ببه گزارش هم اندیشی، سردار سرلشکر پاسدار شهید حسن تهرانيمقدم از بنيانگذاران اصلي صنايع موشكي جمهوري اسلامي ايران و بنیانگذار توپخانه و موشکی سپاه در دوران پر افتخار هشت سال دفاع مقدس و مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران، بود.
اين شهيد گرانقدر تقریبا ۲۵ سال از عمر خود را در ایجاد و توسعه این بخش از توان دفاعی قرار داده بود و به عنوان پدر موشكي ايران لقب گرفت.
تولد؛ ۱۳۳۸
حسن تهرانی مقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸ در محله سرچشمه تهران متولد شد.
آغاز تحصيلات؛ ۱۳۴۵
به علت شغل پدرش (محمود تهراني مقدم)، كه به پيشه خياطي مشغول بود، به محله شكوفه و سپس به محله بهارستان نقل مكان كرد و مقاطع ابتدايي و دبيرستان را در همين مناطق گذراند.
ورود به فعاليتهاي مسجدي در مسجد زينب كبري(س)؛ ۱۳۴۸
در مسجد زينب كبراي سرچشمه، زير نظر آيتالله سيدعلي لواساني امام جماعت و مدير مسجد، تعليمات ديني و مقدمات آشنايي با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعاليت كرد. اين گروه سرود، هسته اصلي گروه سرودي بود كه در روز ۱۲ بهمن ۵۷ در فرودگاه مهرآباد و در مراسم استقبال از امام(ره) به اجراي برنامه پرداخت.
روايت آيتالله لواساني از آن دوران: «محل ما خيابان اميركبير، كوچه آميز محمود وزير است. آنجا يك مسجد و يك حوزه علميه داريم و خانه ما هم كنار مسجد است. وقتي ميرفتيم براي نماز، كارهاي ديگري هم ميكرديم. مثلا با نوجوانان كارميكرديم و برايشان نامه داشتيم. يك گروه سرود هم درست كرده بوديم كه در روزهاي انقلاب براي خودش، برو بيايي داشت».
قبولي در دانشگاه در مقطع کارداني؛ ۱۳۵۶
شهيد بزرگوار حاج حسن تهرانيمقدم پس از پايان دوره تحصيلات متوسطه در رشته صنايع(برش قطعات صنعتي) در مقطع فوق ديپلم مدرسه عالي تكنيكيوم نفيسي پذيرفته شد.
همراهي در مبارزات انقلابي؛ ۱۳۵۷
همزمان با اوجگيري فعاليت انقلابي، تحت تاثير برادرش (محمد) به صف انقلابيون پيوست.
او در روزهاي منجر به پيروزي انقلاب به اتفاق دوستانش در فعاليتهاي زيرزميني، نارنجكهاي دستي ميساخت كه با استفاده از سه راهي لوله آب توليد ميشد. شب ۲۲ بهمن در ميدان امام حسين(فوزيه سابق) با پرتاب نارنجك دستي يك خودروي نظامي ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد.
اخذ مهندسي صنايع؛ ۱۳۵۸
حسن تهراني مقدم در سال ۱۳۵۸، در مقطع ليسانس رشته مهندسي صنايع پذيرفته و به اخذ مدرك مهندسي در اين رشته موفق شد.
عضويت در سپاه پاسدران؛ تيرماه ۱۳۵۹
تهراني مقدم در ۲۱ سالگي و در ابتداي شكلگيري رسمي سپاه پاسداران، به عنوان مسئول اطلاعات منطقهی ۳ سپاه شمال، مشغول به فعاليت شد و تا ۵۹/۷/۳۱ در اين سمت باقي ماند. در زمان بروز ناآراميها در نقاط مرزي كه مهمترين آنها حوادث تجزيهطلبانه در كردستان بود، سپاه را در ۱۵ ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقويت صبغه نظامي كرد.
