به گزارش هم اندیشی، روابط دیپلماتیک تهران-واشنگتن با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تیره و تار و با تسخیر سفارت آمریکا(لانه جاسوسی) توسط دانشجویان در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به طور کامل قطع شد.
گاهی این گونه القا می شود که مسئله قطع رابطه ایران با آمریکا از ۱۳ آبان سال ۵۸ و پس از تسخیر لانه جاسوسی شکل گرفته است، اما ۱۳ آبان حادثه ای نبود که در یک روز اتفاق بیفتد، بلکه عکس العمل طبیعی ملت ایران در مقابل جنایت ها و توطئه هایی بود که توسط آمریکا در طول ۲۵ سال قبل از پبروزی انقلاب اسلامی و در طول ۹ ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته بود.
در دوران پهلوی "دولت" ایران کاملاً وابسته و در اختیار آمریکا بود، به نحوی که آمریکاییها بر کلیه مسائل ایران مسلط بودند، اما وقوع انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعه باورنکردنی برای آمریکا، آنها را در سال ۱۳۵۷ وارد یک شرایط کاملاً استثنایی در مورد ایران کرد.
امروز با گذشت ۳۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع روابط دیپلماتیک تهران واشنگتن، با بروز تغییراتی در معادلات جهانی، برخی از محافل سیاسی، رسانه ای و... در دو کشور تنور موضوع "ضرورت مذاکرات ایران و آمریکا" را داغ کرده اند.
اما مسلم است که، آنچه نقشه راه مذاكرات تهران - واشنگتن را تعيين ميكند، بيانات و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب است، كه از زمان آغاز رهبري ايشان در سال ۱۳۶۸ تا كنون بيتغيير و بر اساس مطالبات و منافع ملت ايران بيان شده است.
***اگر كساني در دنيا خيال كنند كه ايران براي سازندگي كشور، دست ذلت به سوي آمريكا دراز خواهند كرد، بدانند كه سخت در اشتباهند
مقام معظم رهبري ۲۳ مرداد ۱۳۶۸ در ديدار با خانوادههاي معظم اسرا و مفقودان جنگ تحميلي با اشاره به شرط گذاري آمريكا براي برقراري رابطه با ايران ميفرمايند: "براي ملت ايران، چيزي از اين خندهآورتر و مسخرهتر نيست كه آمريكا بيايد مذاكره با ملت ايران را ادعا كند و براي آن شرط قرار بدهد و بگويد ما به شرطي روابطمان را با ايران برقرار ميكنيم كه چنين و چنان بشود!!
شما امروز در چشم ملت ايران، منفورترين دولتها بعد از دولت غاصب صهيونيستي هستيد. ملت ايران چه احتياجي به ارتباط و مذاكره با شما دارد؟ چه كسي در نظام جمهوري اسلامي با شما مذاكره كرده است؟ مذاكره ما با آمريكا همين است كه در تريبونهاي عمومي، به سردمداران آن كشور هشدار ميدهيم و نهيب ميزنيم و ميگوييم شما با اين روشها و با اين تهديد و تطميعها، نخواهيد توانست ملت بزرگ و انقلابي و مسئولان كشور ما را تحت تأثير قرار بدهيد. ما امروز هم مثل گذشته ميگوييم: رابطه با آمريكا را نميخواهيم.
تا وقتي كه آمريكا در چنين مواضعي قرار دارد، ما رابطه با او را رد ميكنيم، تا وقتي كه سياست آمريكا بر دروغ و فريب و جنايت و حمايت از دولت پليدي مثل اسرائيل و ظلم به ملت هاي مستضعف استوار است و تا وقتي كه خاطره جنايتهايي كه از طرف سردمداران آمريكايي نسبت به ملت ايران انجام گرفته، در ذهن ملت ماست و جبران نشده ـ مثل خاطره سقوط هواپيما، مثل مسدود كردن دارايي ها و اموال ملت ايران در آمريكا ـ امكان ندارد ما با دولت آمريكا مذاكره كنيم يا با او رابطهيي برقرار نماييم."
رهبر انقلاب در اين ديدار با تاكيد براينكه براي رفاه و ساختن ملت و كشورمان، احتياجي به دولتي مثل آمريكا نداريم، ميفرمايند: "ما امكانات بالفعل و بالقوه بسيار خوبي در اختيارمان است و ميتوانيم بدون اتكاي به دشمنانمان، راه سعادت و رفاه ملت ايران را بپيماييم. البته ما در ارتباطات جهاني باز برخورد ميكنيم، ما با كساني كه نسبت به ملت ايران، اينطور خصومت وقيحانه و آشكار نكردند، همكاري ميكنيم. اين را هميشه اعلام كردهايم. در گذشته همينطور بوده، امروز هم همين گونه است. اما اگر كساني در دنيا خيال كنند كه مسئولان كشورمان براي سازندگي كشور، دست ـ آن هم دست ذلت ـ به سوي آمريكا دراز خواهند كرد، بدانند كه سخت در اشتباهند. چنين چيزي پيش نيامده و ابدا پيش نخواهد آمد."
