نه اسید پاشی، نه بی بند و باری

سايت خبری جهان , 7 آبان 1391 ساعت 10:51

حجت الاسلام و المسلمین مهدی ماندگاری می گوید: ولی منویات رهبری را باید با منویات ایشان تببین کرد و نه تفسیر رای شخصی و حزبی. نمونه تاریخی برای روشن شدن بحث مطرح می کنم. مالک اشتر نیز به دنبال این بود که منویات امیر المومنین علی(ع) را اجرایی کند. اما اشعث بن قیس هم حرف دل امیر المومنین را گفت و جنگی به نام نهروان رخ داد. و در عوض گاهی اوقات آن چیزی که در دل امام هست، خود امام دوست دارد همه بدانند ولی نه از زبان خود امام بلکه از زبان یاران امام. گاهی اوقات مسئله ای نیست و امام حرفی ندارد و ما در دهان مبارک آنها حرف می گذاریم و می شویم افراطی مثل اشعث.


به گزارش هم اندیشی،زمانی که در بحث افراط و تفریطی ها در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، با یکی از کارشناسان مذهبی برنامه به سمت خدا، که در این اواخر به علت نا مشخصی دیگر در این برنامه حضور نمی یابد، و در عین حال از راویان برجسته عرصه ایثار و شهادت است، گفت و گو می کنید حکما" باید ابتداء از باب شهادت با وی سخن به میان آورید بعد وارد بحث اصلی تان شوید. حجت الاسلام و المسلمین مهدی ماندگاری که در حال حاضر در حال احرام حج به سر می برند، پیش از مشرف شدن گفت و گویی با جهان نیوز کردند، و گلایه هایی از برخی سیاست مداران داشتند و در عین حال به چند شبهه در خصوص شهداء جنگ نیز پاسخ دادند.

به عنوان سئوال اول لطفا بفرمائدید، تفاوت شهداء جنگ هشت ساله با جنگ های دیگر کشور ها و قبایل که آنها که برای دفاع از میهن شان به میدان نبرد رفته اند در چیست؟

کسی که از یک منبع ثروت دفاع می کند، ارزش گذاری او بر همان منبع ثروت است، کسی که از یک قدرت دفاع می کند ارزش گذاری ش بر همان منبع قدرت است، کسی که از خاک دفاع می کند ارزش گذاری ش با همان خاک است. بچه های ما در دفاع مقدس از خدا دفاع کردند، از دین خدا دفاع کردند، از ولی خدا دفاع کردند و از ارزش های دین خدا دفاع کردند و طبیعتا ارزش گذاری شان هم بر همین مبانی باید سنجیده شود. لذا گاهی اوقات در لسان ما پیش می آید کسی که فرضا برای ۱۰۰ تومان، کار خطرناکی می کند، می گوئیم صد تومان ارزش این را نداشت که تو این کار را بکنی. لذا اعتقاد ما این است که اگر تمامی علماء و انبیاء و بسیجی ها و ائمه برای خدا فدا بشوند ارزش دارد. خدا آنقدر ارزش دارد که تمام انسان ها برای او، فدا شوند. لذا اینکه گفته می شود جنگ های دیگر دفاع بوده است، سخن درستی است لکن یک سری جنگ ها دفاع از خاک، یا کانون قدرت و یا ارزش ملی بوده و بر میزان آن چیزی که از او دفاع کردند ارزش دارد، ولی بچه های جنگ از دین خدا و ولی خدا دفاع کردند و تفاوت شان بر همین منبع است.

بحثی دیگر این است می گویند شهداء به شهادت رسیدند و رفتند، دیگر چه نیازی است که بر سر مزار این ها که تکه استخوان هایشان در آنجا هم دیگر پیدا نمی شود حضور یافت؟

مبنا در همان سئوال اول مطرح کردم. زمانی که ما مبناءمان دین است لذا به شهید هم با همین مبناء نظر می کنیم. جسم شهید از بین رفته است، درست است، ولی حقیقت شهید جاودانه است، شهید زنده است، خاصیت دارد، کمک می کند، بازخواست می کند، محاسبه می کند و خط کش است. مردم با یک موجود زنده ارتباط دارند. یعنی وجودی که الگو است برای مردم، مردم نیز آن را نگه خواهند داشت. تصریح قرآن این است که «احیاء فهم لا یشعرون» اینها زنده هستند لکن شما شعور ندارید.

