به گزارش هم اندیشی، امروز ششم آبان روز تولد شهید حسن تهرانی مقدم است و در اين گزارش مروري كوتاه داريم بر مقاطع تاثيرگذار زندگي اين دانشمند عزيز كه اقدامات جهادگرانهاش پايهگذار بسياري از پيشرفتهاي فناورانه و بازدارنده گذشته و آينده شد.
۶/۸/۱۳۳۸
در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش محمود تهراني مقدم به پيشه خياطي مشغول بود.
۱۳۴۵
اغاز تحصيلات
به علت شغل پدر (خياطي) به محله شكوفه وسپس به محله بهارستان نقل مكان كرد و مدارس ابتدايي و دبيرستان را در همين مناطق گذراند.
۱۳۴۸
ورود به مسجد زينب كبري(س)
در مسجد زينب كبراي سرچشمه زير نظر آيتالله سيد علي لواساني امام جماعت و مدير مسجد، تعليمات ديني و مقدمات آشنايي با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعاليت كرد. اين گروه سرود، هسته اصلي گروه سرودي بود كه در روز ۱۲ بهمن ۵۷ در فرودگاه مهرآباد به اجراي برنامه پرداخت.
آيتالله لواساني در اين باره ميگويد:«محل ما خيابان اميركبير، كوچه آميز محمود وزير است. آنجا يك مسجد و يك حوزه علميه داريم و خانه ما هم كنار مسجد است. وقتي ميرفتيم براي نماز، كارهاي ديگري هم ميكرديم. مثلا با نوجوانان كارميكرديم و برايشان نامه داشتيم. يك گروه سرود هم درست كرده بوديم كه در روزهاي انقلاب براي خودش بروبيايي داشت. مسجد پررونقي بود و بچههاي خوبي در آن رفت و آمد ميكردند. برخي كه نميامدند، كسي را مي فرستادم وميگفتم بگوييد آقاي لواساني كارتان دارد. به دنبالشان ميرفتيم. الحمدالله آن نسل حالا سردار و سرتيپ ومتخصص شدهاند و براي خودشان بروبيايي دارند خدارا شكر.
سه برادر بودند. محمد آقا كه خدا حفظشان كند الان هستند، حاج حسن آقا كه يگانه بودند و شهيد علي، برادر اينها. مادر خوب و متديني دارند. خداحفظشان كند. اينها رو اورد مسجد پيش ما. چقدر اين جاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اينها مانوس بوديم و برايشان كلاس گذاشته بوديم وبرايشان احكام مي گفتيم. جقدر بچههاي خوبي بودند»
۱۳۵۶
قبولي در دانشگاه در مقطع فوق ديپلم
در رشته صنايع (برش قطعات صنعتي) در مقطع فوق ديپلم مدرسه عالي تكنيكيوم نفيسي پذيرفته شد.
۱۳۵۷
همراهي در مبارزات انقلابي
همزمان با اوجگيري فعاليت انقلابي تحت تاثير برادرش محمد به صف انقلابيون پيوست. برادر بزرگترش احمد در اين باره مي گويد:«در روزهاي منجر به پيروزي انقلاب به اتفاق دوستانش در فعاليتهاي زيرزميني، نارنجكهاي دستي ميساخت كه با استفاده از سه راهي لوله آب توليد ميشد. شب ۲۲ بهمن در ميدان امام حسين (فوزيه سابق) با پرتاب نارنجك دستي يك خودروي نظامي ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد» .
۱۳۵۸
اخذ مهندسي صنايع
در مقطع ليسانس رشته مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد و موفق به اخذ مدرك مهندسي شد.
