودند. آنجا در بلوار کشاورز تصمیمش را گفت؛ می‌خواست برود خانه برادرزاده‌اش،‌دختر آقای پسندیده و کسی هم نمی‌توانست منصرفش کند. آدرس هم دقیق یادش نبود. ۱۵سال از ایران دور مانده بود. فقط می‌دانست حوالی جاده شمیران یعنی شریعتی حالاست. 

۲۲:۳۰
ـ با احمدآقا به مدرسه رفاه برگشتند. نزدیک نصفه‌شب بود و دیگر جان همه از نگرانی به لبشان رسیده بود.
ـ مدرسه رفاه: حدود ۱۰سال قبل از انقلاب آقای بهشتی، باهنر و رجایی این مدرسه را راه‌انداختند؛ شامل یک دبستان و یک مدرسه راهنمایی در خیابان ایران بود. امام (ره) اولین شب را بعد از ورود اینجا بودند و به دلیل کوچکی اینجا صبح فردا به مدرسه علوی رفتند.
ـ مدرسه علوی: اینجا محل سکونت امام (ره) تا قبل از رفتنشان به قم و بعد جماران بود. ملاقات‌های امام (ره) با مردم و آن عکس‌های معروف در همین مدرسه است. مدرسه علوی هم در خیابان ایران است. 

منابع و مآخذ:
(۱) پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره)-۱۰/ ۰۳/ ۱۳۶۹
(۲) بيانات در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ تهران‏-۱۲/ ۱۱/ ۱۳۷۵
(۳) و (۴) بيانات در دومين روز از دهه‏ى مباركه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)-۱۳/ ۱۱/ ۱۳۷۷
(۵) سخنرانى در مراسم بيعت روحانيون، مسئولان و مردم استان خوزستان ‏-۲۱/ ۰۴/ ۱۳۶۸
(۶)، (۷) و (۸) بيانات در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران‏-۱۲/ ۱۱/ ۱۳۷۵


کد مطلب: 150064