امام فرمودند شهداء راه صد ساله را یک شبه پیمودند. و این نامه را خطاب به علماء می نویسد که وصیت نامه شهداء را بخوانید. تحلیل این نامه به چه صورت است؟ آیا مقام شهداء از علماء والاتر است؟

اگر شهداء به مرتبه شهادت رسیدند به خاطر علماء ست. سه پله برای ترقی در دین وجود دارد. اولا معرفت نسبت به دین و ثانیا رعایت و ثالثا مجاهدت در راه دین. شهداء مراحل معرفت و رعایت را به خوبی پیمودند، که البته مدیون وجود علماء دین هستند. علماء عمر، نفس، علم و قدم شان را را برای تربیت نیرو برای دین می گذارند و شهداء محصولات تربیت علماء می شوند. درست است که جایگاه شهداء بسیار بالاست، اما روایت می گوید: معرفت دهی علماء اجرش بیشتر از شهادت شهداء ست. امام خمینی بود که در میان این همه جوان طاغوتی راه شهادت را باز کرد.

اصلا امکان دارد راه صد ساله را در یک شب طی کرد؟

در خصوص طی کردن ره صد ساله در یک شب باید بگویم، زمانی که قرآن می فرماید «لیله القدر خیر من الف شهر» نشانگر این است که می توان ره صد ساله را یک شبه طی کرد. گاهی وقت ها برخی حرکت ها جهشی است و گاهی معمولی. مثلا نور حرکت می کند و صدا هم حرکت می کند، ولی نور شدت حرکت ش بیشتر است. انسان هم همین گونه است، برخی از علماء هفتاد سال مبارزه و مجاهدت با نفس می کنند و به درجاتی می رسند، لکن شهداء جنگ در یک شب، این راه را طی می کنند. عوامل زیادی باعث تحقق این امر است. شاید عامل اصلی ش این باشد که شهداء به نقطه آخر معرفت الهی را رسیدند. نقطه آخر معرفت الهی یعنی دست کشیدن از تمام هستی و رفتن به سوی لقاء الله. این که گفته می شود انسان از تمام هستی ش دست بکشد، در درجه اول به تعبیر بنده این است که انسان از گناه دست بردارد. در مرحله دوم این که از همه وابستگی های بیرونی خود بگذرد و در مرحله سوم و آخر از جان خود هم بگذرد.

و حالا با این تفاسیر باید پرسید، چگونه فرهنگ شهداء جنگ را مستدام نگه داریم؟

امروز همان گونه که در بحث پزشکی سلولهای بنیادین را شناسایی و تکثیر می کنند. فرهنگ دفاع مقدس نیز دارای سلول های بنیادین است. دفاع ما یک دفاع معنوی بود و این دفاع یک عناصر اصلی دارد. سلول های بنیادین دارد. باید این عناصر را شناسایی کنیم. این عناصر مخصوص جنگ نظامی نیست. این اصول می تواند در جنگ سرد نیز به ما کمک کند. این اصول و ویژگی ها می تواند در جنگ نیمه سخت هم کارآیی دارد. درست است که صورت جنگ عوض شده است، لکن مبانی مبارزه با جنگ تغییر پیدا نکرده است. اگر رمز موفقیت رزمنده ها خدا محوری بود، در شرایط فعلی نیز رمز موفقیت رزمنده ها در عرصه اقتصاد، فرهنگ، سیاست، صنعت و زندگی همان خدا محوری باید باشد. اگر آن روز می گفتیم در ایام دفاع اصل اداء تکلیف است و نتیجه محور نبودیم در شرایط فعلی نیز باید همین را بگوئیم. اگر آن روز تکلیف را از پایگاه های مذهبی و روحانیت و ولایت می گرفتیم امروز نیز باید همان اقدام را انجام دهیم. تکلیف را باید از قرآن و عترت بگیریم. اگر آن روز می گفتیم رمز موفقیت معنویت است، امروز هم رمز موفقیت ما با معنویت حاصل می شود؛ اگر آن روز یکی از رموز موفقیت تلاش بود و پشتکار، امروز هم باید تلاش و پشتکار را جدی بگیریم نه تنبلی و سستی را. نتیجه اینکه اگر ما عناصر مبارزه و موفقیت آن روز را شناسایی کنیم، در وضعیت فعلی مان نیز می توانیم پیاده کنیم.