***آمريكا از مصاديقی است كه ما ارتباط با او را قبول نداريم؛ سؤال ميشود تا كي؟ تا وقتي كه آدم بشود
حضرت آيتالله خامنهاي ۳۱مرداد ۱۳۶۸ در جمع مسئولين وزارت امور خارجه و سفرا و رؤساي نمايندگيهاي سياسي خارج از كشور اعلام ميكنند: "آمريكا از مصاديق و مواردي است كه ما ارتباط با او را قبول نداريم و رد ميكنيم. سؤال ميشود تا كي؟ پاسخ اين پرسش را، هم امام(ره) و هم همه كساني كه دراينباره صحبت كردهاند، گفتهاند: تا وقتي كه سياستهاي مبني بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهوري اسلامي و حمايت از دشمنان جمهوري اسلامي و پشتيباني بيقيد و شرط از دولت صهيونيستي خاتمه پيدا كند. امام فرمودند: "تا وقتي كه آدم بشود". يعني اين روشهاي غلط را اصلاح بكند. البته، حقيقتا ما در جبين آن كشتي، نور رستگاري هم نميبينيم و هياهوي رابطه و مذاكره هم، حرف مفتي است و هيچكس هم نگفته است."
ايشان در اين ديدار، با بيان اينكه تفاسير خارجي ميگويد كه در ايران، بين مخالفان و موافقان اين مسأله، شكاف وجود دارد، ميفرمايند: "خير، بحمدالله دشمنان ما در همه مسايل داخلي اشتباه ميكنند و كج و غلط ميفهمند. البته، اينطور هم نيست كه در همه جا غلط بفهمند. خير، يك وقتهايي هم درست ميفهمند كه چه خبر است؛ منتها در مقام تبليغات، مصلحت اين است كه روي شخصيتها، چهرهها و جريانها اظهاراتي بكنند كه نفس آن اظهارات، برايشان مهم و مؤثر است وگرنه، اظهارات آنها حاكي از عقيدهشان نيست."
*** طلب ما از آمريكا و مسدود بودن اموالمان در آنجا، ربطي به ارتباط سياسي ندارد؛ بايد حق را به صاحبش بدهند
مقام معظم رهبري در ادامه تاكيد ميكنند: "در ايران، هيچكس طرفدار و متمايل به مذاكره و ارتباط با آمريكا نيست. اين حرفهايي كه گفته ميشود، حرف هاي ديگري است كه اصلا ربطي به رابطه و مذاكره ندارد.
ما از آمريكا طلبكاريم كه بايد آن را به ما پس بدهد. شكي نيست كه اموال ما در آنجا مسدود است و بايستي آنها را باز كند و حق را به حقدار بدهد. طلب ما از آمريكا و مسدود بودن اموالمان در آنجا، ربطي به ارتباط سياسي ندارد. بايد حق را به صاحبش بدهند.
***اصل سياسي و زيربنايي "نه شرقي، نه غربي" ما در هر حالتي محفوظ است
حضرت آيت الله خامنهاي با استثنا دانستن «آمريكا» در برقراري روابط سياسي عنوان ميكنند: به غير از اين استثناها، ما در ايجاد ارتباط باز عمل ميكنيم و هيچ شرطي جز ارتباط سالم مبتني بر منافع طرفين و عدم ابتنا بر زورگويي و سلطهگري نداريم.
اصل سياسي و زيربنايي "نه شرقي، نه غربي" ما هم به هر حال محفوظ است. بر اساس اين اصل، سياست ما تابع هيچ ركني ـ نه شرق و نه غرب ـ نخواهد شد و اين جزو اصول و مباني ماست و هيچ شكي هم در اين نيست و تغييرپذير هم نيست. اين، اصلا سياست نيست؛ بلكه مبنا و پايه نظام است و منافاتي هم با ارتباط ندارد. آقايان در اين جهت حركت بكنيد و ارتباطات را بر مبناي تفكر و اعتقاد و راه اسلامي، مستحكم نماييد.
***در هر كشوري كه انقلابي پديدار شد و دولتي سر كار آمد كه نخواست به آمريكا باج بدهد، آمريكا تمام نيرويش را براي شكست آن دولت به كار بست
در تاريخ ۱۲ ارديبهشت ۱۳۶۹ مقام معظم رهبري در ديدار گروهي از معلمان و فرهنگيان و جمعي از كارگران، با اشاره به اظهار نظرهاي متفاوتي كه درباره رابطه با آمريكا در جامعه مطرح ميشود، ميفرمايند: "مسألهيي كه اين روزها در سطح جمعي از اهل فكر و اهل نظر در جريان است، مذاكره كردن و مذاكره نكردن است. بعضي حرفي ميزنند، بعضي حرف ديگري ميزنند. اينها چيزي مينويسند، آنها چيز ديگري مينويسند. راجع به اين موضوع، من بايد جمله كوتاهي را خيرخواهانه و دلسوزانه عرض بكنم. قبلا به اين نكته هم اشاره بكنم كه من از اظهار نظر كسي كه نظر سياسي خودش را بيان بكند، نگراني ندارم. مادامي كه در اظهار نظري، دروغ و تهمت و فتنه و فريب نباشد، مانعي ندارد."
ايشان در ادامه بيان ميكنند: "و اما مذاكره... من معتقدم، آن كساني كه فكر ميكنند ما بايد با رأس استكبار ـ يعني آمريكا ـ مذاكره كنيم، يا دچار سادهلوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كردهام كه استكبار، بيش از اينكه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را ميخورد. اصلا استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است."
دليل واضح اين امر، آن است كه هرجا در كشورهاي فقير، انقلابي پديدار شد و دولتي سر كار آمد كه نخواست به آمريكا باج بدهد، آمريكا تمام نيرويش را براي اينكه آن دولت را شكست بدهد و از بين ببرد و يك دولت طرفدار خودش بياورد، متمركز كرد. چرا؟ چون ميترسند و ميدانند كه با يك دولت انقلابي ـ ولو در آمريكاي لاتين و يا در انتهاي افريقا ـ نميتوانند منافعشان را تأمين كنند و آن كاري را كه ميخواهند، انجام بدهند.
