تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۴
 
گفتگوی خواندنی با آیةالله بهشتی عضو مجلس خبرگان رهبری:

این دومخالف من بودند وبه اعتبار نامه اعتراض کردند

Share/Save/Bookmark
این دومخالف من بودند وبه اعتبار نامه اعتراض کردند
 
در مهمان نوازی و برخوردشان هیچ رنگ و بوئی از عناوین و القاب و میزها را نمی شود پیدا کرد ، اینها را می توان از اینجا فهمید که برای پذیرائی و کارهائی از این دست، با کهولت سنی که دارند خودشان از جا بلند می شوند ، کار را هم تمام و کمال انجام می دهند و تعارف دیگران تقریبا بی ثمر است ، این بار هم که موقع نماز مغرب و عشاء قبول زحمت کردند نگفتند که مهر و سجاده فلان جاست و بیاورید ، با زحمت از دستشان گرفتیم ‌، نماز را پشت سرشان خواندیم و بعد هم در محضر بابرکت ایشان کسب فیض کردیم.
چیزی که بیش از همه باعث جلب توجه ما می شود استقبال و بدرقه شان تا درب منزل است ، در هرچند باری که توفیق زیارتشان حاصل شده روال را همین گونه یافته ایم ، با همه مصاحفه و معانقه و خوش آمدگوئی و ماهم به رسم عالم و شاگردی دستشان را می بوسیم و بعد راهنمائی به سالن نسبتا بزرگی که دیوارهایش از جنس کاغذ است ، فقط جلوی پنجره ها را قفسه کتاب نپوشانده است ، ‌انواع پایان نامه های شاگردان و آرشیو بعضی از روزنامه ها و مجلات را گرفته تا تألیفات خودشان و بسیاری از کتب قابل استفاده دیگر.

در مهمان نوازی و برخوردشان هیچ رنگ و بوئی از عناوین و القاب و میزها را نمی شود پیدا کرد ، اینها را می توان از اینجا فهمید که برای پذیرائی و کارهائی از این دست، با کهولت سنی که دارند خودشان از جا بلند می شوند ، کار را هم تمام و کمال انجام می دهند و تعارف دیگران تقریبا بی ثمر است ، این بار هم که موقع نماز مغرب و عشاء قبول زحمت کردند نگفتند که مهر و سجاده فلان جاست و بیاورید ، با زحمت از دستشان گرفتیم ‌، نماز را پشت سرشان خواندیم و بعد هم در محضر بابرکت ایشان کسب فیض کردیم.
آنچه که برایمان در این چندبار زیارت ایشان تبدیل به خاطره ای بیاد ماندنی شده این است که هیچ بار یاد نمی دهم بدون هدیه از محضرشان مرخص شده باشیم ، آنهم کتاب…

نطق پیش از دستور

بعد از انتخابات ریاست جمهوری گذشته بنده نطق قبل از دستوری داشتم در مجلس خبرگان ، گفتم : چه خوب بود آن که رأی را آورد با آن که رأی را نیاورد – ما همه فرزندان این مملکتیم و فرزندان این نظام هستیم – بیائیم دست بدهیم به هم ، با هم خدمت کنیم برای مردم و آن هم که رأی میاورد آنهم خوب بود می گفت که ما همه هدفمان خدمت است ، ملت به هر که رأی داد همان در رأس امور قرار بگیرد بقیه هم باید با آن همکاری بکنند و با او هم فکری بکنند و لذا ما هم برای هم فکری و همکاری آمده ایم ، گفتم چقدر خوب بود اینجور عمل می شد، این همه تنش و گرفتاریی هم پیش نمی آمد.