این همان جهاد اکبر است؟

بله این همان جهاد اکبر است. به اعتقاد بنده، مهم تر از خود جنگ شناسایی اصول و ارزش های جنگ است. اصول موفقیت در جنگ و تقابل حق و باطل را اگر ما پیدا کردیم در هر شکل اگر با حق و باطل رو به رو شدیم، ان شاء الله پیروزی با ما خواهد بود. البته حرف بنده نیست و وعده الهی است. خداوند می فرماید، اگر مردم در تمامی کارهای شان انگیزه های الهی داشته باشند، خداوند نیز برای آنها بشارت دست یابی به فتوحات را می دهد. حال اگر در آن روز فتح فاو و خرمشهر و مرز های جغرافیایی بود، امروز فتح ماهواره ای ، نظامی و علمی است. لذا ما قائل هستیم اصول موفقیت های جنگ قابل شناسایی و تکثیر است و اگر امروز توانسته ایم پیشرفتی داشته باشیم مدیون همان اصول و ارزش هاست. اگر می بنید در زمینه انرژی هسته ای پیشرفت داشته ایم و یا در زمینه پزشکی و فناوری نانو و غیره، بخاطر پیاده کردن همان اصول و ارزش ها است.

در بحث مجاهدت احساس تکلیف هایی از سمت بسیاری از رجل سیاسی و غیره از اول انقلاب تا کنون صورت گرفته است. لکن برخی از این آقایان گاهی افراط کرده و گاهی تفریط کرده اند و ضربه وارد کردند. تحلیل تان را در این خصوص بفرمائید.

این سئوال خیلی سئوال کلی ای است، ما قائلیم مکتب اسلام، مکتب اعتدال است. شاعر می گوید «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» که البته بنده اعتقاد دارم، این شعر در همه جا مصداق صحیحی پیدا نمی کند. اتفاقا رهرو معتدل کسی است که گاهی تند برود، گاهی آهسته برود و گاهی سکوت کند و گاهی پیوسته رود. مسئله ای که مهم است این است که ما نباید به گونه ای باشیم که به ما تعبیر میانه رو بگویند، بلکه باید به ما تکلیف محور بگویند.

منشاء افراط و تفریط از کجا نشات می گیرد؟

زمانی که منبع تشخیص ما تکلیف محور نباشد و بر اساس سلیقه (اعم از سلیقه شخصی و حزبی) یا افراط پیدا می کنیم، یا تفریط. لکن اگر منبع تشخیص مان دین و ولایت باشد، دیگر افراط و تفریطی وجود نخواهد داشت. در دهه اول انقلاب یک عده ای در برخورد با آدم های ضد انقلاب و مورد دار افراط کردند. همین افراد در دهه دوم انقلاب خواهان تساهل و تسامح شدند. یعنی یک روز افراط و یک روز تفریط. در صورتی که اگر به فرامین امام در آن زمان گوش می دادند در هر دو دهه تکلیف خود را انجام داده بودند. در همین مملکت اگر کسی چند تار مو از روسری ش بیرون می زد، چه بلاها که سرش نمی آوردند و به صورت او اسید می پاشیدند وغیره، و در عوض در شرایط فعلی می بینیم که تا این حد بی بند و باری و بی حجابی است. نه بسته بودن آن روز و نه ولنگ و باز بودن امروز. اگر حرف ولایت در هر دو زمان اجرا می شد نه افراط بود ونه تفریط. سنت تاریخ این بوده که اگر کسی روزی افراطی بوده باشد نهایتا تفریطی می شود.

آیا مصداق عینی برای جناح های سیاسی که افراط تفریط می کنند، در شرایط فعلی موجود است؟

زمانی که رهبری می فرمایند امروز بیش از هر زمان دیگری وحدت برای ما لازم است می بینیم عده از جناج ها افراط می کنند و یا تفریط و بر خلاف نظر آقا حرف می زنند. این وحدت کلمه علی الخصوص در زمان اهانت به ساحت رسول الله (ص) بیشتر احساس نیاز به او می شود. حال در این میان عده ای می آیند و سخنان ولی فقیه را تفسیر به رای می کنند. می گویند خب مقام معظم رهبری، رهبر مملکت هستند و باید وحدت را مطرح کنند، ولی ما خودمان باید تببین کنیم. به این بهانه که ما باید سخنان رهبری را تبیین کنیم سخنانی می گویند که خلاف اتحاد و وحدت است. ما معتقد هستیم که منویات رهبر را دنبال کنیم تا عملی شود، ولی منویات رهبری را باید با منویات ایشان تببین کرد و نه تفسیر رای شخصی و حزبی. نمونه تاریخی برای روشن شدن بحث مطرح می کنم. مالک اشتر نیز به دنبال این بود که منویات امیر المومنین علی(ع) را اجرایی کند. اما اشعث بن قیس هم حرف دل امیر المومنین را گفت و جنگی به نام نهروان رخ داد. و در عوض گاهی اوقات آن چیزی که در دل امام هست، خود امام دوست دارد همه بدانند ولی نه از زبان خود امام بلکه از زبان یاران امام. گاهی اوقات مسئله ای نیست و امام حرفی ندارد و ما در دهان مبارک آنها حرف می گذاریم و می شویم افراطی مثل اشعث.

