نگاهی به فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم»

تبرج جاهلی؛چاشنی نابودی زندگی زناشویی

فارس , 14 آذر 1391 ساعت 14:25

هم اندیشی: مرد در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» اعتقاد دارد برای مدرن جلوه کردن زن باید دست به تبرج جاهلی بزند اما مولفه شک، شکافی است که به رابطه این زن و مرد راه پیدا می‌کند.



سرویس فرهنگی هم اندیشی، «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» در نگاه نخست ازچنگ انداختن به قاعده‌های کلاسیک و مرسوم سینما در نوع روایت و ساختار پرهیز کرده است و اتفاقا نکته جالب درباره فیلم حجازی این است که روایتی را دستمایه کارش قرار داده که در جامعه امروز شهری یک معضل اجتماعی در بافت روابط زن و شوهری به حساب می‌آید. ‌محسن(حمید فرخ نژاد) و آوا(مهتاب کرامتی )، زوج جوان، زیبا و متکی به نفس با فرزندشان از ناکجاآبادی به تهران آمده‌اند. طبقه کاری و اجتماعی مرد در حال ارتقاست اما در آزاد راه مدرنیته که مرد پیشتازانه با تغییر در موقعیت اجتماعی‌اش می‌خواهد از مدل تفکرش سنتی زدایی نماید ،اما موفق نمی‌شود. او در این حرکت پرشتاب، همسرش را در این آزادراه روشنفکرنمایی ظاهرا مدرن رها می‌کند، اما می‌داند که میلی به این کار ندارد و زن همچون عروسکی به همه خواسته‌های مرد تن در می‌دهد.مرد اعتقاد دارد برای مدرن جلوه کردن زن باید دست به تبرج جاهلی بزند اما مولفه شک، شکافی است که به رابطه این زن و مرد راه پیدا می‌کند تا حرکت پرشتاب این مرد در این آزاد راه مدرنیته نمایی با کندی صورت پذیرد.این فیلم سرنوشت عشق‌های رمانتیکی را نشان می‌دهد که مولفه شک می‌تواند قصر دوست داشتنی رابطه زن و شوهری را به یک ویرانه تبدیل کند.



صداقت در متن



فیلم صادقانه تابوت پوسیده روابط زن و شوهری را می‌گشاید ‌و اخلاق پوسیده مردانه ای که به زن به چشم اسباب‌المطبخ نگاه می‌کند را می‌کاود. صداقت فیلم در متن و نقاط عطف درام مشخص می شود و صادقانه بگویم که در ظاهر روشنفکرمایانه روایت هیچ انگاره لیبرالیستی -فمنیستی وجود ندارد. زوجی که خود را پویا و آماده تغییر نشان داده‌اند، رؤیایشان محقق می‌شود اما بلاهت ناشی از شک است که پتکی بر ذهن واپسگرای شخصیت محسن می‌کوبد و رویای محسن و آوا در زندگی زناشویی به کابوسی تمام‌عیار بدل می‌شود؛ کابوسی که ارمغان رویاپردازی است. داستان فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» قصه روزمرگی یک زن و شوهر در زمانی خاص نیست بلکه یک دیدگاه وسیع جهانی را در خود پنهان دارد. توفانی که پس از تولد یکباره شک ، چنان هولناک است که بیننده را به این فکر وامی‌دارد که کاش محسن از ناکجاآبادش به تهران نیامده بود و دل درگرو «تغییر» و «دگرگونی» نمی‌نهاد. فیلم به هیچ اثر فرنگی خاص شباهت ندارد اما رگه‌هایی از «جاده انقلابی» (سام مندس) و «چه کسی از ویرجینا وولف می‌ترسد» (مایک نیکولز) و رگه‌هایی از مولفه های اصیل وودی آلن در این فیلم در فضایی مطابق با فرهنگ عامه ایرانی به چشم می‌خورد.

جذابیت آوای جوان در ذهن مرد آرزومند، به صورت یک شک پرماجرا شکل می‌گیرد. صرف‌نظر از رفتار گاه خشن مرد در انتها، بدعت تازه‌ای از روابط رمانتیک زناشویی با شمایلی واقع‌گرایانه را در یک فیلم می‌بینیم. وحشت مرد و رفتار خشن وی بابت حضور فرزندی دوباره میان این زن و مرد کاملا ملموس است و همه این اتفاقات به یک سرانجام نیکو ختم نمی‌شود. هرچند پایان تراژیک فیلم بازتابی از ساختار شبه مدرن زناشویی است که ساختار سنت‌گرا را تقبیح نمی‌کند، بلکه بحث‌های زن و شوهر، تضاد آرزوهایشان را با واقعیت و نیز بلندپروازی و مسؤولیت‌پذیری مرد را نقد می‌کند.



