آخرین نامۀ امام حسین(ع)به بزرگان کوفه
2 آذر 1391 ساعت 1:20
حسینیه هم اندیشی- “ابن اعثم میگوید:
امام حسین(علیهالسلام) در کربلا فرود آمد و در برابر او، حر بن یزید ریاحی با هزار اسبسوار موضع گرفت.
امام(علیهالسلام) قلم و کاغذی خواست و به بزرگان کوفه که امید هواداری آنان میرفت، چنین نوشت:
«به نام خداوند بخشندۀ مهربان؛ از حسینبن علی به سلیمانبن صرد و مسیّببن نجبه و رفاعةبن شدّاد و عبداللهبن وال و همۀ مؤمنان؛
اما بعد: همانا شما میدانید که رسول خدا(صلیالله علیه و آله) در حیات خود فرمود: «هر که فرمانروایی ستمگر را ببیند که حرامهای خدا را حلال میشمرد، پیمان خدا را میشکند، سنت پیامبر خدا(صلیالله علیه و آله) را مخالفت میورزد و با بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار میکند، سپس با گفتار و کردار خود بر او نشورد، خدا را سزد که او را در جایگاه آن ستمگر درآورد.»
و نیز میدانید که این قوم، پیرو شیطان شده، از پیروی خدای رحمان سرتافتهاند و فساد را آشکار ساخته، حدود الهی را تعطیل کردهاند و اموال عمومی را برای خود گزیده، حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کردهاند و من به سبب نزدیکی (نسبی و معنوی) خود به رسول خدا(صلیالله علیه و آله) از هر کس دیگر سزاوارترم که بر آنان بشورم (و در برابرشان بایستم) و نامههای شما به من رسید و فرستادههای شما (پی در پی) نزد من آمدند که شما (کوفیان) بیعت کردهاید و مرا تنها نخواهید گذاشت.
اکنون اگر در بیعت خود وفا دارید، حق و بهرۀ ایمانی و رشد خود را تمام و کمال دریافت کنید و خود من با شما، و خاندان و فرزندانم با خاندان و فرزندان شما خواهند بود و در من برای شما نمونههای هدایت است، و اگر چنین نکنید و پیمان خود را بشکنید و از بیعت خود بیرون روید، به جانم سوگند! که این رفتار از شما ناشناخته نیست؛ شما با پدر و برادر و پسر عموی من نیز چنین کردید؛ آیا گولخورده، جز آن است که فریب شما خورَد؟ شما از حق دور افتاده، بهرۀ ایمانی خود را تباه ساختید و هر که پیمان بشکند، بر زیان خود پیمان شکسته است و خدا ما را از شما بینیاز خواهد کرد. والسلام.»
سپس نامه را مهر کرده، پیچید و به قیسبن مسهّر صیداوی داد؛ قیس نامه را به کوفه برد و (دستگیر شد و سرانجام) به شهادت رسید.
چون خبر شهادت قیس به امام(علیهالسلام) رسید، اشک از دیدگان حضرت(علیهالسلام) سرازیر شده، (رو به خدای سبحان آورد و) عرض کرد: «خدایا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود، جایگاهی ارجمند قرار ده و ما و آنان را در قرارگاه رحمت خویش فراهم آر که تو به هر چیز توانایی.»
ابن أعثم: و نزل الحسین(علیهالسلام) فی موضعه ذلک، و نزل الحرّ بن یزید حذائه فی ألف فارس، و دعا الحسین(علیهالسلام) بداوة و بیضاء و کتب ذلی أشراف الکوفة ممّن کان یظنّ أنّه علی رأیه:
«بسم الله الرحمن الرحیم، مِن الحسینبن علی إلی سلیمانبن صرد، وَ المُسَیِّببن نَجبَة، وَ رُفاعَةبن شَدّاد، وَ عبداللهبن وال، وَ جَماعة المؤمنین، أمّا بعد، فَقَد عَلِمتم أنَّ رسولالله(صلیالله علیه و آله) قَد قالَ فی حیاته: «من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام، أو تارکاً لعهدالله، و مخالفاً لسنّة رسولالله، فعمل فی عبادالله بالإثم و العدوان ثمّ لیم یغیّر علیه بقول و لا فعل، کان حقّاً علی الله أن یدخله مدخله»، و قد عَلِمتُم أنّ هؤلاءِ لَزموا طاعة الشّیطان، وَ تَوَلَّوا عَن طاعة الرّحمن، وَ أظهروا الفَساد، وَ عَطَّلوا الحُدود، وَاستَأثَروا بِألفَیءِ، وَ أحَلّوا حرام الله وَ حَرّموا حلاله، وَ أنا أحَقُّ مِن غَیری بِهذا الأمر لِقَرابَتی مِن رسولالله(صلیالله علیه و آله).
وَ قَد أتَتنی کُتُبُکُم وَ قَدِمَت علیَّ رُسُلکم بِبَیعتکم، أنّکم لا تَخذُلونی، فإن وَفَیتُم لی ببیعتکم فقد إستَوفَیتُم حَقَّکم وَ حَظَّکم وَ رُشدَکم، وَ نفسی مع أنفسکم، وَ أهلی وَ وُلدی مع أهالیکم و أولادکم، فلکم فیَّ اُسوةٌ، وَ إن لم تفعلوا وَ نَقَضتُم عهدِکم وَ مَواثقکم وَ خَلَعتُم بَیعتَکم، فَلَعَمری ما هیَ مِنکم بِنُکر ٍ، لقد فعلتموها بِأبی و أخی و ابن عمّی، هَل المَغرورُ إلّا مَن اغتَرَّ بِکُم، فَإنّما حقَّکم أخطَأتُم، وَ نصیبَکم ضَیَّعتُم، وَ مَن نَکَثَ فَإنّما ینکُثُ علی نفسه، وَ سَیُغنی اللهُ عنکم، والسلام».
ثمّ طوی الکتاب و ختمه و دفعه إلی قیسبن مسهّر الصیداوی، فسار إلی الکوفة و قتل بها، و لمّا بلغ الحسین(علیهالسلام) قتل قیس استعبر باکیاً، ثمّ قال: «اللّهمّ اجعل لنا و لِشیعتنا عندک منزلاً کریماً، وَاجمع بَینَنا و بینَهُم فی مُستقرّ مِن رحمتک إنّک علی کلّ شیء قدیر».”
منابع:
[«فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیهالسلام)، گروه حدیث پژوهشکدۀ باقرالعلوم(علیهالسلام)، نشر معروف، قم، صص۴۲۴-۴۲۶، حدیث۳۴۰» به نقل از:
الفتوح، ابن اعثم کوفی، دارالکتب الاسلامیة، بیروت، ج۵، ص۹۱ / مقتل الحسین(علیهالسلام) للخوارزمی، ج۱، ص۲۳۴ / بحارالانوار، مجلسی، مکتبة الاسلامیة، تهران، ج۴۴، ص۳۸۱ / العوالم، بحرانی، مدرسة امام مهدی، قم، ج۱۷، ص۲۳۲]
ش
کد مطلب: 145353
آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/145353/