با اين رويكرد تا شهريور ۱۳۵۹ كه كشور در آستانه هجوم رژيم بعث عراق قرار گرفت، حداكثر توان رزمي سپاه، تعداد معدودي گردانهاي رزمي بود كه با روشهاي چريكي وغير كلاسيك، درگير مبارزه با اشرار وضد انقلابيون مسلح در كردستان شدند.
سنگينترين سلاحي كه در آن دوران در اختيار سپاه بود، تعدادي خمپارهانداز و آرپيجي و تيربار بود، در حالي كه در همين وضعيت، ضد انقلابيون در كردستان، حتي به توپخانه نيز مجهز بودند.
شايد آمار كل سلاحهاي سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ G۳ ، كلت، آر پيجي و دهها قبضه خمپارهانداز تجاوز نميكرد.
اعلام رسمي قصد ترور شهيد تهرانيمقدم در راديوي منافقين
محمد تهرانيمقدم(برادر شهيد) درباره تهديد كردن شهيد حاج حسن تهرانيمقدم از سوي منافقين ميگويد: « بردارم چند بار از جانب گروهك تروريستي منافقین تهدید شد به دلیل آنکه موشکی به مقر منافقین در داخل خاک عراق زد. همان شب رادیو منافقین اعلام کرد این مقدم را ما میزنیم. زمانی که ترور شهید صیاد شیرازی را طراحی کردند، همزمان طرح ترور حاج حسن آقای مقدم را نیز در دستور کار داشتند و میخواستند هر دوی آنها را ترور کنند که یک گروه از آنها دستگیر شدند».
جرقههاي شكلگيري توپخانه سپاه؛ ۱۳۵۹
بعد از عمليات ثامنالائمه كه منجر به رفع محاصره آبادان شد، از جمله غنائم به دست آمده از عراق، يك آتشبار توپخانه ۱۵۵ ميليمتري كششي بود كه از جانب دشمن در شمال آبادان، بين دارخوين و پل مارد مستقر بود.
اين آتشبار توپخانه بلافاصله تعمير و عملياتي شد و در همان منطقه، عليه دشمن به كار گرفته شد. سه ماه بعد در عمليات فتح بستان، مجددا يك گردان توپخانه ۱۳۰ ميليمتري و يك آتشبار ۱۰۵ ميليمتري پرتغالي ارتش عراق از سوي رزمندگان تيپ ۱۴ امام حسين(ع) اصفهان به غنيمت گرفته شد كه اين گردان به دستور حسين خرازي(فرمانده تيپ) سازماندهي شده و در عمليات فتحالمبين در پشتيباني از گردانهاي مانوري بسيجي مبادرت به اجراي آتش كرد.
اين دو اتفاق، مبدا شكلگيري توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است.
شهادت برادر؛عاشوراي ۵۹
علی تهرانیمقدم، ظهر عاشورای سال ۵۹ در اوایل جنگ و در محاصره سوسنگرد به شهادت رسید.
مسئوليت تطبيق آتش خمپارهاي سپاه در قرارگاه كربلا در عمليات طريقالقدس؛ آذر ۱۳۶۰
حاج حسن بعد از عمليات ثامنالائمه، متوجه ضعف آتش پشتيباني خودي مستقر در خطوط مقدم جنگ شد،. مدتها روي اين موضوع فكر كرد و سرانجام در پاييز ۱۳۶۰ طرح ساماندهي آتش پشتيباني (خمپارهاندازها) را به صورت سنجيده و مدون تقديم حسن باقري كرد.
نامه را محسن رضايي(فرمانده وقت كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) امضا كرد و تحويل حسن باقري داد و حسن باقري آن را به حسن مقدم داد.
حاج حسن نامه تايپ شده را خواند و ديد طرح خودش درباره ساماندهي خمپارهاندازها به منظور پشتيباني از نيروهاي پياده است.
در نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح سپاه در جبهههاي جنوب آمده بود: «برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتيبانيكننده آتشهاي خمپارهاي سپاه معرفي ميشوند؛ لازم است با او همكاري كنيد».