تيرماه ۱۳۵۹
عضويت در سپاه پاسدران
در اطلاعات منطقه ۳ سپاه شمال مشغول به فعاليت شد وتا ۳۱/۷/۵۹ در اين سمت باقي ماند. در زمان شورشهاي قوي در نقاط مرزي كه مهمترين آنها حوادث تجزيهطلبانه در كردستان بود و سپاه را در ۱۵ ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقويت صبغه نظامي كرد. با اين رويكرد تا شهريور ۱۳۵۹ كه در آستانه هجوم رژيم بعث عراق قرار گرفتيم، حداكثر توان رزمي سپاه تعداد معدودي گردانهاي رزمي بود كه با روشهاي چريكي وغير كلاسيك، درگير مبارزه با اشرار وضد انقلابيون مسلح در كردستان شدند. سنگينترين سلاحي هم كه در اختيار سپاه بود، تعدادي خمپارهانداز و آرپيجي و تيربار بود در حالي كه همين وضعيت ضد انقلابيون در كردستان، مسلح به توپخانه هم بودند. شايد آمار كل سلاحهاي سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ ژ۳ و كلت و دهها خمپارهانداز و آرپيجي تجاوز نميكرد و اين، همه موجودي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود.
۱۳۵۹
بعد از عمليات ثامنالائمه كه منجر به رفع محاصره آبادان شد، ازجمله غنائم به دست آمده از عراق يك آتشبار توپخانه ۱۵۵ ميليمتري كشش بود كه از جانب دشمن در شمال ابادان بين دارخوين و پل مارد مستقر بود. اين آتشبار توپخانه بلافاصله تعمير و عملياتي شد و در همان منطقه عليه دشمن به كار گرفته شد. سه ماه بعد در عمليات فتح بستان مجددا يك گردان توپخانه ۱۳۰ ميليمتري و يك آتشبار ۱۰۵ ميليمتري پرتغالي ارتش عراق از سوي رزمندگان تيپ ۱۴ امام حسين (ع) اصفهان به غنيمت گرفته شد كه اين گردان به دستور حسين خرازي (فرمانده تيپ) سازماندهي شده و در عمليات فتحالمبين در پشتيباني از گردانهاي مانوري بسيجي مبادرت به اجراي اتش كرد.
اين دواتفاق مبدا شكلگيري توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است.
آذر ۱۳۶۰
مسئول تطبيق آتش خمپارهاي سپاه در قرارگاه كربلا در عمليات طريقالقدس
حاج حسن بعد از عمليات ثامنالائمه متوجه ضعف اتش پشتيباني خودي مستقر در خطوط مقدم جنگ شد، مدتها روي اين موضوع فكر كرد و سرانجام در پاييز ۱۳۶۰ طرح ساماندهي آتش پشتيباني (خمپارهاندازها) را به صورت سنجيده و مدون تقديم حسن باقري كرد. نامه را محسن رضايي(فرمانده وقت كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) امضا كرد وتحويل حسن باقري داد و حسن باقري آن را به حسن مقدم داد. حاج حسن نامه تايپ شده را خواند و ديد طرح خودش درباره ساماندهي خمپارهاندازها به منظور پشتيباني از نيروهاي پياده است. نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجرو فتح سپاه در جبهههاي جنوب بود: «برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتبياني كننده آتشهاي خمپارهاي سپاه معرفي ميشوند، لازم است با او همكاري كنيد».
۱۳۶۱
تاسيس توپخانه سپاه
روايت شهيد «عمليات فتحالمبين تمام شد. من در سپاه شوش وقتي گزارش را به آقا رشيد ميدادم، ديدم آقا رشيد باخنده ميگويد«مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهي كن. برو سراغ توپخانه». گفتم آقا رشيد ما داريم خمپاره را سازماندهي ميكنيم. در عمليات فتحالمبين (اگر اشتباه نكنم)۱۴۸ قبضه انواع توپهاي روسي به غنيمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه ۹ تيپ داشت. قرار شد برويم آن توپها را بياوريم و سازماندهي كنيم. شهيد بزرگوار حسن شفيعزاده اولين نفري بودكه رفتم دنبالش. بعد از عمليات فتحالمبين از تيپالمهدي شوش آوردمش پيش خودم و آقاي محمد آقايي كه از مسئولين توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهيد ناهيدي. اين بچههاي نخبه باهوش را جمع كرديم و توپخانه سپاه راتشكيل داديم».
