تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۱۵
 
آیت الله مصباح یزدی

فكر نكنيم هر كه ريش سفيدي و سابقه ای داشت حتما اين بهتر از ديگران ميفهمد

Share/Save/Bookmark
فكر نكنيم هر كه ريش سفيدي و سابقه ای داشت حتما اين بهتر از ديگران ميفهمد
 
عید غدیر بهانه ای می شود تا مروری کنیم بر سخن بزرگانی من جمله آیت الله مصباح در باب ولایت و این عید بزرگ.
به گزارش هم اندیشی، آیت الله مصباح یزدی در یکی از سخنرانی های خود به این موضوع و درس هایی که از غدیر می شود گرفت، می پردازد که متن آن در ذیل می آید:

موضوع غدیر ابعاد بسیار مختلفی دارد که هر کدام از این ها درخور بحثهای گستره است و زحمتهای زیادی هم درباره آنها چیده شده و بحثهای زیادی انجام گرفته و کتابهای فراوانی نوشته شده. که ما در این دقایق نمی توانیم حتی اشاره ای به فهرست کارهایی که در این زمینه انجام گرفته بکنیم.

آنچه متناسب تر است با این مجلس و هدفی که از تشکیل این جلسه بوده که بیشتر جلسه اخلاقی و پند گرفتن از رفتار اهل بیت برای زندگی خودمان درس گرفتن از گفتار و رفتار برای زندگی فردی و اجتماعی در عصر خودمان است که سعی می کنم به این نکته ای در این باره بپردازم. و الا بحثهای حدیث و تاریخی در زمینه غدیر را بزرگان به آنها پرداختند.

من توصیه ای به برادران همکار و هم لباس خودم می کنم که بخشی از اوقات مطالعاتشان را لااقل در ایام تعطیلی به مطالعه به این مسائل اختصاص بدهند بزرگان ما در طول چهارده قرن زحمات فراوارنی کشیدند که ما حتی از اجمال آن زحمات هم اطلاع درستی نداریم و با خون دلهایی کتابهایی فراهم کردند و سالهایی برای پیدا کردن یه مدرک و منبع زحمت کشیدند و رنج زیادی کشیدند و هزاران فرسخ راه را طی کردند تا به مدرکی معتبر دست پیدا کنند و ما اطلاعی از این کارها نداریم.

دو دایره المعارف بزرگ هست که بزرگان ما تهیه کردند که در نوع خودش شاهکار است، یکی کتاب شریف عبقات النوار تآلیف مرحوم میرحامد حسین هندی است که خوشبختانه به صورتی تلفیظ شده و خلاصه آن در دوازده جلد منتشر شده است.

خلاصه این کتاب درکتابی به نام نفحات الازهار آمده است. این بزرگوار چقدر زحمت کشید تا آن کتاب را فراهم کرده است. آن هم در شرایط سختی که تکنولوژی پیشرفت نکرده بوده و خدمت بزرگی به انسان و تشیع و اهل بیت کرده است. ولی آن کتاب خواندنش حوصله زیادی می خواهد که تلفیظش کار را آسان تر کرده است.
و کتاب دیگر کتاب الغدیر است که علامه امینی تهیه کرده و با زحمات فراوانی تهیه شده است و برای جمع آوری این کتاب زحمت ها و مسافرت ها و رنج هایی را تحمل کرده است و گاهی برای پیدا کردن یک کتاب مدتها زحمت ها کشیدند و توسلاتی انجام دادند و در این راه کراماتی برای ایشان ظاهر شده است.

فرض کنید توسلی به امیرالمؤمنین یا موسی بن جعفر علیه السلام کردند و فردای آن روز از یک کشور دوردستی که اصلآ هیچ امیدی نداشتند مسافری رسیده است و گفته من در بازاری بودم و پیرزنی این کتاب را به اصرار به من فروخت و من احتمال دادم که شما می توانید از آن استفاده کنید و بعد دیدند که این کتاب همان کتاب بوده که سالها در صدد پیدا کردنش بودند.

این کتاب را مسافری از آذربایجان آورده بود که کتاب را از پیرزنی خریده بود و درست در همان زمانی که علامه امینی توسل کردند، به دست ایشان رسیده بود و نظیر این مورد و کمکهای غیبی به ایشان رسیده است.
این کتاب مفصل است و شاید کسی حوصله مطالعه نداشته باشند و یکی از بزرگان این کتاب را تلفیظ کردند و خلاصه ای از آن نوشتند به نام "فی رهاب الغدیر" که یک جلد است و به کسانی که حوصله خواندن این کتاب را ندارند خدمت کردند.