تاسيس توپخانه سپاه؛ ۱۳۶۱
شهيد حسن تهرانيمقدم اين اتفاق را اينگونه روايت ميكند: «عمليات فتحالمبين تمام شد. من در سپاه شوش وقتي گزارش را به آقا رشيد ميدادم، ديدم آقا رشيد باخنده ميگويد«مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهي كن. برو سراغ توپخانه». گفتم آقا رشيد ما داريم خمپاره را سازماندهي ميكنيم. در عمليات فتحالمبين (اگر اشتباه نكنم)۱۴۸ قبضه انواع توپهاي روسي به غنيمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه ۹ تيپ داشت. قرار شد برويم آن توپها را بياوريم و سازماندهي كنيم. شهيد بزرگوار حسن شفيعزاده اولين نفري بودكه رفتم دنبالش. بعد از عمليات فتحالمبين از تيپالمهدي شوش آوردمش پيش خودم و آقاي محمد آقايي كه از مسئولين توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهيد ناهيدي. اين بچههاي نخبه باهوش را جمع كرديم و توپخانه سپاه راتشكيل داديم».
روايت برادر شهيد از شكلگيري توپخانه سپاه پاسداران
برخی دوستان زمانی که شنیدند یک جوان متعهد به عنوان فرمانده توپخانه انتخاب شده، خندیدند و برخی هم به تمسخر گرفتند و گفتند که نه توپی وجود دارد و نه توپخانهای، اما برای توپخانه فرمانده گذاشتهاند! اخوی ما همان موقع گفت توپهای ما آن طرف است و اشاره کرد به نیروهای صدامی. چند روز بعد عملیاتی شکل گرفت که با انجام موفقیتآمیز آن، موفق شدند یک گردان توپخانه ارتش رژیم صدام را به غنیمت بگیرند و با همین توپهای غنیمتی، توپخانه سپاه شکل گرفت. ایشان در همان زمان موفق شد سازمان توپخانه را پایهریزی کند.
راهاندازي مركز تحقيقات فني توپخانه در اهواز؛ ۱۳۶۱
شهيد تهراني مقدم از راهاندازي اين مركز اينگونه ياد ميكند: «در آن زمان توپهاي غنيمتي ما ۱۵۶ قبضه بود كه همه آنها در دشت عباس و چناله به غنيمت گرفته شده بودند. ما برادران ارتشي را براي آموزش اين توپها دعوت كرديم كه يك تيم از توپخانه ارتش براي ما اعزام شد و وقتي توپها را ديدند گفتند اين توپها روسي هستند و آموزشي كه ما ديدهايم توپهاي آمريكايي بوده و كاربرد اين توپها را نميدانيم. ما ميخواستيم از اين توپها در عمليات بيتالمقدس استفاده كنيم ولي هيچ آموزشي نديده بوديم. توپهاي زيادي با مهمات خوبي داشتيم ولي براي ما كارآمد نبودند. برادر بهمن چيرهدست به دليل تخصصي كه داشتند، توپها را راهاندازي كردند و مركز تعمير و نگهداري توپخانه راهاندازي شد و توپها راهي عمليات شدند. دومين نفري كه به ياري ما شتافت، شهيد ناهيدي بود كه آموزشهاي لازم را خيلي با حوصله براي استفاده از وسايل غنيمت گرفته شده مثل ترتيلهاي فلزي، دوربينهاي پاكدو و تجهيزات نشانهروي به ما دادند».
آغاز زندگي مشترك؛ ۱۳۶۱
پدر حاج حسن (محمود تهرانيمقدم) در سال ۱۳۶۱ از دنيا رفت و حسن با وجود مشغله فراوان در جنگ با اصرار خانواده، زندگي مشترك را آغاز كرد.