علت حماقت غرب با اینکه می دانند مسلمین با اهانت به رسول الله(ص) متحد تر می شوند چیست؟

آنها دارند عملیات انتحاری می کنند.

برای ما یا خودشان؟

علیه خودشان، اگر کسی یک ذره عقل داشته باشد می داند که نباید با اعتقادات ۵/۱ میلیارد مسلمان بازی کرد. چرا که خلاف عقل، انسانیت، حقوق بشر و خلاف تمام آئین های الهی است. اینهایی که دم از عقلانیت می زنند این کارشان جزء پست ترین کارهاست و این نهایت جهالت و دیوانگی شان است. ببینید اینها آمدند و باراک حسین اوباما را رئیس جمهور کردند تا نظر دو گروه را به خود جلب کنند. یکی مسلمانان و دیگری سیاه پوستان. اگر یک مقدار محاسبه عقلانی کنند این کارها را انجام نمی دهند.

جریان انحرافی جزء تفریطی است یا افراطی؟

هر زاویه گرفتنی از مسیر ولایت انحراف است. حالا می خواهد در جهت افراط باشد یا تفریط. در دعاهایی که در ماه شعبان آمده است می خوانیم که المتقدم لکم مارق، هر کسی که جلوتر از شما حرکت کند جزء مارقین است. «والمتاخر عنکم ذاهق» و کسی که عقب ماند از شما، ذاهق است و هر کسی که هم گام و ملازم با شما باشد راه درست را پیموده است.

عملکرد دولت در این چند وقت اخیر چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر بنده سه کلمه در سخنان رهبری در خصوص دولت در دیدار اخیرشان با اعضاء هیئت دولت وجود دارد. ۱. شعارهایی که این دولت داد شعارهای ارزشی انقلاب و اصیل دین و مردم پسند بود و قابل تقدیر است. ۲. عملی که بر اساس این شعار ها شد بر اساس خدمت محوری بود و کم کردن فاصله بین دولت و مردم و توزیع عدالت بود و نسبت به دولت های دیگر بسیار بهتر عمل کرده بود. امام نکته سوم این است که در این مرحله آخر می بینیم که رهبری بیشتر تایید در کلیت دولت می کنند. می گویند این دولت دولتی خوبی است شعارهای خوبی داده و اقدامات مفیدی انجام داده و انتقادهایی هم هست و باید فرصت داد تا آخرین روزی که هست کار بکند. لذا تاکید نیز داشته اند که انتقادی هم اگر هست باید منصفانه باشد. بر هیچ کسی پوشیده نیست که انتقادهای جدی بر دولت در خصوص ولایت پذیری ش وجود دارد.

اصلی ترین مشکل مان چیست؟

به سه دلیل عصر حاضر، عصر جهاد است. ۱. ما در دهه چهارم انقلاب هستیم که دهه پیشرفت وعدالت است۲. ما در حال جنگ با دشمن هستیم ۳. ما در حال مقدمه سازی ظهور امام زمان هستیم. لذا این ۳ فاکتور به من و شما می گوید که کار کردن معمولی مشکل نظام و دین را حل نمی تواند بکند. باید فعال بود و هر کسی در تخصص خودش. بنده در تخصص خودم و دیگران در تخصص خودشان کاری برای نظام بکنند و پیشرفت و عدالت را محقق سازنند.

اصلی ترین مشکل کم کاری است و البته کارهایی هم که انجام می شود ضریب دینی اول انقلاب را ندارد. لذا مشکل ما پرکاری خالصانه برای رضای خدا هست.

سخن پایانی

دفاع هم چنان باقی است چرا که جنگ هم چنان باقی است و تقابل بین حق و باطل هم باقی است. لذا باید روحیه جهادی نیز باقی بماند و عافیت طلب و تنبل صرف نباشیم.


کد مطلب: 143313

آدرس مطلب: http://www.hamandishi.ir/news/143313/

هم اندیشی
  http://www.hamandishi.ir