حتما با آنها مشورت می کردیم

اساتید ما قدیم برای ما هیچ نفع مادی نداشتند ، جز بعضی ها که هم تمکن مادی داشتند و هم معنوی داشتند ، در شیراز که درس می خواندیم بعضی هایشان هیچ نفع مادی برای ما نداشتند ، فقط نفع علمی و معنوی و اخلاقی داشتند و حقیقتا ما از نظر ارادت فرقی قائل نبودیم ، آنکه هم درس می داد و هم کمک مادی می کرد و آن که هم درس می داد و کمک مادی نمی کرد یعنی نداشت که کمک مادی بکند – آن آقا داشت و آن آقا نداشت – حالا حقیقتا همه را دوست می داشتیم و وقتی یک مشکلی داشتیم می رفتیم مشورت می کردیم ،‌مخصوصا به همان هائی که فایده مادی برایمان نداشتند بیشتر مشورت می کردیم ، بیشتر با آنها ارتباط برقرار می کردیم ، یک کاری می خواستیم بکنیم که احتیاج به مشورت داشت حتما با آنها مشورت می کردم و البته نتیجه هم برایمان داشت

حضور در درس آیةالله بروجردی

من خودم وقتی آمدم قم واقعا نه استادی می شناختم ، نه طلبه می شناختم و نه محیط را می شناختم ولی آشنا شدم با آیةالله مظاهری که در اصفهان است ، به ایشان گفتم من از شیراز آمده ام می خواهم درس خارج بخوانم ، سطح را شیراز تمام کرده ام ، درس کی برم؟ خوب ایشان یک راهنمائی کرد خیلی واقعا برای من جالب بود ، گفت که درس آقای داماد – محقق داماد ، خیلی محقق هم هست – ایشان گفت حالا این درس برای شما زود است . درس حاج آقا روح الله – آن موقع به امام می گفتند حاج آقا روح الله – درس خوبی است و برای شما الان این درس مناسب است ، درس آقای بروجردی هم هست آن نمی تواند یگانه درس شما باشد چون درس آقای بروجردی
صاحب حدائق قسمتی از حدائق را در فسا نوشته است ، جزء اول یا جزء اول و دوم را در فسا نوشته ، همان مسجد بیت الله – حالا در شهر افتاده ولی سابقا بیرون بود – اطرافش زمین بود ، می گفتند این زمین ها مال صاحب حدائق بوده
تعطیلات زیاد داشت و ممکن بود هفته ای دو روز احیانا تعطیل شود ، همین جور هم بود ، می رفتیم نیم ساعت می نشستیم خبر می آوردند که آقا امروز حالشان خوب نیست ، گفتند درس آقای بروجردی هم خیلی خوبه ، بنابراین درس آقای بروجردی هم بروید ولی درس حاج آقا روح الله ، هم فقه شون بروید و هم اصول شون را بروید. من هم واقعا به همین رهنمود ایشان عمل کردم ، بعد هم که حاج آقا روح الله شد امام خمینی و تبعید شد ، بازهم آن حرف ایشان در ذهنم بود و دیگر رفتم درس آقای داماد ، مدتی هم درس آقای داماد رفتم که ایشان سکته کرده بودند و به رحمت خدا رفتند.

طلبه های فسائی

قدیم که طلبه ای نبود ، قدیم که ما طلبه بودیم در شیراز ، طلبه های فسائی فقط من بودم و اخوی مان هم بود که آنهم آخوند نشد و رفت قاضی شد ، یکی هم آقای هاشمی بود که حالا شیراز دفتردار است ، ایشان هم خوب درس آنچنانی نخواند ، سنش هم اقتضاء نمی کرد ، مرحوم آقای بحرانی هم می آمد مدرسه منصوریه ، آقای بحرانی هم خوب می خواست زود دفتری بگیرد و برگردد فسا امورات مسجد جامع را بر عهده بگیرد جای پدرشان ، بعد هم البته آمد قم مدرسه حجتیه بود ، بالاخره ایشان هم مقداری درس خواند و رفت فسا و دفتر گرفت و امام جماعت مسجد جامع شد و خیلی هم اخلاقی بود و پدرش هم آشیخ محمد بحرانی خیلی مورد احترام مردم بوده و خیلی مرد مقدسی بوده ، من یادم هست .