دليل واضح ديگر بر اينكه آمريكا، آنطوري كه ادعا ميكند، قدرت ندارد و هيبت او ـ هيبتيست كه آدمهاي ضعيف را ميترساند ـ خيلي بيش از قدرت واقعي است، اين است كه خيلي جاها ميخواهند اعمال قدرت و زور كنند، اما قادر نيستند."
رهبر معظم انقلاب با بیان اینکه اينطور نيست كه اگر آمريكا با كشوري بد بود، آن كشور ديگر نتواند در دنيا نفس بكشد، و اگر خوب بود، آن كشور ديگر خيالش آسوده باشد، می فرمایند: "يازده سال است كه شعار "مرگ بر آمريكا" از دهان مردممان نيفتاده، راه ها هم روي ما بسته نبوده است. اگر ما تلاش و همت كرديم، توانستيم راه خودمان را باز كنيم. مگر دنيا متعلق به آمريكاست؟! اين زورگويان قلدر متكبر فاسد كه ادعاي مالكيت دنيا را ميكنند، چه كساني هستند؟ غلط ميكنند. اگر اينها با كسي دوست بودند، خيرات و بركات بر سر آن ملت نازل نخواهد شد. اينها با مردمي كه دوست هستند، مايه بدبختي و روسياهي آن ملت ميشوند."
***آمريكا از هيچچيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام، ناراحت نيست. او ميخواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد، حاضريد؟
ایشان در توضیح اینکه "مذاكره"، يعني چه؟ می فرمایند: "صرف اينكه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل ميشود؟ اينطور نيست. مذاكره در عرفسياسي، يعني معامله. مذاكره با آمريكا، يعني معامله با آمريكا. معامله، يعني داد و ستد; يعني چيزي بگير، چيزي بده. تو از انقلاب اسلامي، به آمريكا چه ميخواهي بدهي، تا چيزي از او بگيري؟ آن چيزي كه شما ميخواهيد به آمريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزي بگيريد، چيست؟ ما چه ميتوانيم به آمريكا بدهيم؟ او از ما چه ميخواهد؟ آيا ميدانيد كه او چه ميخواهد؟ "و ما نقموا منهم الا ان يؤمنوا بالله العزيز الحميد". والله كه آمريكا از هيچچيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام ناب محمدي، ناراحت نيست. او ميخواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد. او ميخواهد شما اين گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟"
***چه سادهلوحي است كه بگويند برويم پشت ميز مذاكره با يك دستگاه متكبر و بياعتقاد به اصول انساني و حقوق بينالملل بنشينيم. آمريكايي ها، به اصول و حقوق بينالملل، اعتقادي ندارند
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه تصریح می کنند: "خاك بر سر آن ملت و دولتي كه زير بار اينطور تحميل هاي آمريكا برود. توقعات آمريكا نسبت به كساني كه در آنها اندكي ضعف احساس ميكند، اينگونه است. صريحا ميگويد كه بايد در سياست هايتان ـ سياست هاي جنگ اعراب و اسرائيل ـ تجديد نظر كنيد! چه سادهلوحي است كه كساني بگويند برويم پشت ميز مذاكره با يك دستگاه متكبر و بياعتقاد به اصول انساني و حقوق بينالملل بنشينيم. آمريكايي ها، به اصول و حقوق بينالملل، اعتقادي ندارند.
***من با مذاكره مخالفم و دولت نیز، بدون اجازه من امكان ندارد چنين كاري را بكند؛ خودشان هم قاعدتا با چنين كاري موافق نيستند
رهبر انقلاب با اشاره به خاطرات تلخ ملت ایران از جنایات آمریکا می فرمایند: "دولت آمريكا، همان دولتي است كه افسر جنايتكارش دستور تير داد، موشك شليك كردند، هواپيماي مسافربري چند صد نفره را در دريا ساقط نمودند و مرد و زن و كوچك و بزرگ را نابود كردند و دولت آمريكا اين افسر را محاكمه نكرد و شنيدم كه رئيسجمهور فعلي آمريكا، به آن افسر مدال لياقت داده است! اينها، اينطور هستند. شما چه ميگوييد؟ مگر اينها به حقوق بينالملل معتقدند؟ مگر اينها به حقوق انسان ها معتقدند؟ نخير. من با مذاكرهي با آمريكا مخالفم و دولت جمهوري اسلامي، بدون اجازه من امكان ندارد چنين كاري را بكند و خودشان هم قاعدتا با چنين كاري موافق نيستند.
بعضي ميگويند، ديپلماسي فعال. بله، ما معتقد به ديپلماسي فعال هستيم. ما معتقديم كه وزارت خارجه ما بايد در سطح جهان ـ منهاي همين چند موردي كه استثنا كرديم ـ مشغول فعاليت باشد. البته بارها گفتهايم كه عزت و حكمت و مصلحت را رعايت كنند. بروند با همه دولت ها، سيستم هاي مختلف، عقايد مختلف، روش هاي گوناگون، ارتباطات داشته باشند؛ مانعي ندارد، ليكن منطقه ممنوعهيي وجود دارد كه از آن نبايد تجاوز كنند."