شاید ما خیلی فکر کنیم که دیگر تحقیق در این مسائل ضروریتی ندارد و اینقدر این مسائل آشکار است که احتیاجی به مطالعه نداریم ولی این هم غفلتی است که در کشور جمهوری اسلامی که مذهب رسمی آن تشیع است، در استانهای مرزی و بعضی از شهرها اقدامات عجیبی از طرف مزدوران بعضی از بیگانگان انجام می گیرد که در اثر کم اطلاعی مردم عده ای گمراه می شوند. برای هشدار به آنهایی که برای تبلیغ به این شهرها می روند باید آمادگی قبلی نسبت به این مسائل داشته باشند تا بتوانند دلایل روشن و قابل قبولی برای کسانی که دچار شبهه شدند فراهم کنند.

به هر حال مسائل جدی است و باید آگاهانه برخورد کنیم و سطحی و ساده برخورد نکنیم و یک وقت چشم باز کنیم و ببینیم که جمع زیادی از شیعیان مذهب خود را در اثر نا آگاهی از دست دادند.

به هر حال توصیه می کنم که بخشی از اوقات فراغت خود را به مطالعه این کتاب ها اختصاص دهید که این مسائل منافع زیادی دارد. ولی آنچه که بیشتر باید به آن پرداخته شود این است که ما وقتی داستان غدیر را بررسی می کنیم ببینیم که غدیر چگونه تحقق پیدا کرد و خدا چه آیاتی برای این داستان نازل فرمود و پیغمبر چگونه این آیات را ابلاغ فرمود و در طول زندگی چه تمهیداتی برای به کرسی نشاندن این مسئله اندیشید و عمل کرد و بالاخره در روز غدیر که هفتاد روز قبل از وفات پیغمبر است که آن جریان را همه شنیده ایم، تحقق بخشید تا این که این مسئله برای امت اسلامی روشن شود تا دچار اختلاف نشود و همان مسلمانانی که در رکاب پیغمبر در جنگها شرکت کرده بودند و خیلی از آنها زخمی شدند و سرمایه هایی برای ترویج اسلام صرف کرده بودند و از خانواده های شهدا بودند و نیز پای منبر پیغمبر بودند و جریان معرفی امیرالمؤمنین توسط پیغمبر در روز غدیر را دیدند، بعد از هفتاد روز همه را فراموش کردند. وقتی پیغمبر از دنیا رفتند همه چیز را فراموش کردند. انگار که اصلآ چنین چیزی نبوده و هنوز جنازه پیامبر روی زمین بود که مسلمانان جمع شدند تا جانشین پیامبر را تعیین کنند.

اصل این فکر که باید امت اسلامی رهبری داشته باشد و حتی یک روز هم مردم بدون رهبر نمانند، فکر صحیحی بود اما اینکه چگونه باید این رهبر را شناخت و تعیین کرد دچار اشتباه شدند.

نشستد بحث کردند که چه کسی را باید جانشین پیامبر تعیین کرد. بحث ها و گفتگوهای زیادی شد و هیچ صحبتی در مورد اینکه آیا خود پیامبر کسی را به عنوان جانشین تعیین کرد یا نه نشد. هفتاد روز قبل چه اتفاقی افتاده بود که علی را سر دست بلند کرد و گفت من کنت مولا و هذا علی مولا...

هیچکس در این مورد صحبت نکرد و یکی گفت جانشین پیامبر از انصار باشد یا مهاجرین باشد یا قریش باید یا ...
این حرفها را زدند اما صحبتی از اینکه خود پیامبر چه می خواست و چه کسی را تعیین کرد نشد. و بعد این جریانی که در طول چهارده قرن اتفاق افتاد که هنوز بسیاری از مسلمانان اصلآ از داستان غدیر خبری ندارند و علمای آنها هم ادعا می کنند که غدیر واقعیت ندارد. با اینکه بزرگانی مانند صاحب عبقات و الغدیر زحمت کشیدند و غدیر از معتبرترین روایات شیعه و سنی است؛ اگر ما این را نپذیریم حدیثی که قابل قبول باشد کم می شود.

آن وقت بزرگانشان می گویند همچین مسئله ای نبوده و شیعیان درست کردند .
به هر حال این یک معمایی است که چطور شد این همه تمهیدات و آیاتی که لااقل طبق عقیده ما آیه ای که نازل شد: "بلغ ما انزل الیک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته" انقدر این مسئله مهم بود که ابلاغ نکردن این قضیه در حکم ترک کلیه رسالت بود.