۱۳۶۱
راهاندازي مركز تحقيقات فني توپخانه در اهواز
روايت شهيد: «در آن زمان توپهاي غنيميتي ما ۱۵۶ قبضه بود كه همه آنها در دشت عباس و چناله به غنيمت گرفته شدهبودند. ما برادران ارتشي را براي آموزش اين توپها دعوت كرديم كه يك تيم از توپخانه ارتش براي ما اعزام شد و وقتي توپها را ديدند گفتند اين توپها روسي هستند و آموزشي ك ما ديدهايم توپهاي آمريكايي بوده و كاربرد اين توپها را نميدانيم. ما ميخواستيم از اين توپها در عمليات بيتالمقدس استفاده كنيم ولي هيچ آموزشي نديده بوديم. توپهاي زيادي با مهمات خوبي داشتيم ولي براي ما كارامد نبودند. برادر بهمن چيره دست به دليل تخصصي كه داشتند توپها را راهاندازي كردند و مركز تعمير و نگهداري توپخانه راهاندازي شد و توپها راهي عمليات شدند. دومين نفري كه به ياري ما شتافت، شهيد ناهيدي بود كه آموزشهاي لازم را خيلي با حوصله براي استفاده از وسايل غنيمت گرفته شده مثل ترتيلهاي فلزي، دوربينهاي پاكدو و تجهيزات نشانهروي به ما دادند».
۱۳۶۱
آغاز زندگي مشترك
پدرش محمود تهراني مقدم در همين سال از دنيا رفت و حسن با وجود مشغله فراوان در جنگ با اصرار خانواده زندگي مشترك را آغاز كرد.
آبان ۱۳۶۲
راهاندازي فرماندهي موشك سپاه
روايت سردار زهدي:«ابان سال ۱۳۶۲ به برادر حسن تهراني مقدم كه صاحب ايدههاي بزرگي در اين زمينه بود، ماموريت راهاندازي و سازماندهي «فرماندهي موشكي زمين به زمين سپاه» محول گرديد ».
بهمن ۱۳۶۲
شليك توپ به سمت بصره
حضرت امام (ره) با مقابله به مثل حملات موشكي عراق موافقت كردند. ما در آن زمان فاقد سامانه موشكي بوديم و فقط با توپخانه ميتوانستيم مقابله به مثل كنيم. در جلسهاي كه سردار مقدم به عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشتنتد، قرار شد شهر بصره را با توپهاي ۱۳۰ ميليمتري كه حداكثر برد آنها ۲۸ تا ۳۰ كيلومتر بود مورد حمله توپخانهاي قرار بدهيم.
اسفند ۱۳۶۳
شليك اولين موشك به سمت عراق
در تاريخ ۲۱/۱۲/۱۳۶۳ اولين موشك ايران به كركوك شليك شد. دومين موشك هم در بامداد ۲۳/۱۲/۱۳۶۴ به بانك ۱۸ طبقه رافدين بغداد اصابت كردو موشك بعدي در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود ۲۰۰ نفر از فرماندهان عراقي را به هلاكت رساند.
روايت سردار زهدي: «وقتي كه بنا شد اولين موشك را خود برادران سپاه به سمت بغداد شليك كنند، با هم به كرمانشاه رفتيم. مقدمات كار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتيم. مرحوم شهيد مقدم پيشنهاد كرد اول دعاي توسل بخوانيم و بعد از دعا به زبان فارسي با خدا صحبت كرد و گفت: «خدايا ما نميخواهيم مردم عراق را بكشيم. ما ميخواهيم نظاميان را از بين ببريم كه هم ما و هم عراقيها را ميكشند. خدايا اين موشك را باشگاه افسران بزن». موشك شليك شد و همه پاي راديو نشستيم. پس از چند دقيقه راديو بيبيسي اعلام كرد يك موشك باشگاه افسران بغداد را منهدم كرده و تعداد زيادي از افراد حاضر در آن كشته شدهاند. من پيشاني شهيد مقدم را بوسيدم و گفتم اين به هدف خوردن موشك نتيجه اخلاص و پاكي تو بود».