راهاندازي فرماندهي موشك سپاه؛ آبان ۱۳۶۲
روايت سردار زهدي:«آبان سال ۱۳۶۲ به برادر حسن تهرانيمقدم كه صاحب ايدههاي بزرگي در اين زمينه بود، ماموريت راهاندازي و سازماندهي "فرماندهي موشكي زمين به زمين سپاه" محول شد».
شليك توپ به سمت بصره؛ بهمن ۱۳۶۲
حضرت امام(ره) با مقابله به مثل حملات موشكي عراق موافقت كردند.
جمهوري اسلامي ايران در آن زمان فاقد سامانه موشكي بود و مقابله به مثل، تنها در سطح توپخانهاي صورت ميگرفت.
در جلسهاي كه سردار مقدم به عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشت، قرار شد شهر بصره با توپهاي ۱۳۰ ميليمتري كه حداكثر برد آنها ۲۸ تا ۳۰ كيلومتر بود، مورد حمله توپخانهاي قرار گيرد.
شليك اولين موشك به سمت عراق؛اسفند ۱۳۶۳
۲۱ اسفندماه ۱۳۶۳ اولين موشك ايران به كركوك شليك شد.
دومين موشك هم در بامداد ۱۳۶۴/۱۲/۲۳ به بانك ۱۸ طبقه رافدين بغداد اصابت كرد و موشك بعدي در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود ۲۰۰ نفر از فرماندهان عراقي را به هلاكت رساند.
روايت سردار زهدي از اين اتفاق به اين شكل است: «وقتي كه بنا شد اولين موشك را خود برادران سپاه به سمت بغداد شليك كنند، با هم به كرمانشاه رفتيم. مقدمات كار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتيم. مرحوم شهيد مقدم پيشنهاد كرد اول دعاي توسل بخوانيم و بعد از دعا به زبان فارسي با خدا صحبت كرد و گفت: «خدايا ما نميخواهيم مردم عراق را بكشيم. ما ميخواهيم نظاميان را از بين ببريم كه هم ما و هم عراقيها را ميكُشند. خدايا اين موشك را به باشگاه افسران بزن». موشك شليك شد و همه پاي راديو نشستيم. پس از چند دقيقه راديو بيبيسي اعلام كرد "يك موشك، باشگاه افسران بغداد را منهدم كرده و تعداد زيادي از افراد حاضر در آن كشته شدهاند". من پيشاني شهيد مقدم را بوسيدم و گفتم اين به هدف خوردن موشك نتيجه اخلاص و پاكي تو بود».
انتصاب به عنوان فرمانده موشكي نيروي هوايي سپاه؛ شهريور ۱۳۶۴
پس از صدور فرمان تاريخ امام (ره) مبني بر تشكيل نيروهاي سه گانه سپاه پاسداران، شهيد مقدم در سال ۱۳۶۴ به سِمت فرماندهي موشكي نيروي هوايي سپاه منصوب شد.
روايت محسن رضايي از اين ماجرا بدين ترتيب است: «جنگ شهرها كه آغاز شد، صدام به شدت شهرهاي ما را با موشك و بمباران هوايي مورد حمله قرار ميداد و فشار خيلي زيادي روي ما ميآمد. من يك روز برادر محسن رفيقدوست را كه مسئول لجستيك سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهاي نداريم جز اينكه جواب موشكها را با موشك بدهيم، لذا ايشان را فرستاديم سوريه و ليبي و در آخر جنگ هم كره شمالي. بعد ديدم بايد ساماندهي موشكها را خودمان انجام دهيم. بعد از مشورت با برادران رشيد، صفوي و شمخاني به اين نتيجه رسيدم كه فرد مناسب براي اين كار حسن تهراني است. ايشان را فراخوانديم و گفتيم توپخانه را بسپار به شفيعزاده و خودت با تيمي از دوستانت يگان موشكي را تشكيل دهيد. ايشان كمي به من نگاه كرد و چيزي نگفت. بعدها برادر جعفري مسئول زرهي سپاه به من گفت در سوريه كه بوديم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تيپ موشكي تشكيل بدهم. توپخانه را ميشد كاري كرد، ولي موشكها خيلي پيچيدهاند. به هر حال بايد با توكل اين كار را انجام دهيم».