بعضی از آنها السابقین مهاجرین بودند و بعضر از اصحاب رضوان بودند و عده ای از عشره مبشره بودند. کسانی که بهشان بشارت بهشت شده بود. همین ها آمدند و برای پیامبر جانشین انتخاب کردند و اسمی از حضرت علی علیه السلام نبردند. این ها برای ما درس های آموزنده است.

اگر تبليغ نكني اين مسئله ولايت را «فما بلغت رساله» رسالت خدا را تبليغ نكرده اي. يعني رسالت خدا را راجع به همين موضوع. خب اين دو دو تا چهار تاست. اگر اين كار را نكردي، اين كار را نكرده اي، خب اين كه معلوم است و گفتن ندارد. بگويد آقا مثلا فلان كار واجبي يا كار مستحبي را نكردي، خب نكرده اي. اين كه گفتن ندارد ديگر معنايش اين نيست كه اگر اين رسالت را تبليغ نكني، همين رسالت را تبليغ نكرده اي! اين كه گفتن ندارد، اصلا لغو است. كار و حرف حكيمانه اي نيست. اگر اين را تبليغ نكني اصل رسالت خدا را تبليغ نكرده اي. يعني بقاي رسالت پيغمبراكرم به اين مسئله بستگي دارد، اگر اين باشد كه اصل رسالت از بين مي رود و واقعا اگر علي (ع) بعد از پيغمبر اكرم نبود تحقيقا اسمي از اسلام باقي نمي ماند. با همه ي اين كه اكثريت مسلمانان زير بارش نرفتند، در عين حال همان وجود او و بيانات او و تعاليم او بود كه باعث شد اسلام در همين حد باقي بماند. به هر حال اين معما را چگونه بايد حل كرد و از اين جريان تاريخي ما چه استفاده اي بايد بكنيم؟ چه درسي براي زندگيمان بايد بگيريم؟ يك حادثه اي بود اتفاق افتاد كه حادثه اي منحصر به فرد در تاريخ، كه هيچ شبيهي نخواهد داشت. گفتند كه حوادث اجتماعي منحصر به فردي كه قابل تكرار نيستند_بعضي از جامعه شناسان گقته اند_ولي لااقل از نظر قرآن اين جور نيست. حوادث تاريخي قابل تكرارند، مشابهاتش در زمان هاي بعد اتفاق مي افتد و اصلا ذكر جريانات تاريخي براي اين است كه از آن ها براي زندگي خودمان، ولو آن قضيه تاريخي بوده و گذشته است.

اين روايت را هم شيعه نقل كرده اند و هم سني، مضمونش هم در آيات كريمه قرآن است. فرمود هر جايي كه بني اسرائيل قدم گذاشتند شما هم قدم خواهيد گذاشت. همان راهي كه آنها رفتند شما هم خواهيد رفت «ولو انهم دخلو جهر زب لدوخلتموهم» اگر بني اسرائيل داخل لانه سوسماري شده باشند شما هم خواهيد رفت. اين كه قرآن اين همه داستان بني اسرائيل را نقل مي كند براي اين است كه ما بدانيم. اين موارد مشابهش براي ما هم اتفاق خواهد افتاد. بپاييم كه به اشتباهات آنها مبتلا نشويم. اگردر بني اسرائيل سامري پيدا شد و آنها را فريب داد، بدانيم در امت اسلامي هم سامري خواهد بود. نه يكي كه در هر عصري سامري خواهد بود. حواسمان جمع باشد كه ما هم مثل بني اسرائيل فريب سامري را نخوريم! اگر داستان هاي ديگري ذكر مي شود براي همين است. و ما امروز اگر داستان غدير را نقل ميكنيم براي اين است كه مواظب باشيم مشابه داستان غدير در زمان ما هم اتفاق خواهد افتاد. بپاييم آن اشتباهي كه مسلمانان كردند و اطاعات از پيغمبر اكرم نكردند، فراموش كردند دستور پيغمبر اكرم را، ما فراموش نكينم. اين حوادث تاريخي قابل تكرار است. مشابهاتش اتفاق مي افتد. آن روز چطور شد كه كساني حاضر بودند جنگ را هم به پيغمبر_جنگ رفتن آن موقع شوخي نبود، مگر امروزش شوخي است، شركت كردن در جبهه جنگ يعني آدم جانش را بگيرد كف دستش_ اين اصحابي كه در ثقيفه جمع شدند و جانشين را براي پيغمبر تعيين كردند، همان كساني بودند كه در بدر و حنين و جنگ هاي ديگر شركت داشتند. بسیاری از آن ها هنوز آثار زخم هايي كه در جنگ برداشته بودند بر بدنشان بود. چطور كسي كه حاضر مي شود جانش را براي اسلام كف دستش بگيرد و در جنگ بدر و حنين و احد شركت بكند، در روز ثقيفه يادش مي رود پيغمبر كيست و جانشين براي خودش تعيين كرده است! و آن هايي كه يادشان بود چرا مخالفت كردند؟ آيا اين جريان براي ما قابل تكرار نيست؟ يعني اگر كساني چند سال در جبهه ي جنگ رفتند ديگر اشتباه نمي كنند؟ ديگر خطري آن ها را تهديد نميكند؟ در تشخيص راه ديگر دچار غفلت نمي شوند؟ دچار هوا و هوس نميشوند؟ فريب دجال ها و سامري ها را نميخورند؟ قرآن مي گويد مي خورند! قرآن مي فرمايد:«ام حسبتم ان تدخل جنت و لما ياتكم مثلا الذين خلو من ربكم» «خيال مي كنيد شما مي رويد بهشت؟» داستاني كه براي گذشتگان پيش آمده براي شما پيش نمي آيد؟ همان مشكلاتي كه براي گذشتگان نبود مشابهش بايد براي شما هم پيش بيايد، بايد امتحان شويد. خدا دست از امتحانش بر نداشته است.