این دومخالف من بودند وبه اعتبار نامه اعتراض کردند

من دوتا مخالف در مجلس داشتم ، یکی مرحوم موحدی ساوجی بود یکی هم مرحوم خلخالی ، این دومخالف من بودند وبه اعتبار نامه اعتراض کردند. موحدی که خیلی حرفش بوی شعور نمی داد ، با آقای خلخالی اول رفتم تمام مطالبی که در مجلس اول راجع به بنی صدر در مجلس گفته بود همه را از توی مذاکرات مجلس جمع کردم یادداشت کردم بعد گفتم آقای خلخالی اگر بخواهید با پرونده من مخالفت بکنید من همه حرفهایت را رو می کنم ، همه اش هم جمع کردم ، بله ، دستش را گذاشت روی سینه اش گفت ما مخلص شما هستیم ، هیچی دیگر تمام شد و رفت پس گرفت ، آقای موحدی پس نگرفت و صحبت کرد و یک چیزهائی گفت که این آقای دکتر شیروانی که تو مجلس بود و الان هم شورای شهر هست این دیگر زد به سرش ، بلند شد ایستاد گفت :

آقای موحدی تقوا کجا رفته ؟!

این کلمه برایش خیلی سنگین بود ولی باز هم از رو نرفت ، حرف هایش زد و ما هم دفاع کردیم و آقای موحدی هم شکست خورد ولی خلخالی عقلی کرد که خودش عقب کشید ، هر دو اینها هم تحت تأثیر آسید محمد ارسنجانی بودند ، او خط می داد به اینها ، همین قضیه مرحوم بحرانی هم از همین جا سرچشمه می گرفت…

بله ، دفترش ( آقای بحرانی ) و لباسش و اینها موند ، فقط گفتند مسجد نباید برود ، آنهم بخاطر اینکه مسجد را قبلا مثلا اون آقا نماز می خوانده حالا آقای بحرانی یک کودتا کرده بود مسجد را گرفته بود ، می خواستند مسجد را ازش بگیرند ، بعد مسجد هم دیگر گیر آنها نیامد ، مرحوم آقای نظام رفت جای ایشان

صاحب حدائق در فسا

بله اینها – بحرانی ها – از نسل صاحب حدائق اند ، بله صاحب حدائق قسمتی از حدائق را در فسا نوشته است ، جزء اول یا جزء اول و دوم را در فسا نوشته ، همان مسجد بیت الله – حالا در شهر افتاده ولی سابقا بیرون بود – اطرافش زمین بود ، می گفتند این زمین ها مال صاحب حدائق بوده ، کشت می کرده ، بله آقای نظام هم از همان نسل صاحب حدائق است ، آقای حدائق در شیراز هم – هر چی حدائق در استان فارس است – از نسل صاحب حدائق است ، آقای بحرانی و آقای نظام همه از نسل صاحب حدائق هستند ، صاحب حدائق از بحرین آمده بود مدتی فسا بوده بعد می رود استهبان ، مدتی هم استهبان بوده بعد می رود شیراز ، خوب مقداری وضع جامعه آشفته بوده ، دیگر می رود نجف آنجا هم که می رود با وحید بهبهانی درگیر می شود ، آقای وحید اصولی ولی ایشان اخباری بود ، خوب اخباری خیلی برجسته ای بوده صاحب حدائق ، واقعا فکرش ببینید چقدر فکر استدلالی محکمی هست ، به هر حال طلبه های نجف خیلی گرایش پیدا می کنند به صاحب حدائق ، ‌نماز جماعتش خیلی شلوغ می شده ، مرحوم وحید نماز جماعت صاحب حدائق را تحریم می کند بعد می آیند به صاحب حدائق می گویند نمازت را تحریم کرده ، خیلی خوب من هم رفتن به نماز آقای وحید را واجب کردم ، اینگونه بود ، شکسته نفسی واقعا خیلی ارزش دارد – ظاهرا از فسا زن گرفته صاحب حدائق –

سه بار لوح تقدیر گرفتم

کتاب اندیشه علوی برای سومین بار امسال به عنوان کتاب نمونه انتخاب شده ، دوبار از طرف وزیر ارشاد لوح تقدیر گرفتم ، امسال هم از طرف بنیاد نهج البلاغه لوح تقدیر گرفتم ‌، شش جلد چاپ شده و دو جلدش هم زیر چاپ است.
کد مطلب: 147339
مرجع : دیده بان