شهريور ۱۳۶۴
انتصاب به عنوان فرمانده موشكي نيروي هوايي سپاه
پس از صدور فرمان تاريخ امام (ره) مبني بر تشكيل نيروهاي سه گانه سپاه پاسداران، شهيد مقدم در سال ۱۳۶۴ به سمت فرماندهي موشكي نيروي هوايي سپاه منصوب شد.
روايت محسن رضايي: «جنگ شهرها كه آغاز شد صدام به شدت شهرهاي ما را با موشك و بمباران هوايي مورد حمله قرار ميداد و فشار خيلي زيادي روي ما ميآمد. من يك روز برادر محسن رفيق دوست را كه مسئول لجستيك سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهاي نداريم جز اينكه جواب موشكها را با موشك بدهيم، لذا ايشان را فرستاديم سوريه و ليبي و در آخر جنگ هم كره شمالي.
بعد ديدم بايد ساماندهي موشكها را خودمان انجام دهيم. بعد از مشورت با برادران رشيد، صفوي و شمخاني به اين نتيجه رسيدم كه فرد مناسب براي اين كار حسن تهراني است. ايشان را فراخوانديم و گفتيم توپخانه را بسپار به شفيعزاده و خودت با تيمي از دوستانت يگان موشكي را تشكيل دهيد. ايشان كمي به من نگاه كرد و چيزي نگفت. بعدها برادر جعفري مسئول زرهي سپاه به من گفت در سوريه كه بوديم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تيپ موشكي تشكيل بدهم. توپخانه را ميشد كاري كرده ولي موشكهاي خيلي پيچيدهاند. به هر حال بايد با توكل اين كار را انجام دهيم».
۱۳۶۵
تلاش براي استقلال در صنعت موشكي
از ۲۰ مرداد ۱۳۶۵ تا ۱۰ دي ۱۳۶۵ بعد از عمليات والفجر ۸ و قبل از كربلاي ۴، ليبياييها در همكاري موشكي كارشكني كردند و ما توان جواب دادن نداشتيم. ما در ۲۰ مرداد ۶۵ پالايشگاه نفتي الدوره عراق را زديم. در اين مقطع پنج موشك زديم ولي به دليل كارشكني ليبياييها ۳۵ روز توان پاسخ نداشتيم. ليبياييها ۳۸ ايراد روي سكو قطعات گذاشته بودند. بعضي از قطعات همزمان با مذاكراتي از كره شمالي وارد شد.
روايت محسن رضايي: «قذافي فكر كرده بود با دادن تعدادي موشك ميتواند دل مارا به دست بياورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات ميدهد كه به ايران بيايد، بنابراين چندين موشك به همراه لانچر پرتاب و تعدادي كارشناس را به ايران فرستاد. همين كه ما مشغول كار با آنها شديم، شنيديم كه پادگاني كه برايشان در نظر گرفتهايم را ترك كردهاند و به همراه قطعاتي از موشكها به سفارت ليبي رفتهاند، به طوري كه نميتوان از موشكها استفاده كرد. حسن و تيمش ظرف دو ماه اين موشكها را عملياتي كردند و به محض اينكه عراق موشك زد، ما هتل الرشيد را كه محل تجمع ديپلماتها بود زديم».
مرداد ۱۳۶۷
شركت در عمليات مرصاد
به روايت سردار نامي: «در بحبوحه عمليات مرصاد ديديم سردار مقدم به عنوان يك خدمه پاي يك خمپاره ۱۲۰ در حال شليك به سمت دشمن و منافقين است. سردار مقدم يعني كسي كه به عنوان فرمانده موشكي در حال انجام وظيفه بود وقتي ضرورت را احساس ميكند ميآيد به عنوان يك خدمه ۱۲۰ به مقابله با دشمن».