تلاش براي استقلال در صنعت موشكي؛ ۱۳۶۵
از ۲۰ مرداد ۱۳۶۵ تا ۱۰ دي ۱۳۶۵ بعد از عمليات والفجر ۸ و قبل از كربلاي ۴، ليبياييها در همكاري موشكي كارشكني كردند و ما توان جواب دادن نداشتيم. ما در ۲۰ مرداد ۱۳۶۵، پالايشگاه نفتي الدوره عراق را زديم. در اين مقطع پنج موشك زديم ولي به دليل كارشكني ليبياييها ۳۵ روز توان پاسخ نداشتيم. ليبياييها ۳۸ ايراد روي سكوي قطعات گذاشته بودند. بعضي از قطعات همزمان با مذاكراتي از كره شمالي وارد شد.
به روايت محسن رضايي: «قذافي فكر كرده بود با دادن تعدادي موشك ميتواند دل مارا به دست بياورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات ميدهد كه به ايران بيايد، بنابراين چندين موشك به همراه لانچر پرتاب و تعدادي كارشناس را به ايران فرستاد. همين كه ما مشغول كار با آنها شديم، شنيديم كه پادگاني كه برايشان در نظر گرفتهايم را ترك كردهاند و به همراه قطعاتي از موشكها به سفارت ليبي رفتهاند، به طوري كه نميتوان از موشكها استفاده كرد. حسن و تيمش ظرف دو ماه اين موشكها را عملياتي كردند و به محض اينكه عراق موشك زد، ما هتل الرشيد را كه محل تجمع ديپلماتها بود زديم».
راهاندازی یگان موشکی حزبالله در لبنان به روايت برادر؛ ۱۳۶۶-۶۵
محمد تهراني مقدم برادر شهيد از اين رويداد چنين سخن ميگويد: «حاج حسن حتی به لبنان هم آمد و یگان موشکی حزبالله را در آنجا ایجاد کرد. تقریباً در سال ۶۶-۶۵ بود. بچههای حزبالله لبنان بسیار دوستدار حاج حسنآقا بودند. با کارهایی که ایشان انجام داد، حزبالله موفق به تجهیز سلاحهایی شد که هرگاه صهیونیستها شرارتی میکردند، با پاسخ دندانشکن مواجه میشدند. الان هم قاطعانه بگویم، رژیم صهیونیستی اگر هرگونه عملیات یا تهدیدی را علیه جمهوری اسلامی داشته باشد، از ناحیه موشکهای حزبالله لبنان مشت محکمی را دریافت خواهد کرد که قلب تلآویو را زیر و رو ميکند. باید بگویم بهترین هدیه حاج حسن آقا به مردم و حزب الله لبنان، آموزش و انتقال تجربیات موشکی به این کشور بود، به طوری که در جنگ ۳۳ روزه و جنگ ۲۲ روزه غزه، پیروزی حزب الله و بچههای حماس علیه صهیونیستها مدیون همین آیندهنگری ایشان بود که رزمندگان حزبالله را آموزش دادند. از همین طریق بود که حزبالله توانست سیستم موشکیاش را ایجاد کند و نه تنها مانع پیشرفت رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان شد بلکه تمام نقشههای صهیونیستها را نقش بر آب کرد».