ایشان در ادامه می افزایتد: اروپا، يك نمونه است. حضرت امام(ره)، اجازه فرموده بودند كه با دولت هاي اروپايي، ارتباط برقرار باشد و وزارت خارجه ما فعاليت فراواني هم داشت. حالا من سؤال ميكنم، واقعا با وجود اينكه ما با بسياري از دولت هاي اروپاي غربي، روابط دوستانه و داد و ستد داشتيم و در وضعيت قطع رابطه نبوديم، آيا آنها همانطوري كه توقع ميرفت با جمهوري اسلامي برخورد كنند، برخورد كردند؟ نه، تازه آنها از آمريكا ضعيفترند. اين واقعيت را در قضاياي مختلف ديديم. آنها، آن باطن مخالف خودشان با جمهوري اسلامي و با اسلام را نشان دادند. مسأله، مسأله اسلام است.
براي اينكه دنيا مجبور بشود عزت و كرامت شما ملت ايران را نگه بدارد، بايد به خودتان متكي بشويد و نيروهاي ذاتي خودتان ـ نيروي علم، نيروي اقتصادي، نيروي كار و قدرت دفاع نظامي ـ را شكوفا كنيد. اگر ملتي قوي و يكپارچه شد، اگر ملتي به خدا متكي بود و از شيطان ها نترسيد، آن ملت، حتي دشمنانش را وادار خواهد كرد كه براي او احترام قايل بشوند؛ همچنانكه امروز بحمدالله، عليرغم همه چرندهايي كه گاهي رسانههاي وابسته به استكبار، درباره ملت ايران و نظام اسلامي ميگويند، همه ملت هايي كه ايران و ملت ما را ميشناسند، براي شما ملت ايران احترام قايلند. اين را ما از نزديك ديدهايم.
***امروز بيشترين تكيه دشمن، روي دو نكته است: "ایجاد اختلاف" و "مسايل اقتصادي"
ملت ايران، بهخاطر اتكاي به نفس، حتي در مقابل چشم دشمنانش عظمتي دارد. اتكاي به نفستان را حفظ كنيد، از دشمن نترسيد، مرعوب هياهوي مجنونانه آمريكا نشويد، وحدت خودتان را حفظ كنيد ـ بخصوص روي حفظ اين وحدت، تأكيد ميكنم ـ و پشت سر دولتتان باشيد. اگر كسي تبليغات دشمنان را گوش كرده باشد، خواهد ديد كه امروز بيشترين تكيه آنها، روي همين دو نكته است: اختلاف و مسايل اقتصادي. دايما ميگويند اختلاف هست، كه اگر كسي گوش كرد، ولو اختلافي هم نميبيند، بگويد لابد چيزي هست كه اينها ميگويند! از آن طرف هم، مرتب القا ميكنند كه وضع مالي ايران، عقبمانده و چنين و چنان است؛ در حالي كه اين، خلاف واقع است. البته ما الان مشكلاتي داريم كه در حال پيشرفت به سمت حل آنها هستيم. هشت سال جنگ، مگر شوخي است؟"
ایشان در پایان این دیدار یادآور می شوند: من چند سال قبل از اين، به مناسبتي در يك صحبت تلويزيوني گفتم كه بعد از دوران جنگ (در سالهاي ۱۳۲۰) ـ كه من خيلي كوچك بودم، اما اجمالا يادم ميآيد ـ با اينكه آنوقت در ايران جنگ نبود، بلكه در دنيا جنگ بود و به ايران ربطي نداشت، اما باد جنگ كه به ايران خورده بود، تا مدتها نان گندم پيدا نميشد! ما در خانهي خودمان، نان جو ميخورديم; نان گندم پيدا نميشد كه مردم بخورند. مردم، در شديدترين وضع زندگي ميكردند. قند و شكر پيدا نميشد كه مردم بتوانند چايي خود را با آن بخورند.
امروز، بحمدالله ما هشت سال جنگ را تحمل كرديم و آنطور مشكلاتي را نداريم. اين، بهخاطر آن است كه ملت پشت سر دولت است؛ به خاطر آن است كه ملت بيدار است؛ بهخاطر آن است كه مسئولان كشور، دلسوز و علاقهمندند. با همين طريق، پيش برويد. به فضل پروردگار و به اتكاي نيروي مخلصان اين جامعه، مشكلات برطرف خواهد شد و چشم دشمنان، كور خواهد گرديد. ما هيچ احتياجي نداريم كه دشمنان سوگندخورده ما ـ مثل آمريكا ـ براي ما دل بسوزانند و ما هيچ به دنبال مذاكره و رابطه با آنها نيستيم.
ادامه دارد...
***آمریکا رابطه مىخواهند اما رابطه ناسالم توأم با تحمیل و استکبار
رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه ۷ فروردین۱۳۷۱ تهران درباره علت مخالفت آمريكا با جمهورى اسلامى می فرمایند: "چيزى كه آمریکا از آن احساس خطر مىكنند، اسلام است. اين اسلام، امروز در كشورها و ملت هاى مسلمان، تجديد حيات كرده است.
در پايگاه اسلام كه جمهورى اسلامى است، دشمن هر چه بتواند خرابكارى كند، خواهد كرد. هر چه بتواند اين كشور و اين ملت را از اهداف اسلامى دور نگهدارد، تلاش خودش را خواهد كرد تا ملت هاى ديگر، به پيمودن راه اسلام تشويق نشوند.