امتحاني كه براي امت پيغمبر بعد از وفات رسول الله صلي اله عليه بود مشابهش براي ملت انقلابي مسلمان ايران بعد از رحلت امام هست. همان خطري كه مسلمانان را بعد از رحلت پيغمبر تهديد مي كرد، ما مسلمانان انقلابي را بعد از وفات امام تهديد مي كند اگر آن روز فراموش كردند چه کسی لياقت دارد بعد از پيغمبر بنشيند، به فكر خودشان و سليقه ي خودشان و به راي خودشان اعتماد كردند، اين خطر ما را هم تهديد ميكند. آن روز كساني گفتند علي هنوز جوان است، حالا پير مردها هستند آنها بيايند نوبتشان را بگيرند، خلافتشان را بكنند، نوبت علي هم مي رسد. اين منطق يك عده اي بود. امروز هم ممكن است كساني چنين منطقي را داشته باشند. بپاييم، پند بگيريم از تاريخ، ببينيم آنچه موجب سقوط مسلمانان شد چه بود؟ چه مسئله اي بود كه موجب شد مسئله ولايت فراموش بشود؟ كساني بودند كه مسائل شخصي داشتند نسبت به امير المومنين يا حسد داشتند يا ميگفتند او يكي ما هم يكي. چه كسي گفته ما تابع او باشيم؟ مي گفتند اگر او اهل قريش است ما هم قريشي هستيم. اگر قرشيت است نسبت ما به هاشم نزديكتر از او است. ما عموي او حساب مي شويم. دايي او حساب ميشويم . چرا تابع او بشويم؟ وبالاخره كساني بودند كه ميدانستند علي وقتي سركار بيايد منافع آن ها درست تامين نخواهد شد. گفتند خوب است با كسي بيعت كنيم كه مطمئن باشيم منافع ما بهتر تامين ميشود، سابقه ما در اسلام بيشتر رعايت شود. سهم بيشتري از بيت امال به ما اختصاص داده شود. پول بيشتري در اختيارمان قرار بگيرد، صاف و پوست كنده! چه پولي؟ بيت المال مسلمين ديگر.

اين خطر براي ما نيست؟ ما از اين خطرها مصون هستيم؟ در قضاوت هايمان فقط فكر ميكنيم خدا چه خواسته؟ هوس هايمان هيچ دخالتي ندارد؟ اين جور است؟ تاريخ ثابت كرده است كه ما اكثريت قريب به اتفاقمان معصوم نيستيم، اگر معصوم در بین ما باشد خيلي كم است. كدام يك از ما معصوم هستيم؟ كدام يك از ما ميتوانيم ادعا كنيم كه تحت تاثير هواي نفس واقع نمي شويم؟ كدام يك از ما مي توانيم بگوييم آن وقتي كه راي آري يا نه ميدهيم فقط مصلحت اسلام را در نظر داريم؟ آن وقتي كه شخصي براي مقامي تعيين مي كنيم و راي مي دهيم فقط مصلحت اسلام را در نظر داريم و نه مصلحت شخصمان را، نه مصلحت صنفمان را، نه مصلحت جنسمان را، مرديم يا زن، جوانيم يا پير، روحاني هستيم يا غير روحاني، اين ها را نگاه نمي كنیم. ببينيم اسلام چه مصلحتي دارد!