دستيابي به "نازعات" اولين موشك ايراني؛ ۱۳۶۶
به روايت سردار نامي: «همزمان با انجام عملياتهاي مقابله به مثل موشكي و با پيگيريهايي كه خود سردار مقدم داشتند، در اواخر جنگ به يك سامانه موشكي و راكت ساخت داخل دست پيدا كرديم به نام راكت نازعات، كه بردش بين ۸۰ تا ۱۲۰ كيلومتر است و با تلاشهايي كه انجام داده بودند به ۱۵۰ كيلومتر رسيده بود. از دلايل طراحي و ساخت اين سامانه، كمك در كنار موشك اسكاد بود كه بتواند با يك نواخت تير بالا قدرت مقابله با جنگ شهرها را داشته باشد. موشك اسكاد، موشك گران قيمتي است و به لحاظ آمادهسازي و كم و كيف پرتاب براي اهداف خاص استفاده ميشود. ما بعضا اهدافي داشتيم با ابعاد گسترده كه حتما نياز به دقت يا قدرت انفجار زياد داشت، منتها تنها سامانهاي كه داشتيم همين اسكاد بود و لذا از همان مقطع، همزمان با فعاليت تحقيقاتي جهت ساخت موشكهاي اسكاد، ساخت سامانههاي ارزان قيمت و داراي قدرت مانور بالاتر نيز آغاز شد، تا بتوانيم بعضي از اهدافي را كه ارزش و اهميت چنداني ندارد با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهيم. همانجا تلاش و پيگيري براي ساخت و توليد موشك نازعات در اولين قدم طرحريزي شد و در دستور كار قرار گرفت كه ما در پايان جنگ، يعني اواخر سال ۱۳۶۶ موفق شديم به اين سامانه دست پيدا بكنيم».
شركت در عمليات مرصاد؛ مرداد ۱۳۶۷
به روايت سردار نامي: «در بحبوحه عمليات مرصاد ديديم سردار مقدم به عنوان يك خدمه پاي يك خمپاره ۱۲۰ در حال شليك به سمت دشمن و منافقين است. سردار مقدم يعني كسي كه به عنوان فرمانده موشكي در حال انجام وظيفه بود وقتي ضرورت را احساس ميكند، ميآيد به عنوان يك خدمه ۱۲۰ به مقابله با دشمن».
موفقيت در ساخت شهاب۳ ؛ ۱۳۷۷
روايت سردار «عباس خاني آراني» جانشين فرمانده توپخانه و موشكي نيروي زميني سپاه، از اين اتفاق بدين ترتيب بود: «درست است كه وزارت دفاع به عنوان واحد پشتبياني كننده نيروهاي مسلح در بحث ساخت موشك «شهاب ۳» وارد ميشود، اما عمده كارهاي تحقيقاتياش را شهيد مقدم انجام داده بود. اين شهيد عزيز عقيده داشت نبايد چيزي را ديگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند. به عبارت ديگر ميگفت اگر نيروهاي مسلح ما درك كردند بنابر نوع تهديد به چه ابزاري براي مقابله نياز دارند، بايد براي توليد آن گام بردارند. زيرا متخصصان داخلي كشورمان از توانمندي و قدرت عمل بسيار بالايي برخوردار هستند».
ساماندهي صعود بزرگ به قله دماوند؛ ۱۳۸۱
روايت سردار «يدالله مكاري» مسئول هيات كوهنوردي سپاه از اين صعود بدين شكل است: «كاري كه سردار حسن مقدم انجام داد، كاري بس دشوار و بزرگ بود ولي از آنجا كه قربة اليالله بود و همراه با توكل و نشأت گرفته از نام ائمه و ياري گرفتن از آنها بود، باموفقيت به انجام رسيد. صعود به قله دماوند بدون شك براي اولين و آخرين بار بود كه اجرا شد. در سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا(س) از چهارده يال كوه دماوند با نام چهارده معصوم با شركت ۵ هزار كوهنورد از سراسر ردههاي سپاه انجام شد كه از اين تعداد، ۴۱۳۷ نفر آنان موفق به صعود بر بام ايران يعني قله دماوند شدند و حديث كسا را آنجا قرائت كردند».
جانشين نيروي هوا فضاي سپاه؛ ۱۳۸۴
شهيد تهراني مقدم در تاريخ ۱۳۸۴/۷/۱ به عنوان جانشين سردار علي زاهدي در نيروي هوا فضاي سپاه پاسداران منصوب شد.