امروز، اسلام در اروپا، در آفريقا، در آسيا و در همه دنيا ظهور و بروز ويژهاى دارد. مسلمانان احساس حيات دوبارهاى مىكنند و اين، به شدت، استكبار و بخصوص رژيم آمريكا را مىترساند. لذا آنها هم مىخواهند بااسلام مبارزه كنند. تشخيصشان اين است كه يكى از راه هاى مبارزه با اسلام، مبارزه با جمهورى اسلامى ايران است. مىگويند «ما مىخواهيم با جمهورى اسلامى رابطه داشته باشيم». اما اين حرف دروغ است؛ يعنى رابطه سالم نمىخواهند؛ رابطه توأم با تحميل مىخواهند؛ رابطه همراه با استكبار مىخواهند؛ رابطه به معناى رابطه آمريكا با رژيم هاى منحط و فاسد مىخواهند. امروز رژيم آمريكا چارهاى ندارد كه اين مطلب را اظهار كند."
***امام(ره) به ما یاد دادند روابط سالم با همه دولت های عالم آری، اما رابطه با آمریکا نه
حضرت آیت الله خامنه ای ۱۴ خرداد ۱۳۷۱ در مراسم سومین سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) می فرمایند: "امام به ما ياد دادند كه جمهورى اسلامى، در سطح عالم مىتواند و بايد از روابط سالمى با دولت ها برخوردار شود. البته رابطه با آمريكا مردود است؛ به سبب اينكه آمريكا يك دولت استكبارى و متجاوز و ظالم و با اسلام و جمهورى اسلامى در حال معارضه و محاربه است. ارتباط با این رژيم مردود است؛ اما رابطه با بقيه دولت ها، بسته به مصالح نظام جمهورى اسلامى است و اصل برايجاد ارتباط است.
***آمریکا تلاش می کند رشته باریک رابطه با ایران را که با تسخیر لانه جاسوسی قطع شد با هدف تحمیل خواسته های خود پیوند زند
معظم له در دیداری که با جمعی از دانش آموزان و دانشجویان در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۷۱ به مناسبت روز دانشجو دارند، ضمن تائید حرکت دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال ۵۸ می فرمایند: "مبادا تلقين يك عده آدم هايى را كه - به اعتقاد بنده - تعريف واقعى از آنها اين است كه «انسانهاى سطحى و ضعيفى هستند» باور كنيد.
نمىخواهيم بگوييم اينها وابستهاند. نمىخواهيم بگوييم مغرضند. نه! ضعيفند. انقلاب ها را هم غالباً ضعيف ها از بين بردهاند. كشورها را هم ضعيف ها به باد فنا دادهاند."
ایشان در ادامه می فرمایند: " يكى از بهترين كارها، همان كار بود(تسخیر سفارت) چرا؟ بهخاطر اينكه عمدتاً بعد از جنگ بينالملل دوم، انقلاب هاى متعدّدى در سرتاسر عالم به وقوع پيوست. در آفريقا، در آسيا، در اروپا، خيلى كشورها حكومت هاى خودشان را از دست دادند. اين كشورها دو دسته بودند: بعضى، كشورهايى بودند كه خودشان را دربست به بلوك شرق؛ يعنى به روس ها و يا بعدها به چيني ها تسليم كردند و وابسته آنها شدند. ما در اين پانزده سال عمرِ جمهورى اسلامى، كه خداى متعال فرصت داد خيلى از مسؤولان دنيا را از نزديك ببينيم، ديديم در اين كشورها، حتّى عقلا و مدبّرينشان، اينطور باورشان آمده بود كه بايد وابسته به تشكيلات شرق باشند و آينده عجيب و غريبى را كه دو سال پيش اتّفاق افتاد، اصلاً احتمال نمىدادند.
دسته ديگر كشورهايى بودند كه اگر ارتباطى هم با بلوك شرق داشتند، اين ارتباط، آن چنان مستحكم نبود. بعد، عمدتاً آمريكايي ها، شروع به نفوذ در داخل اينها كردند. اراده مردم، اراده رهبران و عزم عمومى ملت ها را، طورى تغيير دادند كه بتدريج، انقلابى كه انجام شده بود، صددرصد به حال اول برگشت و بلكه به شكل بدتر درآمد.
اگر به تاريخ سى، چهل سال اخير نگاه كنيد، اين كشورها را مىبينيد كه به رژيم آمريكايى وابسته شدند. از چه راهى؟ يا از راه مرعوب كردن، يا تطميع كردن، يا محتاج كردن و يا فشار وارد آوردن. انواع فشارها را روى اين كشورها و ملت هاى مستقل وارد مىكردند. آنها هم رابطه را به كلى قطع نكرده بودند. سفير هم بود، مسئولين آمريكايى هم بودند. وسوسه مىكردند، مىرفتند، مىآمدند و حتّى دل رهبران انقلاب ها و رهبران ملت ها را خالى مىكردند. آنها را مىترساندند، مرعوبشان مىكردند، و كسى كه مرعوب شد، با اندك تشرى مىشود او را از ميدان خارج كرد.
اين سرنوشتِ - اگر نگوييم همه - اغلبِ انقلابهاست. آنچه كه ما از نزديك ديديم، آنچه در خبرهاى همزمان در دنيا خوانديم يا - چه قبل از انقلاب، چه دنبالههايش هم، بعضى در بعد از انقلاب - ديديم، همين بود. عامل اين برگشتن چه بود؟ اين بود كه آن پيوند تحميلى ميان قدرت فائقه حكومت متجاوز و مستبد آمريكا با اين كشورها، منقطع نشده بود.
چون رابطهاى برقرار بود، آن رابطه، خود موجب مىشد كه طرفِ قويتر، از آن رابطه استفاده كند و مدام روى طرف ضعيفتر - در مجالس مذاكره، پشت ميزها، در معاملات گوناگون - فشار بياورد تا بالاخره وادارش كند كه ميدان را به نفع او خالى كند.