توجه به جريانات تاريخي براي اين است كه ما هوشيار شويم. ببينيم چه كساني چه فريب هايي خوردند، سعي كنی ما اين فريب ها را نخوريم. آن وقت مسئله اين كه مثلا علي خليفه باشد يا ديگري چندان مسئله مهمي نبود، مگر خود اسلام آن وقت چه قدر وسعت داشت؟ مگر جمعيت مسلمانان آن وقت چقدر بود؟ مگر ثروتي كه در اختيار مسلمانان بود چقدر بوده؟ شهر مدينه مگر چقدر جمعيتي داشت؟ چند خانه خشتي و گلي و چند درخت خرما. حالا كسي جانشين پيغمبر مي شد مگر چطور مي شد؟ يك مقداري زكات بيشتر در اختيار او قرار مي گرفت كه تقسيم مي كند بين فقرا. آنها شايد بسياري شان فكر نمي كردند كه دارند چه جنايتي به اسلام و تاريخ مي كنند. فكر كرديد مسئله ساده اي است؟ حالا امروز يكي ديگر باشد فردا نوبت علي هم ميرسد. خب اين ها پدرزن پيغمبر هستند. احترامشان بيشتر است. آنها فعلا باشند بعد نوبت علي هم ميرسد. كساني اين جور ساده انگارانه به مسئله نگاه مي كردند. جاي اين داشت كه فكر كنند مگر خود پيغمبر سرش نميشد كه پدر زنانش پيرتر هستند. چرا آنها را تعيين نكرد؟ اين چه سري بود كه در روز غدير آن همه مردم زير آفتاب معطل كرد، يك مسئله بسيار مهمي با آن مقدمات«الست اولا المومنين من انفسكم» مدام اقرار از ايشان گرفت. آيا من وظيفه ي پيغمبري را درست انجام داده ام يا نه؟ مرا قبول داريد به پيغمبري يا نه؟ آيا اطاعت مرا لازم مي دانيد يا نه؟ اين ها براي چه بود؟ هيچ فكر نكردند.

چند نفر افرادي كه به خيال خودشان خيلي زرنگ بودند، فرصت طلب بودند، موقعيت شناس بودند، راه فريب دادن ديگران را بلد بودند، تبليغات خوب بلد بودند، در عصر خودشان مطابق شرايط زمان، اين ها جلو افتادند يك عده مردم ساده و كم معلومات و كم تجربه و يك اهل هوا هوس دنبالشان، مسير اسلام عوض شد. بايد بدانيم شبيه اين جريانات در آينده ي زندگي ما هم محتمل است. ما تافته جدا بافته نيستيم و از عرش نازل نشده ايم. ما هم جزو همين آدم ها هستيم. جبهه رفته هامان هم از برگشتگان جنگ احد و بدر بالاتر نيستند. همه شان نيستند و نمي گويم هيچ كس داخلشان نيست. اكثريتشان مثل اكثريت آنها هستند. انقلابيونشان هم از كساني كه از صدر اسلام به پيغمبر ايمان آوردند خيلي محكمتر نيستند. مگر همين پدرزن هاي پيغمبر نبودند كه همان اوايل به پيغمبر ايمان آوردند، جزو كساني كه در بيست نفر اول به پيغمبر ايمان آوردند همين ها بودند. از سابقين مهاجرين بودند و از اصحاب رضوان بودند، از عشيره مبشره بودند، كساني كه بشارت بهشت بهشان داده شده بود. همين ها آمدند و جانشين براي پيغمبر تعيين كردند و هيچ اسمي از علي نبردند.