رئيس سازمان جهاد خودكفايي سپاه؛ آذر ۱۳۸۵
۲۵ آذرماه ۱۳۸۵ بود كه حاج حسن مقدم به عنوان مشاور فرمانده كل سپاه در امور موشكي و رئيس سازمان خودكفايي سپاه انتخاب شد.
شهادت
سردار حسن تهرانيمقدم تا روز آخر عمر نيز به عنوان مسئول این سازمان در ایجاد یک توان علمی و دانشی پایه و زیر بنایی مشغول کارهای علمی و تحقیقاتی بود و در روز شهادتش در پادگان اميرالمومنين(ع) شهرستان ملارد در حالي که براي آزمايش موشكي، آماده ميشد، بر اثر انفجار زاغه مهمات، به ياران شهيدش (احمد كاظمي، حسن شفيع زاده، حسن غازي،غلامرضا يزداني، عليرضا ناهيدي، مصطفي تقيخواه و ...) پيوست.
گزيدهاي از سخنان پدر موشکي ايران
گزیدهای از سخنراني سردار شهيد تهرانيمقدم در سال ۱۳۸۷ در جمع پيشكسوتان توپخانه و موشكي سپاه: «... برتري ارتش در دو بخش بود يكي در بخشهاي هوايي و هوانيروز و يكي توپخانه، ارتش حاضر نبود تحت هيچ شرايطي اين برتري را از دست بدهد و وارد شدن ما به عرصه برتري ارتش خط ممنوعهاي بود كه در آن زمان، شهيد صياد شيرازي با همت و مردانگي و افق بلندي كه داشتند اين سد را شكستند و ما از كانال شهيد صياد شيرازي وارد عرصه توپخانه شديم و به دستور شهيد صياد شيرازي وارد ارتش شديم و اولين دوره عالي توپخانه را آموزش ديديم و با مفاهيم توپخانه آشنا شديم.
خاطرهاي هم از شهيد صياد شيرازي خدمت عزيزان بگويم. ايشان شاگرد اول دوره آموزشي افسران اعزامي كشورهاي خارجي به آمريكا در رسته توپخانه بودند. چندين كشور بودند كه افسران خود را براي آموزش به آمريكا ميفرستادند؛ از ايران هم شهيد صياد شيرازي اعزام شده بودند كه در بين افسران كليه كشورها ايشان شاگرد اول شدند.
ايشان وقتي كه به جلسه امتحان رفتند و امتحان برگزار شد و نتيجهها آمد و به نمره خودشان اعتراض داشتند چون نمره (A) نگرفته بودند شاگرد اول نميشدند و يكي از شاگردهاي كشورهاي ديگر شاگرد اول ميشد. مسئول آموزش گفتند دوباره امتحان ميگيريم و شما با امتحان موفق، حرف خودت را ميتواني ثابت كني. وقتي كه وارد اتاق مسئول آموزش شدند سؤالها را براي من نوشتند و از اتاق بيرون رفتند و من شروع كردم به پاسخ دادن سؤالات و در همان هنگام ديدم كتابي كه از روي آن سؤال طرح شده بود روي همان ميز است، در همين حين كه وسوسه شدم براي باز كردن كتاب و نوشتن جوابها پيش خودم فكر كردم كه حتماً به من اطمينان كرده است كه كتاب را اينجا گذاشته؛ با خودم جنگيدم و گفتم هيچ چيزي بهتر از پاكي و صداقت نيست و سؤالاتم را نوشتم تا تمام شد و در همين هنگام بود كه ديدم از پشت پرده بيرون آمد و من را نگاه كرد و گفت شاگرد اول واقعي تو هستي و ميخواستم امتحانت كنم؛ من ياد گرفتم كه صداقت از آنِ مسلمانهاست و به شما افتخار ميكنم».