ایشان دراین باره تصریح می کنند: "قضيه لانه جاسوسى، اين آخرين رشته ارتباط ممكن را بين انقلاب و آمريكا بريد و قطع كرد. اين، خدمت بزرگ و ذىقيمت را به انقلاب ما كرد! خداى متعال، در آن كار، بركت هاى بزرگی قرار داده بود.
بعد از آن اتفاق، تا امروز كه پانزده سال از پيروزى انقلاب و چهارده سال از قضيه لانه جاسوسى مىگذرد، هنوز كه هنوز است، آمريكايي ها تلاششان اين است كه همان رشته باريكى را كه با حادثه تسخير لانه جاسوسى قطع شد، دوباره برقرار كنند. چرا؟ براى اينكه از همان رشته باريك، طرف قدرتمند براى تحميل خواسته هاى خود با طرف ضعيف استفاده مىكند."
***شرط ما برای مذاکره توبه آمریکاست/شرط ما قطع آن همه فاجعه آفرينى براى دنياست
حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار می فرمایند: "اظهارات آمريكايي ها را ببينيد! امروز و ديروز، رئيس جمهور دمكرات و رئيس جمهور آن طرفى و رجال گوناگون آمريكا، همه اين حرف را مىزنند كه عرض مىكنم. هيچ كدام نمىگويند: «ما مىخواهيم با ايران رابطه برقرار كنيم.» نه! صحبت رابطه كه مىشود، بنا مىكنند شرط و شروط گذاشتن؛ كه اگر چنين بشود، اگر چنان بشود! بنده يك وقت گفتم كه بين حرف ما و حرف آمريكايي ها، از زمين تا آسمان فاصله است. ما مىگوييم: «شكل اينها را نمىخواهيم ببينيم. رابطه با اينها را - تا آخر- نمىخواهيم داشته باشيم.» آنها مىگويند: «اگر مىخواهيد با ما رابطه داشته باشيد، بايد اين كار را بكنيد؛ آن كار را بكنيد!» اصلاً چه نسبتى بين اين دو حرف است؟!
گويا با كشورى صحبت مىكنند كه آن كشور ده تا واسطه جلو انداخته است كه «با شما مىخواهيم رابطه داشته باشيم.» شرط مىگذارند! چه شرطى، آقا؟ ما شرط داريم براى رابطه با كشورى كه آن همه فجايع پشت سر و در تاريخ آن وجود دارد. شرط ما، توبه آن كشوراست. شرط ما، قطع آن همه فاجعه آفرينى براى دنياست. حال شما مىآييد براى ما شرط مىگذاريد؟! رابطه را مشروط مىكنند، اما مذاكره را غير مشروط! درست توجّه كنيد!"
***مذاکره یعنی پیوند آن رشته که جمهوری اسلامی با قطع آن تمام عواطف صادقانه ملت هاى دنيا را به سمت نظام اسلامی جلب کرد
ایشان با بیان اینکه آمريكا مىگويد «بياييد مذاكره كنيم»، نمىگويد «بياييد رابطه برقرار كنيم» می فرمایند: "مذاكره يعنى چه؟ يعنى آن پيوندى را كه جمهورى اسلامى قطع كرد و بريد و همان موجب شد كه تمام عواطف صادقانه ملت هاى دنيا به اين نظام جلب شود، اين را دو مرتبه برقرار كند. يعنى در درجه اوّل، يك ضربه نمايان به جمهورى اسلامى بزنند؛ و از آنجا كه تبليغات هم در دست آنهاست، می خواهند در دنيا منعكس كنند كه «جمهورى اسلامى، از حرفهايش برگشت!» به چه دليل؟ به اين دليل كه نشسته است و با آمريكا مذاكره مىكند.
آنوقت، يك يأس عمومى در تمام ملت ها - در آسيا و درآفريقا و در كشورهاى گوناگون و در خود اروپا و در خود آمريكا بهوجود آيد. ملت هايى كه اميد پيدا كردهاند - مسلمانان و حتى بعضى غيرمسلمانان - نااميد شوند؛ و آن چهره با صلابت امام بزرگوارمان، كه روى جمهورى اسلامى را پوشانده و آنها را وادار به حركت مىكرده است، مخدوش گردد و بگويند «نه آقا! جمهورى اسلامى هم توبه كرد!» يا بگويند «چون امام رفت، جمهورى اسلامى ايران توبه كرد!» اگر يادتان باشد، بعد از رحلت امام، يكى از شاهبيت هاى تبليغاتى دشمن، همين بود كه «امام رفت؛ و اينها ديگر راه امام را رها كردند.» براى اينكه همان احساس را درون ملت ها به وجود آورند؛ يا اين را بگويند، يا بالاتر از اين را. بگويند: «امام كى گفته بود ما با آمريكا مذاكره نكنيم؟! كى امام چنين حرفى زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام كى ما را نهى كرده است؟» يعنى حتّى تصرف كنند در نظرات امام تصرّف كنند كه در ميانِ صدها سخنرانى و بيان قاطع و صريح، اين طور اظهار شده است."
***به محض اینکه بگويیم مذاكره را قبول داريم، اول به حیثیت ایران در خاطر ملت های مسلمان دنیا ضربه می خورد
معظم له درباره هدف آمریکا از برقراری مذاکره می فرمایند: "اولين ضربهاى كه با اين كار مىخواستند بزنند، اين بود كه جمهورى اسلامى را از آبروى خودش از آن حيثيّت و صلابت و قدرت و قامت استوارى كه در چهرهها و خاطرههاى ملت هاى مسلمان در دنيا پيدا كرده است، ساقط كنند.