اين ها براي ما درس آموزنده است. فكر نكنيم هر كه ريش سفيدي داشت حتما اين بهتر از ديگران ميفهمد، هر كه سابقه اي در اسلام داشت حتما از ديگران بهتر مي فهمد. فكر نكنیم هر چه منابع شخصي است ما يا گروه ما يا صنف ما را تعيين مي كند حتما به نفع اسلام است. با يك ديد وسيع تر نگاه كنيم، ببينيم با سرنوشت ميليون ها انساني كه بعد از ما خواهند آمد داريم بازي ميكنيم. علاوه براين كه ما نسل معاصرمان را در سر مي گذاريم اين رفتارمان در آينده تاريخ اثر خواهد داشت. همان طور آن كساني كه آمدند اين انقلاب را به وجود آوردند و جان هاي خودشان را در اين راه فدا كردند در هزاران سال آينده تاريخ اثر گذاشتند و مسير تاريخ ايران را عوض كردند_خدا بر علو درجاتشان بيفزايد_ ما با رفتارهايمان مسير تاريخ را تعيين ميكنيم يا صحيح يا غلط. به رفتارمان اهميت دهيم، به مسئوليت هايمان توجه داشته باشيم. كاري كه مي كنيم سعي كنیم رضاي خدا را در نظر داشته باشيم. ببينيم وظيفه مان چيست و درست عمل كنيم.

اين يك بخشي از مطالبي است كه بايد از داستان غدير و ساير داستان ها منتها اين بزرگ ترينشان ست و الا همه حوادث تاريخي داراي پندهاي آموزنده هستند. يك مسئله ديگر اين كه بعد از اين كه خلاف در يك مسير ديگري افتاد، امير المومنين چگونه رفتار كرد؟ بعضي تعبيراتي كه ما شيعه ها ميكنيم، موهن اين است كه علي قهر كرد و رفت در خانه نشست. مي گويند علي بيست و پنج سال خانه نشين شد. اين تعبير صحيحي نيست. كي علي خانه نشين شد؟ خانه نشين شد يعني خلافت مال آنها بود. اما چنين نبود كه در كارهاي مسلمانان دخالت نكند، قهر كند برود كنار، بگويد يا همه آن چيزي كه اسلام آورده بايد باشد يا هيچ. اين همه بيانات كه كرد، خلفا هر جايي گير مي كردند مي فرستادند سراغ علي. خود اهل تسنن در كتاب هاي معتبر رواييشان نقل كردند از خليفه مواردي كه «خدا نيارد براي من روزي را كه مشكلي پيش آيد و علي نباشد» شايد بيش از هفتاد مرتبه نقل شده است، كمتر يا بيشتر. اگر علي دخالت نمي كرد در امور اجتماعي پس اين حرف ها چه بود؟ در مسائل جنگي مي فرستادند و حضرت مشورت مي كردند. در تاريخ ثبت شده اين مواردي كه خلفا با ايشان مشورت كردند و طبق نظر ايشان عمل كردند. علي نفرمود حالا كه خلافت مرا نپذيرفتيد من هم با شما كاري ندارم. او مصلحت اسلام را رعايت كرد. قهر نكرد بگويد حالا كه نشد پس هيچ. اين شعار كه همه يا هیچ، اين در گفتار و رفتار اهل بيت پذيرفتني نيست. اگر در يك زمان نشد تمام احكام اسلام اجرا بشود پس بگوييم هيچ؟ حالا كه جامعه نميپذيرد كه صد درصد احكام اسلام اجرا بشود پس هيچ، قهر كنيم و برويم. سعي كنيم آن اندازه اي كه مي شود اجرا كنيم. اگر نود درصد ميشود نود درصد اگر هشتاد و پنچ درصد ميشود همان را اجرا كنيم. نگوييم حالا كه پنچ درصدي يك درصدي عمل نمي شود كرد و جامعه نمي پذيرد پس ما هم با اين جامعه قهر كنيم. اگر بنابراين بود اسمي از اسلام ديگر باقي نمانده بود تا به حال.

رفتار امير المومنين بعد از ظلمي كه به ايشان كرد كه در تاريخ بي سابقه بود، اين نبود كه قهر كند و برود كنار. در هر موردي سنجيد كه مصلحت اسلام چيست. داستان فدك را شنيده ايد. داستان حضرت زهرا سلام الهر عليها و برگشتشان به خانه و اعتراض به امير المومنين كه چرا كمك نمي كني حقم را بگيرم. حضرت فرمود اگر ميخواهي اذان صدايش بلند باشد بايد باز هم تحمل كني. يعني اگر مي خواهي اسلام باقي بماند. نه اسلامي صد در صدي كه پيغمبر مي گفت همين اندازه كه اسم پيغمبر بلند بشود باز هم بايد سعي ميكرد. درس هاي زيادي است كه ما بايد از غدير و تاريخ غدير و رواياتي كه در اين باره هست و رفتارهايي كه اهل بيت داشتند بگيريم.
کد مطلب: 143856