۱۳۶۶
به روايت سردار نامي: «همزمان با انجام عملياتهاي مقابله به مثل موشكي و با پيگيريهايي كه خود سردار مقدم داشتند در اواخر جنگ به يك سامانه موشكي و راكت ساخت داخل دست پيدا كرديم به نام راكت نازعات، كه بردش بين ۸۰ تا ۱۲۰ كيلومتر است و با تلاشهايي كه انجام دادهبودند به ۱۵۰ كيلومتر رسيدهبود. از دلايل طراحي و ساخت اين سامانه، كمك در كنار موشك اسكاد بود كه بتواند با يك نواخت تير بالا قدرت مقابله با جنگ شهرها را داشته باشد. موشك اسكاد، موشك گران قيمتي است و به لحاظ آمادهسازي و كم و كيف پرتاب براي اهداف خاص استفاده ميشود. ما بعضا اهدافي داشتيم با ابعاد گستردهكه حتما نياز به دقت يا قدرت انفجار زياد داشت منتها تنها سامانهاي كه داشتيم همين اسكاد بود و لذا از همان مقطع همزمان با فعاليت تحقيقاتي جهت ساخت موشكهاي اسكاد ساخت سامانههاي ارزان قيمت و داراي قدرت مانور بالاتر نيز آغاز شد، تا بتوانيم بعضي از اهدافي را كه ارزش واهميت چنداني ندارد با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهيم. همانجا تلاش و پيگيري براي ساخت و توليد موشك نازعات در اولين قدم طرحريزي شد و در دستور كار قرار گرفت كه ما در پايان جنگ يعني اواخر سال ۶۶ موفق شديم به اين سامانه دست پيدا بكنيم».
۱۳۷۷
موفقيت در ساخت شهاب ۳
روايت سردار «عباس خاني ارامني» جانشين فرمانده توپخانه و موشكي نيروي زميني سپاه، «درست است كه وزارت دفاع به عنوان واحد پشتبياني كننده نيروهاي مسلح در بحث ساخت موشك «شهاب ۳» وارد ميشود، اما عمده كارهاي تحقيقاتياش را شهيد مقدم انجام داده بود. اين شهيد عزيز عقيده داشت، نبايد چيزي را ديگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند. به عبارت ديگر ميگفت اگر نيروهاي مسلح ما درك كردند بنابر نوع تهديد به چه ابزاري براي مقابله نياز دارند، بايد براي توليد آن گام بردارند. زيرا متخصصان داخلي كشورمان ازتوانمندي و قدرت عمل بسيار بالايي برخوردار هستند».
۱۳۸۱
ساماندهي صعود بزرگ به قله دماوند
روايت سردار «يدالله مكاري» مسئول هيات كوهنوردي سپاه: «كاري كه سردار حسن مقدم انجام داد، كاري بس دشوار و بزرگ بود ولي از آنجا كه قربه الي الله بود و همراه باتوكل و نشات گرفته از نام ائمه و ياري گرفتن از آنها بود،باموفقيت به انجام رسيد صعود به قله دماوند بدون شك براي اولين و آخرين بار بود كه اجرا شد. در سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا (س) از چهارده يال كوه دماوند با نا م چهارده معسوم با شركت ۵۰۰۰ كوهنورد از سراسر ردههاي سپاه انجام شد كه از ۵۰۰۰ نفر، ۴۱۳۷ نفر آنان موفق به صعود بر بام ايران يعني قله دماوند شدند و حديث كسا را انجا قرائت كردند».
۱۳۸۴
جانشين نيروي هوايي سپاه
در تاريخ ۱/۷/۱۳۸۴ به عنوان جانشين سردار علي زاهدي در نيروهاي هوايي سپاه پاسداران منصوب شد.
اذر ۱۳۸۵
رئيس سازمان جهاد خودكفايي سپاه
در ت۲۵/۹/۱۳۸۵ به عنوان مشاور فرمانده كل سپاه در امور موشكي و رئيس سازمان خودكفايي سپاه انتخاب شد.
۲۲/۸/۹۰
شهادت
در پادگان اميرالمومنين (ع) و در حال آمادهسازي آزمايش موشكي بر اثر انفجار زاغه مهمات، به يارانش شهيد احمد كاظمي، حسن شفيع زاده، حسن غازي،غلامرضا يزداني ، عليرضا ناهيدي، مصطفي تقيخواه و ... پيوست.