ملت ايران مگر ملت كوچكى است؟ ملت ايران، فلان ملتِ از زير بوته درآمده اروپايى يا آفريقايى كه نيست! ملت كهنِ ريشهدارى است كه هزاران سال سابقه دارد. هزار و سيصد، چهارصد سال، بعد از اسلام، هميشه در اوج ملت هاى مسلمان قرار داشته است. آن وقت اين ملت، آن هم با اين انقلاب، آن هم با آن حرف ها، همه چيز را گذاشت كنار و توبه كرد؟! آمد شروع كرد با آمريكا مذاكره كردن؟! به صِرف اينكه جمهورى اسلامى بگويد «بله؛ ما مذاكره را قبول داريم.» يا اين را بفهماند، يا طورى مشى كند كه معلوم شود حرفى ندارد كه با آمريكا مذاكره كند، اين، اوّلين ضربه است. و بعد، تازه شروع تحميل هاست."
***خوردن یک فنجان قهوه پشت میز مذاکره با آمریکا تازه اول شروع تحمیلات است
ایشان همچنینن تاکید می کنند: "شما وقتى با كسى قهريد، وقتى با كسى حرف نمىزنيد، رودربايستى با هم نداريد. در مقابلِ هم، هيچ حالت توقّعى وجود ندارد. اما وقتى با كسى مذاكره شروع شد؛ پشت ميز نشستيد؛ يك قهوه با هم خورديد؛ يك گپ دوستانه هم در كنارش با هم زديد؛ در فلان محفل بينالمللى نشستيد و با همديگر يك خرده درددل كرديد؛ بعد رودربايستى بهوجود مىآيد. آنوقت، اوّلِ شروعِ تحميلات است.
بدبختي هاى انقلاب هاى دنيا و تسلّط و نفوذ آمريكا - همانطور كه عرض كردم - از همين جا شروع شد. اين است كه روى مذاكره فشار مىآورند. اصرار مىكنند كه «ايران چرا نمىآيد با ما مذاكره كند؟» عدّهاى هم كه آدمهايى سادهلوحند، يا نمىدانم، مرعوبند، يا بىاطّلاعند، يا غير سياسىاند، در داخل خودمان اين حرفها را تكرار مىكنند. من نمىدانم مىفهمند چه دارند مىگويند؟!"
***آنان که زمزمه های مذاکره را از داخل مطرح می کنند نمی فهمند این مذاکره چه خطرات بزرگی برای ایران دارد
حضرت آیت الله خامنه ای درباره زمزمه برخی از عناصر داخلی برای برقراری مذاکره بین ایران و آمریکا می فرمایند: "بعضى از اين درجه دومي ها و سومي ها، كه غالباً آدم هاى غيرمسئولند، گاهى زمزمه مىكنند: «چرا اينها با آمريكا مذاكره نمىكنند؟ چرا نمىگويند؟ چرا نمىروند حرف بزنند؟ حرف زدن چه ضررى دارد؟!» خيال مىكنند حرف زدن دو نفر آدمِ معمولى است كه گوشهاى بنشينند و صحبت كنند. نمىفهمند اين مذاكرهاى كه دشمن اين قدر روى آن اصرار مىكند، چه خطرات بزرگى براى جمهورى اسلامى دارد؛ كه من شمّهاى از آنها را عرض كردم."
***برخی با تکرار ضرورت مذاکره به دنبال ریختن قبح آن نباشند
ایشان درباره تکرار موضوع ضرورت مذاکره در داخل جامعه تصریح می کنند: "براى رايج كردن يك گناه در عمل، يكى از راه هايش اين است كه آن گناه را در زبان ها رايج كنند. آن قدر بگويند كه قبحش از بين برود!
شما قضيه فلسطين و سرنوشت شومى را كه بعضى از فلسطيني ها براى خودشان و ملت فلسطين قبول كردند، ببينيد! امروز اين تجربه بسيار عظيم و عبرت بزرگى است. از بس مدام در گوشه و كنار، كسى چيزى گفت و ديگران به او تشر نزدند! هى گفتند: «چه مانع دارد كه ما با اسرائيل صحبت كنيم؟!» ديگر نگفتند: «دشمنِ غاصب!» نگفتند: «اين دشمنِ غاصب است. اين در خانه فلسطين ها نشسته است. چه مذاكرهاى؟! مذاكره با او اين است كه بگويند فلان فلان شده، از خانه ما برو بيرون!» مذاكره با غاصب، اين است.
واِلّا، مذاكره دوستانه، كه بروند و بگويند و بخندند و او چيزى بگويد و اين چيزى بگويد و بعد چانه بزنند، و اينكه گفته شود «ديگر با غاصب اين حرف ها را نداريم»، چه معنى دارد؟! هيچ كس هم به آن كسانى كه هى اسم مذاكره با اسرائيل را آوردند و آوردند و آوردند، تشر نزدند، تا عيب و قبحش در نظرها از بين رفت و آخرش به اين روز تلخ و سياه رسيد.
نكند كسانى كه هى اسم مذاكره را اينجا و آنجا و در داخل ملت ايران مىآورند، قصدشان اينها باشد! ملت ايران، ملتى است كه احتياج به مذاكره و مراوده و ارتباط با دشمن مستكبر ندارد. مگر شما ضعيفيد؟! مگر ملت ايران ملت كوچكى است؟! مگر ملت ايران، قدرت دفاع از خود را ندارد؟! ما چه احتياج داريم به اينكه به درِ خانه مستكبرين، مستبدين و ديكتاتورهاى بينالمللى برويم؟!"