زاویه نگاه بی طرف



کلیت فیلم روایتی بی‌طرفانه از جایگاه زن در بافت اجتماعی است و سعی می‌کند زاویه نگاهی که به زن صورت می‌پذیرد و عمدتا نگاهی اسباب مطبخی است را از زوایای دیگری بررسی کند. در نهایت فریاد دردمندانه این زن، در فرار از خودروی مرد آشکار می‌شود، اما نمایش درد و رنج یک زن توسط نویسنده و کارگردانی که مرد هستند را باید هنرمندانه برشمرد. دیدگاه‌های مدرن حجازی و نویسنده، علی طالب‌آبادی بیشتر به رمان‌های «پیتر یتز» شباهت دارد .حجازی تفکر واپسگرای شبه روشنفکر را لگدمال می کند و تقابل کلی فیلم میل به دوری از سنت است . در این فیلم در بدنه روابط زن و شوهری به سنت ها اصالت داده می شود و تاثیرات مخرب مدرنیته متمایل به تبرج جاهلی بررسی می شود . احساس مصیبت قریب‌الوقوعی که در بخش‌های انتهایی این فیلم نهفته است را تماشاگر عادی سینما به خوبی در می یابد. مهتاب کرامتی برداشت گسترده‌ای از شخصیت آوا داشته و در نشان دادن این کاراکتر به افراط کشیده نمی‌شود.و بیان این بازیگر مثل سایر آثارش مصنوعی و اغراق‌آمیز به نظر نمی‌رسد.

در همین اجتماع خودمان زن و شوهر‌های فراوانی را می‌بینیم که ظاهرا موفق و خوشبخت به نظر می‌آیند اما در جهمنی از شک غوطه ورند . غیر از همه اینها باید‌ به کارکرد اجتماعی فیلم توجه کرد. اگر سری به دادگاه‌های خانواده بزنید متوجه خواهید شد که ‌جنون شک و این بیماری دیوانه‌وار چه قصرهایی را به ویرانه بدل کرده است. حجازی در این فیلم‌ ما را با حقایق دردناکی در زندگی زناشویی آشنا می‌کند و روند فروپاشی یک ازدواج را به نمایش می‌گذارد. ««زندگی خصوصی آقا و خانم میم» یکی از دقیق‌ترین و پیچیده‌ترین درام‌های زن و شوهری است که مفهوم و نوع پیامش کهنه نخواهد شد. بی‌اغراق می‌نویسم که تنش‌ها و هیجان‌های این درام از هر تریلر حماسی برای آدم‌های روزگار ما چالش‌برانگیزتر است و نقطه قوت آن دو بازیگری است که در عین پختگی، مقابل هم قرار گرفته‌اند. فیلم تازه حجازی بی‌شک حرف‌هایی برای گفتن دارد اما مخاطب تا چه اندازه با آن ارتباط برقرار می‌کند؟! مخاطبی که زندگی زناشویی او دستخوش مرارت‌های فراوانی شده است، می‌تواند درک کند چه اتفاق دهشتناکی در این فیلم می‌افتد. خالقان این اثر جوهر وجودی بدنه روابط زناشویی را به خوبی کاویده‌اند، ‌از این جهت می‌توان بارها و بارها فیلم را ستایش کرد. این فیلم برای همه اقشار جامعه و زوج های جوان ساخته شده است که صرف‌نظر از خوبی یا بدی رابطه آنها، لحظه‌های پرتردیدی را که بیشتر همسران در زندگی خود از سر گذرانده‌اند، نشان می‌دهد. در بیشتر این لحظات، این سوال برای همسران به‌وجود می‌آید که از طرف مقابل می‌خواهند بپرسند که واقعاً تو کی هستی و من این چند سال با چه کسی زندگی می‌کنم در پایان باید به این چند جمله از نیچه اکتفا کرد "باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟



نویسنده :علیرضا پورصباغ 
انتهای پیام/ش



کد مطلب: 146378

آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/146378/

هم اندیشی
  http://www.hamandishi.ir