***ما برای مذاکره به سراغ دیکتاتورها نمی رویم/سازمان ملل و شوراى امنيت ابزاری در دست دیکتاتورها
رهبر معظم انقلاب در این دیدار با اشاره به ادعاهای واهی غرب درباره دموکراسی می فرمایند: "من سال گذشته گفتم اين آقايانى كه اسم دمكراسى را مىآورند و پرچم دمكراسى را - به اصطلاح و به ظاهر - براى ملت هاى خودشان بلند كردهاند، همان هم دروغ است و دمكراسىِ واقعى در اينگونه كشورها نيست. همان ها در سطح بينالمللى، يك ديكتاتورى عظيم و خونين به راه مىاندازند. هر جا دلشان مىخواهد وارد مىشوند، هر جا دلشان مىخواهد تفحّص مىكنند، و متأسفانه دستگاهى هم آنجا درست شده است به عنوان ابزارى در در دستِ اينها. يعنى سازمان ملل و شوراى امنيت! چه لزومى دارد ما سراغ ديكتاتورها برويم؛ در مقابل آنها تعظيم كنيم و بگوييم: «بفرماييد با ما مذاكره كنيد؟!» نه آقا! اين ديكتاتور، همان ديكتاتورى است كه اين ملت، آنوقت كه هيچ چيز نداشت، با مشت خالى و با شعار او را از خانه خود بيرون كرد. اين، همان ديكتاتور است.
آن روز كه دنيا دو قطبى بود - البته مىگويند امروز يك قطبى است - براى ما خطرناكتر بود. بهخاطر اينكه آن دو قطب، در صد مسأله با هم اختلاف داشتند، اما در قضيه ايران، باهم اختلافى نداشتند. نمونهاش را ديديد كه هر دو، در جنگ، به عراق كمك كردند. هم آمريكايي ها كمك كردند، هم شوروي ها. «ناتو» هم كمك كرد. «ورشو» هم كمك كرد. همه به عراق كمك كردند. امروز خيلى از كشورها هستند كه آنطور، زير بار آمريكا نيستند. البته يك تبعيت مختصر، دارند. اما در آن روز كه شوروى بود، كلّ اروپاى غربى هم به يك معنا در اختيار آمريكا بود. اروپاى شرقى هم در اختيار آن يكى بود. بقيه جاهاى دنيا نيز همينطور. همه دنيا، به رهبرى آمريكا و شوروى، آن روز متّفق القول شدند براى اينكه ايران را در اين جنگ شكست دهند و نتوانستند."
*** ملت ایران با قدرت معنوی و اسلامی خود بر تمام قدرت مادی شرق و غرب فائق آمده است
ایشان تاکید می کنند: "اينكه مالِ تاريخ گذشته نيست. اين مالِ همين چند سال قبلِ خودِ ماست. آحاد ملت ايران به چشم خودشان ديدند. مگر نبود كه اين دو قدرت متّحد شدند براى اينكه شايد بتوانند خوزستان را از ايران جدا كنند؟! شايد بتوانند جمهورى اسلامى راذليل كنند، ضعيف كنند، سرنگون كنند و نتوانستند؟! مگر غير از اين است؟! آن روز دو قدرت بودند، هر دو هم قوى، هر دو هم در قضيه ايران، متّحد و نتوانستند كارى كنند.
امروز اينها چه كار مىتوانند بكنند؟! چرا مىترسيد؟! چرا قرآن را نمىخوانيم كه اينقدر تكرار مىكند: «الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل.» چرا از دشمن مىترسيد؟! دشمنِ ضعيف، دشمنِ ناتوان، دشمنى كه همين امروز هم براى اينكه ايران را زير فشار قرار دهند، دريوزگى اروپا را مىكند. سراغ اين كشور و آن كشور اروپايى مىرود كه «بياييد با ما همدست شويد، شايد بتوانيم به ايران فشار بياوريم.» اين، دليلِ اين نيست كه به تنهايى نمىتواند فشار بياورد؟! اين، دليل بر اين نيست كه اين ملت عظيم، با اين قدرت معنوى و اسلامى، بر قدرت مادّى او، تا به حال فائق آمده است؟! چرا فكر نمىكنند؟!"
رهبر انقلاب در پایان این دیدار به دانشجویان متذکر می شوند: "اين وضعِ دانشگاهى كه امروز هست، من به شما صريح بگويم: من اين وضعيت را نمىپسندم. دانشجويى كه اصلاً نفهمد در دنيا چه مىگذرد، اين دانشجو، دانشجوى زمان خودش نيست؛ دانشجو بايد درك سياسى داشته باشد،
بنده در قضاياى تاريخ اسلام اين مطلب را مكرّراً گفتهام، چيزى كه امام حسن مجتبى عليهالسّلام را شكست داد، نبودن تحليل سياسى در مردم بود. چيزى كه فتنه خوارج را بهوجود آورد و اميرالمؤمنين عليهالسّلام را آنطور زير فشار قرار داد و قدرتمندترين آدم تاريخ را آنگونه مظلوم كرد، نبودن تحليل سياسى در مردم بود واِلّا همه مردم كه بىدين نبودند. تحليل سياسى نداشتند. يك شايعه دشمن مىانداخت؛ فوراً اين شايعه همه جا پخش مىشد و همه آن را قبول مىكردند."